امیر مؤمنان علی (ع) که عملاً شاهد قدرت یافتن بنی امیه بود، در خطبه‌ها و سخنان بسیاری، مسلمانان را از پیامدها و آثار شوم تسلط بنی امیه و بر جامعه‌ی اسلامی آگاه کرده، آنان را به مبارزه و مقابله با سیطره‌ی حاکمان اُمَوی فرا می‌خواند. در این‌جا نمونه‌هایی از مهم‌ترین هشدارها و اعلام خطرهای امام (ع) را می‌آوریم.

الف) خبر از فتنه[۱] و بلای بنی امیه در آینده

آگاه باشید! به نظر من ترسناک‌ترین فتنه‌هایی که بر شما وارد می‌شود، فتنه‌ی بنی امیه است که فتنه‌ای است کور و ظلمانی. سیطره‌اش همه جا را فرا می‌گیرد و بلای آن دامن‌گیر افراد صاحب بصیرت می‌شود؛ اما کسانی که فاقد بصیرت بوده، کورکورانه زندگی می‌کنند، از آن در امان خواهند ماند. به خدا سوگند بعد از من خواهید دید بنی امیه برای شما زمامداران بدی خواهند بود؛ همانند شتر سرکشی که با دهان گاز گرفته، دست بر زمین می‌کوبد و با لگد زدن مانع از دوشیدن شیرش می‌شود. آنان همچنان بر شما حکومت می‌کنند تا کسی از شما را باقی نگذارند؛ جز آن کس که برای آنان سودمند باشد یا (حداقل) ضرری به آن‌ها نرساند. فتنه و بلای آن‌ها همچنان دامن‌گیر شما خواهد بود تا جایی که انتقام‌گیری یکی از شما از آنان، همچون انتقام‌گیری برده از ارباب یا انتقام‌گیری یکی از شما از آنان، همچون انتقام‌گیری برده از ارباب یا انتقام‌گیری انسان از همراهش خواهد بود (که به آسانی مقدور نیست). فتنه‌ی آن‌ها همانند فتنه‌های زشت و ترسناک جاهلیت بر شما وارد می‌شود؛ به گونه‌ای که نه نور هدایتگری در آن به چشم می‌خورد و نه نشانه و علامت نجاتی.[۲]

ب) پیشگویی درباره‌ی ستمگری‌های بنی امیه

به خدا سوگند آن‌ها [بر حکومت] همچنان باقی می‌مانند تا جایی که هیچ حرامی را باقی نمی‌گذارند، مگر آن‌که آن را حلال می‌شمارند و هیچ عهد و پیمانی را باقی نمی‌گذارند، مگر آن‌که آن را نقض می‌کنند و هیچ خانه و خیمه‌ای باقی نمی‌ماند، مگر آن‌که ظلمشان در آن‌جا راه یابد و فساد و بدی سیاستشان مردم را از خانه‌های خویش فراری می‌دهد (خانه‌ها ویران و بی‌صاحب می‌شود)،تا آن‌که (در حکومتشان) دو گروه بگریند: گروهی برای دین خود (که آن را از دست داده‌اند) و دسته‌ای برای دنیای خود (که به آن نرسیده‌اند)، و یاری یکی از شما به آنان، همانند کمک برده به اربابش خواهد بود که (از ترس) در حضور او، اطاعت، و در غیاب او بدگویی می‌کند. (در این حکومت) هر کس به خدا امیدوارتر باشد، بیش از همه در رنج خواهد بود. پس اگر خداوند به شما عافیت و سلامت بخشید، پذیرا باشید و اگر به بلا و گرفتاری مبتلا شدید، شکیبا باشید که فرجام کار، با پرهیزکاران است.[۳]

ج) وضعیت اسلام و مسلمانان در عصر حاکمیت بنی امیه

پس از تسلط فرزندان بنی امیه، هیچ خانه و خیمه‌ای باقی نمی‌ماند، جز آن‌که ستمگران [بنی امیه]، اندوه و غم را به آن‌جا بکشانند و کینه‌توزی را در آن داخل کنند. پس در آن روز، برای آن‌ها نه عذرآوری در آسمان باقی خواهد ماند و نه یاوری در زمین، آری شما نااهلان را به حاکمیت برگزیده، زمامداری را در غیر محل آن قرار دادید.[۴]

پیشوای اول شیعیان در نامه‌ای که به اهل مصر نوشت، نگرانی خویش را از حاکمیت بنی امیه (و بنی مُعَیْط) چنین اعلام فرمود:

لکن از این اندوهناکم که امر این امت (حکومت) را بی‌خردان و تبهکاران قبضه کنند؛ آن‌گاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی کشند. با نیکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند؛ زیرا (آن‌ها همان کسانی هستند که) برخی از آنان شراب نوشیده‌اند و حد بر آن‌ها جاری شده، و بعضی دیگر اسلام را نپذیرفتند تا این‌که هدیه‌هایی (از جانب اسلام و مسلمانان) به آن‌ها عطا شد.[۵]

حضرت در سخنی با امام حسن (ع) اوضاع مسلمانان، به ویژه شیعیان را در روزگار حکومت معاویه چنین ترسیم می‌فرماید:

… چگونه خواهی بود وقتی بنی امیه این امر (حکومت) را به دست بگیرند؟ در حالی که حاکم آن، فردی گلوگشاده و فراخ  روده خواهد بود که بسیار می‌خورد، ولی سیر نمی‌شود؛ می‌میرد، در حالی که نه در آسمان یاری‌کننده‌ای خواهد داشت و نه در زمین عذرآوری؛ بر غرب و شرق استیلا خواهد یافت؛ بندگان مطیع او می‌شوند و پادشاهی او طول می‌کشد؛ از سنت‌های اهل بدعت و گمراهی پیروی می‌کند و حق و سنت رسول خدا (ص) را نابود می‌کند؛ بیت المال را بین دوستان و کارگزارانش تقسیم کرده، کسی را که شایسته‌تر به آن است، محروم می‌کند. در حکومت وی، مؤمن ‌خوار، و فاسق حمایت و تقویت می‌شود. مال را بین یارانش دست به دست می‌گرداند و بندگان خدا را به بردگی می‌گیرد. حق در حکومت وی، کهنه شده، باطل ظاهر می‌گردد (و غلبه می‌کند) و صالحان لعن می‌شوند، و هر کسی را که بر سر حق با او مخالفت و دشمنی کند، می‌کشد و به هر کس که به خاطر باطل، او را دوست داشته باشد، پاداش می‌دهد.[۶]

یحیی بن هانی مرادی از قول مردی از قوم خود به نام زیاد بن فلان نقل می‌کند که گفت:

ما و گروهی از شیعیان و خواص علی در خانه‌ای با او بودیم. امام (ع) به اطراف نگریست؛ چون هیچ بیگانه‌ای ندید، فرمود: «این قوم (بنی امیه) به زودی بر شما چیره می‌شوند؛ دست‌هایتان را قطع کرده، بر چشم‌هایتان میل خواهند کشید». مردی از میان ما گفت: ای امیر المؤمنین؛ تو در آن زمان زنده خواهی بود؟ حضرت فرمود: خداوند مرا از آن حفظ نماید.[۷]

علی (ع) در یک جای دیگر درباره‌ی وضعیت اسلام در روزگار بنی امیه چنین خبر داده است: «ای مردم؛ به زودی بر شما زمانی فرا می‌رسد که اسلام در آن وارونه (و از محتوا خالی) می‌شود؛ همانند ظرف واژگون‌شده‌ای که از محتویاتش تهی می‌شود».[۸]

مقصود پیشوای اول از این سخن، آن است که بنی امیه، اسلام را از محتوا خالی می‌کند و تعالیم انسان‌ساز و تعالی‌بخش آن را کنار گذاشته، تنها پوسته و ظاهر آن را باقی می‌گذارند.

د) آثار سرپیچی از حکومت حق

امام علی (ع) مردم را از پیامدهای نافرمانی از حق، چنین باخبر کرد: «… ای مردم؛ من شما را به حق دعوت کردم، از من دوری جستید و شما را با چوب تعلیمی تأدیب کردم، مرا خسته کردید. آگاه باشید! بعد از من حاکمانی بر شما فرمانروایی می‌کنند که از شما به این اندازه، خشنود نمی‌شوند، مگر آن‌که با تازیانه و آهن (غل و زنجیر یا شمشیر) شما را عذاب کنند».[۹]

همچنین وقتی حضرت، سستی باران خویش را در رفتن به جنگ با معاویه دید، فرمود: … آگاه باشید بعد از من با ذلتی فراگیر و شمشیری بران سر و کار خواهید داشت، و به استبدادی دچار خواهید شد که ستمگران، آن را در میان شما روش حکومت قرار خواهند داد. آن‌گاه جمع شما را پراکنده و چشمانتان را گریان کرده، فقر را در خانه‌هایتان داخل خواهند کرد، و به زودی آرزو می‌کنید که مرا ببینید و یاری‌ام کنید. به زودی درستی آنچه را که من برای شما بازگو کردم، خواهید دانست… .[۱۰]

هـ) فلسفه‌ی پذیرش خلافت از سوی حضرت

حبیب بن ابی ثابت می‌گوید: علی (ع) فرمود: «… به خدا سوگند من عهده‌دار خلافت نشدم، مگر از ترس آن‌که بُز نری[۱۱] از بنی امیه، بر این امر (حکومت) خیز گرفته، کتاب خدا را به بازی بگیرد».[۱۲]

در خبر دیگری آمده است که حضرت فرمود: «به خدا قسم من (با معاویه) نجنگیدم، مگر از بیم آن‌که بُز نری از بنی امیه بر کرسی خلافت بجهد و دین خدا را به بازی بگیرد».[۱۳]

 

 منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)


[۱]. «فتنه» در لغت به معنای امتحان و ابتلا است و در اصل، به داخل کردن طلا در آتش اطلاق می‌شود تا جنس خوب آن از بد آن تمیز داده شود (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عرفان داودی، ص ۶۲۳، ماده‌ی «فتن»؛ ابن منظور، لسان العرب، تحقیق امین محمد عبد الوهاب و محمد صادق العبیدی، ج ۱۰، ص ۱۷۸٫ ماده‌ی «فتن») و چون در فتنه که ابتلا و امتحان است و در آن سختی و حتی راحتی وجود دارد، جوهر و ماهیت هر انسانی به منصه‌ی ظهور می‌رسد، از این رو درباره‌ی انسان نیز به کار می‌رود.

[۲]. … أَلَا وَ إِنَ‏ أَخْوَفَ‏ الْفِتَنِ‏ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَهُ بَنِی أُمَیَّهَ فَإِنَّهَا فِتْنَهٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَهٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّهَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِی، کَالنَّابِ الضَّرُوسِ،‏ تَعْذِمُ بِفِیهَا وَ تَخْبِطُ بِیَدِهَا وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا، لَا یَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لَا یَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَیْرَ ضَائِرٍ بِهِم.ْ وَ لَا یَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّى لَا یَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدِکُمْ مِنْهُمْ إِلَّا کَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِه،ِ تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِیَّهً وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّهً، لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ یُرَى‏ … (نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه‌ی ۹۳؛ ابراهیم ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، ص ۷ ۸؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۳۶۷ و ج ۴۱، ص ۳۴۹).

 

 

[۳]. وَ اللَّهِ لَا یَزَالُونَ حَتَّى لَا یَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّماً إِلَّا اسْتَحَلُّوهُ وَ لَا عَقْداً إِلَّا حَلُّوهُ وَ حَتَّى لَا یَبْقَى بَیْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ وَ نَبَا بِهِ سُوءُ (رِعَتِهِمْ‏) رَعْیِهِمْ وَ حَتَّى یَقُومَ الْبَاکِیَانِ یَبْکِیَانِ: بَاکٍ یَبْکِی لِدِینِهِ وَ بَاکٍ یَبْکِی لِدُنْیَاهُ وَ حَتَّى تَکُونَ نُصْرَهُ أَحَدِکُم‏ مِنْ أَحَدِهِمْ کَنُصْرَهِ الْعَبْدِ مِنْ سَیِّدِهِ، إِذَا شَهِدَ أَطَاعَهُ وَ إِذَا غَابَ اغْتَابَهُ وَ حَتَّى یَکُونَ أَعْظَمَکُمْ فِیهَا [غَنَاءً] عَنَاءً أَحْسَنُکُمْ بِاللَّهِ ظَنّاً فَإِنْ أَتَاکُمُ اللَّهُ بِعَافِیَهٍ فَاقْبَلُوا وَ إِنِ ابْتُلِیتُمْ فَاصْبِرُوا فَإِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ (نهج البلاغه، خطبه‌ی ۹۸).‏

[۴]. … فَعِنْدَ ذَلِکَ لَا یَبْقَى بَیْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا وَ أَدْخَلَهُ الظَّلَمَهُ تَرْحَهً، وَ أَوْلَجُوا فِیهِ نِقْمَهً فَیَوْمَئِذٍ لَا یَبْقَى‏ لَهُمْ‏ فِی‏ السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِی الْأَرْضِ نَاصِرٌ. أَصْفَیْتُمْ‏ بِالْأَمْرِ غَیْرَ أَهْلِهِ، وَ أَوْرَدْتُمُوهُ غَیْرَ مَوْرِدِهِ … (همان، خطبه‌ی ۱۵۸).

[۵]. وَ لَکِنَّنِی آسَى‏ أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّهِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ‏ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ‏ حَرْباً وَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِی قَدْ شَرِبَ فِیکُمُ الْحَرَامَ‏ وَ جُلِدَ حَدّاً فِی الْإِسْلَامِ وَ وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ‏ … (همان، نامه‌ی ۶۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۵۹۷؛ نزدیک به این تعابیر: همان، ص ۵۷۲ ۵۷۳؛ ابراهیم ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، ص ۲۱۰). ابن ابی الحدید می‌گوید: «مراد از کسی که شراب نوشید و حد بر او جاری شد، ولید بن عُقْبَه بن ابی مُعَیْط و مقصود از کسانی که با دریافت بخشش‌ها، اسلام را پذیرفتند، ابوسفیان،  و دو پسرش معاویه و یزید است» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۱۷، ص ۲۲۶ ۲۲۷).

[۶]. … یَا حَسَنُ، … کَیْفَ‏ بِکَ‏ إِذَا وَلِیَ‏ هَذَا الْأَمْرَ بَنُو أُمَیَّهَ؟ وَ أَمِیرُهَا الرَّحْبُ الْبُلْعُومِ الْوَاسِعُ الْأَعْفَاجِ، یَأْکُلُ وَ لَا یَشْبَعُ، یَمُوتُ وَ لَیْسَ لَهُ فِی السَّمَاءِ نَاصِرٌ، وَ لَا فِی الْأَرْضِ عَاذِرٌ، ثُمَّ یَسْتَوْلِی عَلَى غَرْبِهَا وَ شَرْقِهَا، تدینُ لَهُ الْعِبَادُ، وَ یَطُولُ مُلْکُهُ، یَسْتَنُّ بِسُنَنِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ الضَّلَالِ، وَ یُمِیتُ الْحَقَّ وَ سُنَّهَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) یَقْسِمُ الْمَالَ فِی أَهْلِ وَلَایَتِهِ، وَ یَمْنَعُهُ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِهِ، وَ یَذِلُّ فِی مُلْکِهِ الْمُؤْمِنُ، وَ یَقْوَى فِی سُلْطَانِهِ الْفَاسِقُ، وَ یَجْعَلُ الْمَالَ بَیْنَ أَنْصَارِهِ دُوَلًا، وَ یَتَّخِذُ عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا، یَدْرُسُ فِی سُلْطَانِهِ الْحَقُّ، وَ یَظْهَرُ الْبَاطِلُ، یُلْعَنُ‏ الصَّالِحُونَ،‏ وَ یُقْتَلُ مَنْ نَاوَاهُ عَلَى الْحَقِّ، وَ یَدِینُ مَنْ وَالاهُ عَلَى الْبَاطِلِ (شیخ حر عاملی، اثبات الهداه، تحقیق سید هاشم رسولی، ترجمه احمد جنتی، ج ۴، ص ۵۳۲ ۵۳۳؛ سید حسن القبانچی، مسند الامام علی (ع)، تحقیق طاهر اسلامی، ج ۸، ص ۴۱۳). قریب به این عبارات را، امام حسن (ع) از قول پدرش نقل کرده است (سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص ۹۹). همچنین حضرت علی (ع) خطاب به مردم عراق درباره‌ی معاویه می‌فرماید: أَمَا إِنَّهُ‏ سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ‏ بَعْدِی‏ رَجُلٌ‏ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ یَأْکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَطْلُبُ مَا لَا یَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ …؛ «به زودی مردی گلوگشاده و شکم بزرگ بر شما مسلط خواهد شد که هر چه بیابد، می‌خورد و هر چه ندارد، تلاش می‌کند به دست آورد. او را بکشید، ولی هرگز نمی‌توانید او را بکشید» (نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه‌ی ۵۷).

[۷]. … عَنْ یَحْیَى بْنِ هَانِئٍ الْمُرَادِیِّ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ قَوْمِهِ یُقَالُ لَهُ زِیَادُ بْنُ فُلَانٍ، قَالَ: کُنَّا فِی بَیْتٍ مَعَ عَلِیٍّ (ع) وَ نَحْنُ وَ شِیعَتُهُ وَ خَوَاصُّهُ، فَالْتَفَتَ فَلَمْ یُنْکِرْ مِنَّا أَحَداً، فَقَالَ: «إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ‏ سَیَظْهَرُونَ‏ عَلَیْکُمْ‏ فَیَقْطَعُونَ‏ أَیْدِیَکُمْ وَ یَسْمُلُونَ أَعْیُنَکُمْ». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَّا: وَ أَنْتَ حَیٌّ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: أَعَاذَنِیَ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۴، ص ۱۰۹).

[۸]. … أَیُّهَا النَّاسُ، سَیَأْتِی‏ عَلَیْکُمْ‏ زَمَانٌ‏ یُکْفَأُ فِیهِ الْإِسْلَامُ، کَمَا یُکْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِیهِ … (نهج البلاغه، خطبه‌ی ۱۰۳).

[۹]. … عن زید بن علی، قال: قال علی (ع) أیّها النّاس، إنّی دعوتُکم إلى الحقّ فتولّیتم عنّی (فَتَلَوَّیْتُم عَلَیَّ)، و ضربتُکم بالدِّرَّه فَأعْیَیْتُمُونِی؛ أما إنَّه سَیَلِیکم بعدی ولاهٌ لا یَرْضَوْن‏ عنکم‏ بذلک‏ حتّى یُعَذِّبوکم بالسیاط و بالحدید… (ابراهیم ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، ص ۳۱۶؛ شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج ۱، ص ۳۲۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۲، ص ۳۰۶). «دِرَّه» چوب دستی کوتاهی بوده که معمولاً خلفا آن را در دست می‌گرفتند و از شئون ظاهری آن‌ها محسوب می‌شده است. شاید بتوان معادل آن را در فارسی «چوب تعلیمی» معنا کرد.

[۱۰]. … أَمَا إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلًّا شَامِلًا وَ سَیْفاً قَاطِعاً، وَ أَثَرَهً یَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ‏ فِیکُمْ‏ سُنَّهً، فَیُفَرَّقُ جَمَاعَتُکُمْ وَ تَبْکِی عُیُونُکُمْ، وَ یُدْخِلُ الْفَقْرَ بُیُوتَکم وَ تَمَنَّوْنَ عن قَلِیلٍ أَنَّکُمْ رَأَیْتُمُونِی فَنَصَرْتُمُونِی، فَسَتَعْلمون حقَّ مَا اقول [لکم]… (بَلاذُری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج ۳، ص ۱۵۵؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۳). از جمله‌ی فیُفَرِّقُ جماعتَکم… به بعد در نسخه‌های نهج البلاغه نیست (ر. ک: نهج البلاغه، خطبه‌ی ۵۸).

[۱۱]. بُز نَر معمولاً پیشاپیش بزهای گله حرکت می‌کند و آن‌ها را به دنبال خود می‌برد. این تعبیر، کنایه از نادانی معاویه و برای تحقیر وی است.

[۱۲]. … و الله ما تقدمتُ علیها الا خوفاً من اَن ینزوَ علی الامر تَیْسٌ من بنی امیّه، فیلعب بکتاب الله عزّ و جلّ (بَلاذُری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج ۲، ص ۳۵۳).

[۱۳]. … و الله ما قاتلت الا مخافه ان ینزو فیها تَیْسٌ من بنی امیه فیتلاعب بدین الله (ابراهیم ثقفی کوفی اصفهانی، الغارات، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، ص ۱۱۵).