بسم الله الرّحمن الرّحیم

اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی که آرم سال جدیدمان است، به محضر شریف شما تبریک عرض می کنم و از خدایمان درخواست می کنم که امسال را برای ما سال فرهنگ و آباد کردن دنیا و آخرت قرار بدهد. سال مراقبت، سال اخلاق، سال نجات همدیگر، سال شکوفایی، سال بالا بردن معرفت، سال عشق به امام زمان، لحظه شماری برای ظهور آن بزرگوار و سال کار و تلاش جدی و مستمر، برای رفع نیازهای کشور باشد. لذا همه باید زندگیشان را سنگر نشینی؛ و تلاش و کوششان را جهاد بدانند، در راه خدا و به حساب خدا ببینند.

بحثی را که در خدمت شما داشتیم؛ کنترل ذهن و پالایش خانه دل، پاک سازی درون، از آلودگی ها و غبارها و طوفانها و بحرانها و بیرون کردن مهاجمین و بیگانگان از خانه دلمان بود. دل را برای خدا خلوت کردن، رسوبات را تحت کنترل کامل عقل و دین قرار دادن، پاک نمودن تمام اغیار از ذهن، مگر حدیث دوست که باید پیوسته تکرار شود تا در ذهن آدمی یک کس بیش‌تر باقی نماند.

ای یک دله! صد دله دل، یک دله کن/ مهر دگران را ز دل خود یله کن

یکبار به اخلاص بیا بر در ما / گر کام تو بر نیامد، آنگه گله کن!

بنابراین، باید تلاش ما، کوشش ما و جهاد ما در این امر متمرکز بشود که درون خودمان را از آسیب ها حفظ کنیم و موانعی که برای اتّصال روح و جان و قلب ما با خدا است، این موانع را برطرف کنیم و حجاب ها را کنار بزنیم؛ و نور جمال الهی در آینه جمال ما تشعشع پیدا کند. این امر مقدّماتی لازم داشت که در جلسات پیش به محضر شریف تقدیم داشتیم. در این جلسه فرض را بر این می گذاریم که ما با توبه، با حسنات و با سر راه نشستن و راهیان راه را به ترحّم واداشتن -که ما جامانده ها را هم با خودشان ببرند.- و با نشستن با پاکان و نیکان، -که خدا بنا ندارد جدا کند، درهم می خرد- دل خود را احیاء کرده ایم.

آثار مجالست

اگر با بدها نشست و برخاست کنیم، با آن ها محشور می شویم! هر کسی با هر گروهی دوست باشد، رنگ آنها را می گیرد و با آنها همراه می شود، به هرجایی که آنها می روند، او را هم با جمع می برند؛ لذا اگر نشست و برخاستمان با رباخورها، فساق، فجار، بددلها و بداخلاقها باشد، با ایشان محشور می شویم؛ امّا اگر با صالحین نشست و برخاست کردیم، محبّت صالحین در دل ما باشد، انشاء الله حشرمان نیز با آنها خواهد بود.

” اگر با بدها نشست و برخاست کنیم، با آن ها محشور می شویم! هر کسی با هر گروهی دوست باشد، رنگ آنها را می گیرد “

باید امثال آیت الله العظمی آقای بهجت و اختران دیگر آسمان عبودیّت و بندگی را دوست داشته باشیم و گرایش هایمان به آن طرف باشد. خودمان را در معرض وزش نسیم رحمت الهی و مغفرت حق تعالی قرار بدهیم، که: ان لله فی ایام دهرکم نفحات ألا فتعرضو لها

اگر شبهای جمعه -ولو آناتی- در دل شب، حال توبه و حال پشیمانی از گذشته‌ها و حال گدایی از پروردگار متعال را پیدا کنی! سعی کن خودت را در معرض وزش نسیم رحمت خدا، در حرم امام رضا علیه‌السلام یا حرم امام حسین علیه‌السلام و یا حرم امام زادگان علیهم‌السلام واجب التعظیم قرار بدهی! در مساجد حضور یابی که حضور در مساجد، حضور در خانه خداست، خداوند سبحان فرموده است: “إِنَّ بُیُوتِی فِی الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ تُضِی‏ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِی‏ءُ النُّجُومُ لِأَهْلِ الْأَرْض‏.” المحاسن، ج‏۱، ص ۴۷، ۴۹ ثواب دخول المسجد.

من در زمین خانه هایی برای شماها دارم. خانه من مسجد است، وقتی انسان به مسجد می آید نیّتش این باشد که به خانه خدا می روم تا به خدا برسم، قصد زیارت او را دارم. در این مساجد افرادی هستند که سیم‌شان وصل می شود و خدا به برکت آن ها، همه ما را مجذوب رحمت خودش می کند. یک دل که می شکند، خیر آن به همه ما می رسد.

فرض ما این است که با این بهانه ها، ما دل گل گرفته خودمان را احیاء کردیم و زنده کردیم. حال چه باید بکنیم، حال مسئله تحلیه مطرح است. یعنی باید دلمان را به نقوش عرش خدا تزیین کنیم. خدا عرشی دارد و در عرش الهی نوشته‌ها، تابلوها و گنجینه هایی وجود دارد. گنجینه اسماء حُسنای الهی در عرش خدا است، تابلو الحسین مصباح هدی و سفینه نجاه در یمین عرش خدا است و نقوش زیبا و دل انگیز دیگر نیز دارد. “إِنَّ الْحُسَیْنَ‏ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ‏ هُدًى وَ سَفِینَهُ نَجَاه” عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۶۰، ۶ باب النصوص على الرضا علیه السلام بالإمامه فی جمله الأئمه الاثنی عشر.

 

لزوم مستمر بودن ذکر و حضور

ما تکلیف داریم که قلب خودمان را از خطوط کج و معوج پاک کنیم؛ و نقشه های جدید و نقاشی‌های دل انگیزی که انعکاس عرش خدا است را در جانمان منقّش و صورتگری کنیم. و این نیاز به این دارد که اُنسمان را با خدا و اولیاء خدا و کارهایی که خدا دوست می دارد، زیاد نمائیم.

 در قدم اول باید یاد خدا، – فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ بقره؛ ۱۵۲،- و داوم ذکر پیدا کنیم. دائماً خدا را رفیق، همراه، دوست، یار، دادرس، فریاد رس و رازق خودمان قرار دهیم. چون ما دم به دم حیات داریم و زنده هستیم، یادمان باشد که دم به دم خدا به ما زندگی و حیات می دهد. ما دائماً از خدا حیات می گیریم. چون در هر لحظه ای ما رزقی داریم: هوایی را که استنشاق می کنیم، نوری که روزانه محیط پیرامون ما را میکروب زدایی می کند، خورشیدی که روشن گری می کند و راه را از چاه برای ما آشکار می نماید، این نور به مقداری که بهره می بریم، رزق ما است؛ هوا رزق ما است، رفقای خوبی که داریم، رزق ما است، بنابراین باید پیوسته متوجه ذات خداوندی باشیم. دوست خوب روزی الهی است.

” ما هرچه داریم و با هر چیزی که برخورد می کنیم، به تناسب با آن چیز و آن شیء، برخورد با یکی از اسماء حسنای الهی داریم. آدم‌های بیدار این هزار و یک اسم خدا را دائماً در مسیر خودشان تماشا می کنند. عارف واصل و فقیه بزرگ، آیت الله العظمی آقای بهجت اعلی‌الله‌مقامه‌شریف می‌فرمودند: ما دائماً از حرمی خارج و به حرمی داخل می شویم. از حرم خالقیّت خدا به حرم رازقیّت خدا؛ و از حرم رازقیّت خدا به حرم مالکیّت خدا؛ و از حرم مالکیّت خدا به حرم حفاظت خدا منتقل می شویم

