ابن قولویه با سند خویش از امام صادق (ع) چنین روایت کرده است:

در حالی که حسین بن علی (ع) نزد پیامبر خدا (ص) بود، جبرئیل خدمت آن حضرت آمد و گفت: یا محمّد! آیا او را دوست داری؟ فرمود: آری. گفت: آگاه باش که امّتت او را خواهند کشت. گوید: رسول خدا (ص) به شدّت اندوهگین شد. جبرئیل به او گفت: یا رسول الله! آیا می‌خواهی تربتی را که در آن به شهادت می‌رسد نشانت دهم؟ فرمود: آری. ناگهان منطقه‌ی میانِ محل نشستن رسول خدا (ص) تا کربلا هموار شد و دو قطعه‌ی زمین این‌گونه به هم وصل شدند (دو انگشت سبابه‌ی خود را به هم چسباند) آن‌گاه با بال خویش مقداری از تربت کربلا را برداشت و به پیامبر داد. سپس در یک چشم به هم زدن برگشت.

رسول خدا (ص) فرمود: خوشا به حالت ای خاک. و خوشا آن‌که در تو به شهادت می‌رسد.

 

 

 و قال ابن قولویه:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

بَیْنَمَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (ع) عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) إِذْ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (ع) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ: أَمَا إِنَّ أُمَّتَکَ سَتَقْتُلُهُ، قَالَ: فَحَزِنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حُزْناً شَدِیداً.

فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ یَسُرُّکَ‏ أَنْ أُرِیَکَ التُّرْبَهَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا، فَقَالَ: نَعَمْ، فَخَسَفَ مَا بَیْنَ مَجْلِسِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) إِلَى کَرْبَلَاءَ حَتَّى الْتَقَتَ الْقِطْعَتَانِ هَکَذَا -ثُمَّ جَمَعَ بَیْنَ السَّبَّابَتَیْنِ- ثُمَّ تَنَاوَلَ بِجَنَاحِهِ مِنَ التُّرْبَهِ وَ نَاوَلَهَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) ثُمَّ رَجَعَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَهِ عَیْنٍ.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): طُوبَى لَکِ مِنْ تُرْبَهٍ وَ طُوبَى لِمَنْ یُقْتَلُ فِیکِ.[۱]


[۱]– کامل الزیارات: ۱۲۹ ح ۱۴۶، الامالی للطوسی: ۳۱۴ ح ۶۳۸، عنه البحار ۴۴: ۲۲۸ ح ۹، العوالم ۱۷: ۱۳۰ ح ۱۲٫