چون شاه دین،هوای شهادت به سر گرفت

تاج سعادت از سر خود چرخ برگرفت

 

گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگ

دست فضا عنان و رکابش، قدرگرفت

 

از سوی آه خیمه نشینان ز شش جهت

یک باره هفت خیمه افلاک در گرفت

 

پس رو به قتلگاه  ستم دید گان نهاد

با اشک و آه،برسر هریک گذر گرفت 

 

هر شمع آه،برسر لب تشنه ای بسوخت

هر طفل اشک،جسم شهیدی به بر گرفت

 

گاهی به پیش پیکر شاهی زپا فتاد

گاهی ز تخت خاک،سری تاجور گرفت

 

گاه از سرپسر زبرادر سراغ کرد

وز جسم یک دگر خبراز یکدگر گرفت

 

شاعر: نیاز جوشقانی