برخی اطرافیانشان، همگی آدم‌های بدی هستند، آدم‌های کلاهبرداری هستند، آدم های حقه باز هستند؛ اما ما به فضل پروردگار متعال، در محیط‌هایی هستیم که دوستان خداجو داریم. دوستان محبّ رسول و آل رسول داریم، این رزق ما است. ما در هر جایی، رزق‌های متعددی از جانب پروردگار متعال داریم و خدا رازق ما است. ما در ابعاد مختلف زندگی خودمان، با اسماء مختلف خداوند منان همراه هستیم. خدا خالق است و ما مخلوقیم، خدا رازق است و ما مرزوقیم، خدا مالک است و ما مملوکیم، خدا، حافظ است و ما محفوظیم، خدا ستّار است و ما مشمول ستّاریت خدا هستیم! اگر تمامی آنچه را که در اختیار داریم، با اسمای الهی تطبیق دهیم و از اسم خاص خدا متناسب با آن دارایی استفاده نمائیم وَ بِأَسْمائِکَ الَّتی مَلاَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَیْءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذی اَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَضاَّءَ لَهُ کُلُّ شیْءٍ خدا را به اسم هایی قسم می دهد که این اسماء، ارکان تمام موجودات را پُر کرده است. معنایش این است که ما هرچه داریم و با هر چیزی که برخورد می کنیم، به تناسب با آن چیز و آن شیء، برخورد با یکی از اسماء حسنای الهی داریم. آدم‌های بیدار این هزار و یک اسم خدا را دائماً در مسیر خودشان تماشا می کنند. عارف واصل و فقیه بزرگ، آیت الله العظمی آقای بهجت اعلی‌الله‌مقامه‌شریف می‌فرمودند: ما دائماً از حرمی خارج و به حرمی داخل می شویم. از حرم خالقیّت خدا به حرم رازقیّت خدا؛ و از حرم رازقیّت خدا به حرم مالکیّت خدا؛ و از حرم مالکیّت خدا به حرم حفاظت خدا منتقل می شویم. ما دم به دم، آن به آن در حرم های مالکیّت خدا، حافظیّت خدا، ستاریّت خدا، قادریّت خدا زندگی می کنیم. ما که چیزی نداریم، بلکه تمام دارایی های ما  منوط به اسماء حسنای پروردگار متعال است.

اگر ما صاحب اندیشه و فکر بودیم و زندگیمان را با اسماء حسنای الهی مرتبط دیدیم، دائماً در کوچه های یار می گردیم و از خانه ای به خانه جدید خدا منتقل می شویم؛ و فکر، ذهن، حواس و گرایش های ما، همه با این اسماء جمال و جلال ارتزاق می کند.

 

عواقب غفلت و راه کار مقابله با آن

بنابراین باید دوام حضور و دوام ذکر پیدا کنیم، تا دوام ذکر نیابید، غفلت زدایی صورت نمی گیرد. غفلت‌ها برای انسان خطرناک است، آدم با یک لحظه غفلت مرتد می شود. یک لحظه عصبانیت، گاهی یک عمر پشیمانی در پی دارد، با یک جمله، یک کلام، بعضی وقت ها، انسان مغضوب خدا می شود. در یک لحظه می توان دل کسی را شکست و دیگر هم نتوان این دل رمیده را برگرداند. خیلی‌ها با یک جمله، دیگران را نسبت به خودشان بد کردند و دل کسی را شکسته و دیگر هم نتوانسته است این دل را صاف کند. یکی از اساتید اخلاق ما، خدایش رحمت کند، می فرمود: فلانی سالها قبل به من چیزی گفته و زخمی در دلم پیدا شده که این زخم دیگر خوب نمی شود. یک آن است و یک غفلت است، اما کسانی که حواسشان به خودشان هست، دچار غفلت نمی شوند.

” باید دوام حضور و دوام ذکر پیدا کنیم، تا دوام ذکر نیابید، غفلت زدایی صورت نمی گیرد “

برای این که خود را که دائماً در محضر خدا ببینیم، لازم است این مراقبه را داشته باشیم که خدا همراه ماست، مراقب ما است و باید حواسمان به او باشد. اگر چنین شد، این حالت را با تمرین، با التماس؛ و با بودن با اهل بیت، اهل ذکر تقویت و استمرار بخشیم.

 

مراد از ذکر واقعی

اهل ذکر که می گوییم، خیال نکنند منظور ذکر به معنای تسبیح به دست گرفتن و اُوراد و اَذکار خاص، در زمان خاص گفتن است، این ها مراتب پایینی از ذکر هستند. ذکر واقعی این است که آدم دلش پیش خدا باشد، حواسش پیش خدا باشد! ذکر واقعی آن است که اگر او پیش خدا بود، در عمل انسان اثر دائمی دارد. آدم هر وقت بخواهد گناه کند، می بیند که خدا دارد او را می بیند. می ترسد، حیاء می کند، خجالت می کشد، در نتیجه خدای خود را از خودش ناراضی نمی کند، گناه نمی کند. این ذکر عملی و ذکر قلبی و ذکر با تمام وجود، اینها أذکار واقعی و کارساز و کاربردی است. تکرار ذکر لفظی، گاهی آدم را وصل می کند؛ مهم این است که انسان با خدا باشد، مهم این است که ما خدا را فراموش نکنیم، مهم این است که نور الهی در زندگی انسان باشد. هر‌ جا گناه آمد، آنجا ظلمت است، آنجا قطع رابطه با خدا است، خدا آدم را ول می کند! انسان باید تلاش کند، که خدا او را رها نکند، اگر به خدا پناه برده باشد، خدا او را حفاظت می کند. هر موقع انسان طعمه شیطان شد، یا اژدهای نفس او را بلعید، یعنی خدا حمایت نکرده، لذا معلوم می شود خدا را نا امید کرده است!!

” اهل ذکر که می گوییم، خیال نکنند منظور ذکر به معنای تسبیح به دست گرفتن و اُوراد و اَذکار خاص، در زمان خاص گفتن است، این ها مراتب پایینی از ذکر هستند. ذکر واقعی این است که آدم دلش پیش خدا باشد، حواسش پیش خدا باشد! ذکر واقعی آن است که اگر او پیش خدا بود، در عمل انسان اثر دائمی دارد “

حالا چه کاری کرده است که خدا بدش آمده و او را رها کرده است؟ به چیزی مبتلا شده‌اند به چیزی که همیشه باید غصه‌اش را بخوریم و همیشه باید حسرت بخوریم که ای کاش! این کار را نمی کردیم! حیف بود آبرویم رفت؛ حیف بود که اعتماد مردم از من سلب شد. انسان گاهی صفات رذیله، نامردی‌ها و بی انصافی هایی می کند که خدا بدش می آید و او را رها می کند. همانطور که اگر انسان ماشینش، کالایش را رها کند و حفاظت نکند، دزد آن را می برد. بنده مال خدا است و خدا وقتی بنده خودش را نمی پسندد و رهایش می کند، دشمن می آید و او را غارت می کند، دارایی انسان غارت می شود.

بر این اساس انسان به جای مخاطرات بد، باید دائماً در مسیر شعله ور کردن محبّت خدا در دل خودش باشد. در روایت دارد: علم به خدا و علم به چیزهایی که خدا دوست دارد، و علم به چیزهایی که خدا بدش می آید، این سه علم را انسان داشته باشد، [در راستای غفلت زدایی، می تواند موفق عمل کند، چرا که] اگر آدمی بداند چه چیز محبوب خداست، آن وقت دائماً با آن ها مأنوس است. یا اگر بداند چه چیزهایی را خدا مکروه می دارد، آنها را بشناسد، دیگر هیچ‌گاه با دشمن خدا، با کسی که خدا بدش می آید، با عملی که خدا بدش می آید، ارتباط برقرار نمی کند و  از آن ها فاصله می گیرد.

