معروف بود که شیخ اسماعیل تبریزى ـ رحمه اللّه ـ در بین نجف و کربلا در حال نماز شیرى دیده و از آن نترسیده است. در این باره از او سؤال کردند که چه طور شیر را دیدى و نترسیدى؟

در جواب فرمود: این طور نبود که من از شیر نترسم، ولى وقتى دیدم شیر به طرف من مى آید، باخود گفتم: کار از کار گذشته و راهى براى فرار ندارم، چه بهتر در این حال که شیر مى  تواند هر کارى که مى  خواهد بکند و هر بلایى که مى  خواهد به سر من بیآورد، در حال نماز باشم، لذا به نماز خود ادامه دادم، شیر هم نزدیک من آمد، یک دور به دورم گشت و راهش را گرفت و رفت.

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد