منطقهی اورامان در جبهه کردستان به دلیل وضعیت جغرافیایی و دارا بودن ارتفاعات مختلف، برای ما اهمیّت ویژهای داشت. یک سلسله از کوههای منطقه که در خطوط مرزی بود، در اختیار عناصر رزگاری بود و همین امر موجب شده بود تا ارتباط آنها با حزب بعث به سهولت انجام پذیرد.
در جلسهای با حضور حاج احمد متوسلیان، شهید ابراهیم مرادی، شهید عثمان فرشته، شهید جلال بارنامه، حسین مدنیفر و بنده تصمیم گرفته شد طی عملیّات این ارتفاعات را از لوث وجود عناصر رزگاری پاکسازی کنیم.
طرح عملیّات ریخته شد و خوشبختانه توانستیم عملیّات را با موفقیت به انجام برسانیم و بر ارتفاعات مسلط شویم. برای تثبیت منطقه بر روی یکی از ارتفاعات پایگاهی ایجاد کرده بودیم. به اتفاق یکی از پیشمرگان با دوربین، در حال کنترل اطراف و تحرکات دشمن بودیم که متوجّه شدیم یک نفر مقداری بار را بر دوش گذاشته و یک گالن بیست لیتری را هم در دست دارد و به طرف پایگاه میآید. وقتی نزدیکتر شد، متوجّه شدیم جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان است که مقداری خرما و نفت را از یک فاصلهی دور بر دوش گرفته بود تا برای رزمندگان مستقر در پایگاه بیاورد.
به استقبالش رفتیم و خواستیم بار را از دوشش پایین بیاوریم و خودمان حمل کنیم، اجازه نداد. علت را از او سؤال کردیم، گفت: « من دارم وظیفهام را انجام میدهم.» وقتی وارد پایگاه شد، بعد از احوالپرسی و روبوسی با رزمندگان به شدت گریست. ابتدا تصور کردیم مشکلی پیش آمده است. وقتی از او سؤال کردیم: «چرا گریه میکنی؟»
گفت: «ما در مریوان داخل شهر هستیم و از امکانات بیشتری استفاده میکنیم، ولی شما روی خاک میخوابید، آۀن هم در کوه دور افتاده، بدون هیچ نوع امکاناتی! خدمت واقعی را شما انجام میدهید. خدمت ما و شما هیچ وقت با هم قابل مقایسه نیست.»
منبع: کتاب «رسم خوبان ۱۵- رفاقت و مردمداری»؛ جاوید الاثر متوسلیان، ص ۱۵ و ۱۶٫ / روزهای سبز کردستان، صص ۱۲۷ – ۱۲۶٫
پاسخ دهید