 

نتیجه استمرار در ذکر و حضور

اگر این حالت استمرار پیدا کند، به شکل صورت اصیل وجود انسان در آید، فعلیّت، هویّت و موجودیّت فعلی انسان به خدا قوام پیدا می کند. دیگر نماز ذات انسان می‌شود، بندگی جوهر انسان می‌شود، این نمازهای ما عرض ما است، انفعال ما است، جوشش وجود ما نیست. خوشا آنان که دائم در نمازند! آن هایی که همه وجودشان با خدای متعال ارتباط برقرار کرده است، هر کار بکنند، برای رضای خدا می کنند؛ و تمام کارهای آنها نماز است.

بی بی عالم، حضرت زهرا سلام الله‌علیها فرمودند: مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ‏ عِبَادَتِهِ‏، أَهْبَطَ اللَّهُ [إِلَیْهِ‏] أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.  التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص ۳۲۷، [سوره البقره(۲): آیه ۸۳].

اگر کسی با خدا معامله کند، جنس خوب تحویل خدا بدهد، جنس خالص، صاف و شفاف تحویل خدا بدهد؛ خدا هم شرایط را طوری قرار می دهد که هر کاری برایش پیش می‌آید، افضل مصلحتش خواهد بود. جنس خوب عبادت خالصانه و کار بی ریا است، کاری که فقط برای خوشنودی خدا انجام شده است. تا جنس خوب نباشد، خدا در این بازار عمر از ما نمی خرد!!

أَلَا مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ‏ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَات‏الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، ص۳۷۰، ۱۰۲ باب التواضع و الزهد.

شیطان در زندگی انسان،  خیلی کلاه سرش می گذارد، او را به کارهای بد وادار می کند. کار بد، رذایل نا‌مشروع، باطنش جهنم است. آدم برای خودش جهنم را فراهم می کند، خودش با اعمال ناپسند، گودال جهنم را می کَند.

خدای متعال کسانی را که با خدا صداقت دارند، صاف هستند، نه اینکه نمی گذارد آنها مبتلا به گناه شوند، نه! بلکه خدا توفیق ترک معصیت به بندگان خالص می دهد. در میان کارهای خوب، در میان حسنات، در میان عبادات، آدم یک عبادت خوب دارد، یک عبادت عالی دارد، یک عبادت اعلاء دارد، که بیشترین منفعت را برای انسان در آخرت تأمین می کند. آن کاری که بیشترین سرعت را به آدم می دهد که راه انسان با خدا میان‌بر بشود، سریعتر به خدای خودش برسد، خدا آن را در اختیار انسان قرار می دهد؛ یعنی انسان به کار بهتر، به عبادت با فضیلت‌تر، به کار با کیفیت‌تر کشیده می شود و توفیقات پیدا می کند. به آن سو جذبه پیدا می کند. این کمک الهی است که آدم گوشه های دلش را با خدا صاف کند و غیر خدا را از مسیر نیّت و عملش دور کند؛ خدا هم با بنده اش همچنین کاری می کند.  

 

دو نمونه از بندگان واقعی خداوند

دو عنصر از عناصر نوریه علمای ما، یکی مرحوم مقدس اردبیلی که محقق بود، مرجع تقلید بود، مؤلف و مصنف بود، کتاب فقهی، رجالی، کلامی از ایشان باقی مانده، و در سفره علمی حوزه های علمیه به ارث مانده است. از مرحوم مقدس اردبیلی سؤال می کنند، آیا شما در زندگی جز مستحبات کار دیگری انجام داده‌اید؟ یعنی مطمئن بودند مرحوم مقدس اردبیلی واجباتش را که انجام می داد، می خواستند بدانند در غیر واجبات چگونه عمل می کند!

این کارها که در زندگی همه هست، شامل امور روزمره و افعال مباح می شود، می توانند مستحبی شوند. اگر انسان این امور را برای خدا انجام دهد، ثواب می برد؛  اگر محبّتی به همسرش می کند، اگر بچه اش را مورد نوازش قرار می دهد، اگر درس می گوید، برای خدا این کار را می کند و همه این کارهای او، جنبه قربی و حبّی دارد.

” هر کاری برای خودتان کردید، به عالم قبر که می روید می بینید همراهتان نبردید، خانه ساختید خوش باشید، زن گرفتید، کار کردید، درآمد به دست آوردید، اما در قبر هیچ کدام را نمی یابید!؟ اما تمامی کارهایی که برای خدا کرده بودید، آثار همه‌ی اینها برای شما در قبر، تبدیل به خانه، زندگی و نور شده است “

مقدس اردبیلی فرمودند: من جز واجب در زندگی کاری نکردم؛ یعنی من دایماً حالت بندگی پیدا کردم، هیچ جا خودم نیستم، تمام کارهایم به دستور مولایم صورت می گیرد. وقتی انسان قرب پیدا کرد، خدای متعال دایم خودش به او برنامه می دهد.

اگر خواهان آن هستید که خدای متعال، شما را مورد عنایت قرار دهد، خودش راهش را فرموده است: فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ شما اگر من را یاد کنید من هم شما را یاد می کنم. شما من را با بندگیتان یاد می کنید و من با عنایتم به شما توفیقات می دهم که تمام زندگیتان مال من باشد. به هر میزانی که زندگی انسان، مال خودش باشد نه خدایش، به همان اندازه، عمرش جز ضایعات است: ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ نحل؛ ۹۶ هر کاری برای خودتان کردید، به عالم قبر که می روید می بینید همراهتان نبردید، خانه ساختید خوش باشید، زن گرفتید، کار کردید، درآمد به دست آوردید، اما در قبر هیچ کدام را نمی یابید!؟ اما تمامی کارهایی که برای خدا کرده بودید، آثار همه‌ی اینها برای شما در قبر، تبدیل به خانه، زندگی و نور شده است.

مؤانست با ائمه اطهار علیهم‌السلام، حضور در وادی صلاه و عشق با ائمه، آن سوی عالم برای انسان موجب حظ و بهره های وافر شده است. مقدّس اردبیلی دارد به ما می گوید که شما می توانید از مرحله عمل به استحباب، عبور کنید و دوام بندگی داشته باشید، تا خدا دائماً بر شما اعلام مولویّت بکند!

إلَهِی کَفَى لِی‏ عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ‏ لِی رَبّاالخصال، ج‏۲، ص۴۲۰، تسع کلمات تکلم بهن أمیر المؤمنین. افتخار من این است که من نوکرم و تو مولای من هستی و برای من عزّت است. من هیچ جا آزاد نبودم؛ همه جا بنده بودم، برده بودم و نوکر بودم. من جیره خوار بودم و برایت کار می کردم و چون جیره می گرفتم و کار می کردم، هر کاری که می کردم به عنوان واجب می کردم.

اگر مالک کسی، ارباب کسی به نوکر خودش که مُزد می دهد، هر دستوری بدهد، آیا می تواند آن دستور را ترک کند؟ خب پول می گیرد که برایش کار کنید دیگر!! اگر کار نکردی و دل بخواهِ خودت عمل کردی، نوکری نکرده ای! آدمی که دائماً نوکر خدا باشد، خودش را جیره خوار خدا بداند، خب دائماً هر کاری که از خدا برای او القاء می شود، بر خودش واجب می داند. آدم حالتش اگر حالت بندگی، بردگی و نوکری شد، نمی تواند خودش را آزاد ببیند و بگوید که این کار راجح است، این کار مباح است؛ می‌گوید: من همیشه نوکرم، همیشه هم او به من مُزد می دهد، به من جیره و روزی می دهد و در هیچ کاری من خودم را آزاد نمی بینم.

” آدم حالتش اگر حالت بندگی، بردگی و نوکری شد، نمی تواند خودش را آزاد ببیند و بگوید که این کار راجح است، این کار مباح است؛ می‌گوید: من همیشه نوکرم، همیشه هم او به من مُزد می دهد، به من جیره و روزی می دهد و در هیچ کاری من خودم را آزاد نمی بینم “

مرحوم شیخ عبدالله شوشتری که از معاصرین مرحوم مجلسی اعلی الله المقامه است. احیاء حوزه علمیه اصفهان و جذب طلبه ها از برکات عمر مرحوم حاج آقای شوشتری می باشد. این شیخ بزرگوار و این مجتهد عالی مقام، این مربی نفوس مستعده و سربازان تازه نفس امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، این کانون پرورش علم و عالم، فرزندی داشته که عالم بوده و خیلی مورد علاقه ایشان بوده است. این فرزند مریض می شود و به حال بسیار شدیدی قرار می گیرد که خوف مرگ بوده است؛ اما شیخ با این حال فرزندش را می گذارد و به نماز جمعه می رود. ایشان نماز جمعه می‌خوانده است، در نماز جمعه که ما توفیقش را نداریم، مستحب است در رکعت اول، سوره جمعه و رکعت دوم سوره منافقون خوانده شود.

می گوید: رکعت اول نماز جمعه را خواندم، ولی فکرم پیش فرزندم بود و او را در حال موت می دیدم، فرزند جوان، عالم و دوست داشتنی، موجب می شد تا در نماز هم به او تعلق خاطر داشته باشم؛ و این دلبستگی به فرزند، مایه اندوه و حزنم بود. وقتی در رکعت دوم نماز، به این آیه از سوره منافقون رسیدم: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ منافقون؛ ۹ این آیه را چند مرتبه خواندم، ناگهان منقلب شدم و از آن به بعد، آهنگ و حال نمازم تغییر کرد. بعد از نماز گفتند که جناب شیخ شما سابقه ندارد نماز جمعه را با این کیفیت بخوانید. این آیه را اینقدر تکرار کردید که حالتان منقلب شد و بعد اصلاً نمازتان فرق کرد. گفت این آیه برای من تذکّری شد، خدا در این آیه از من خواسته بود که فرزند برای شما حجاب نشود، در موقع نماز، فرزندتان در ذهن شما باشد و با خدا نباشید! مرتب این آیه را بعنوان شفاء و درمان درونی تکرار کردم، تا از گرفتار و اسیر فرزند بودن رهایی یافتم. خدا هم محبّت فرزند را در قبال محبّت خودش از من گرفت و برایم حل شد که بچه ام اگر هم مرده باشد، من یاد خدا برایم تغییر نکند. مصیبت، مرا از خدا باز ندارد!

این که ایشان می فرماید خدای متعال آن محبت را از من گرفت، یعنی دلم را از معرفت غیر خدا صاف کردم، لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ آدم با تکرار آیاتی از این قبیل که نسخه و درمان کثرت و شلوغی ذهن است، می تواند درونش را از غیر خدا پالایش نماید.  اگر این آیات، کم کم با توجه و تدبّر خوانده شوند، تبدیل به چشمه می شود، می جوشد و ذهن انسان را از غیرخدا پاک می کند. این هم نمی شود مگر اینکه انسان  مجذوب جمال الهی شود؛ و محبّت خدا در جای جای قلبش مستقر گردد. توضیح این مطلب انشاء الله با عنایت به امام زمانمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، در جلسه بعد ارائه خواهد شد.