شایان ذکر است که کسی جز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، علی(علیه السلام) را آن‌گونه که باید و شاید نشناخت، و کسی جز امیرمومنان علی(علیه السلام) به عظمت شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دست نیافت، ازاین‌رو بهترین توصیف از زندگی و شخصیت پیامبر مکرم اسلام را می‌ توان در بیان علی(علیه السلام) مشاهده نمود.

امام علی(علیه السلام) درباره اهمیت رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و تلاش ایشان در جهت رشد و اصلاح جامعه می‌ فرماید:

«أرسله و أعلام الهدى دارسه، و مناهج الدین طامسه. فصدع بالحق، ونصح للخلق. و هدى إلى الرشد، و أمر بالقصد»؛ «او را هنگامی فرستاد که نشانه های رستگاری فرسوده گشته و راه روشن دین تباه شده بود. او آمد و حق را آشکار نمود و مردم را نصیحت فرمود، و راه راست را نشان داد و به میانه روی فرمان داد».

امام علی(علیه السلام) درباره شدت وخامت اوضاع فرهنگی و اجتماعی مردمان آن روزگار و تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای هدایت آنان، می‌ فرماید:

«و أهل الارض یومئذ ملل متفرّقه، و أهواء منتشره، و طرائق متشتّته بین مشبّه لله بخلقه أو ملحد فی اسمه أو مشیر إلى غیره. فهداهم به من الضلاله، و أنقذهم بمکانه من الجهاله»؛[۱] «مردم زمین در آن زمانه ملت هایی پراکنده، با خواسته های گوناگون بودند، که در راه های مختلفی سیر می‌ کردند، دسته ای خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بُتی پیوسته و از خدا گسسته. خداوند به وسیله پیامبر خود این مردم را از گمراهی به هدایت رساند، و از ورطه جهالت نجات داد.»

ازاین‌رو بیدارگری فطرت ها و یادآوری نعمت ها و برانگیختن خردها، و نمایاندن نشان های قدرت پروردگار، از مهم ترین رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می‌ آید. امام علی(علیه السلام) درباره چرایی و حکمت فرستادن پیامبران می‌ فرمایند:

«فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته، و یذکّروهم منسیّ نعمته، ویحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یُثیروا لَهم دفائن العقول، و یُروهم الآیات المَقدره»؛[۲]‌ «خداوند پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد، تا حقِ میثاق اَلَست را بگزارند، و نعمتِ فراموش کرده را به یاد آرند، با حجت و تبلیغ، چراغِ معرفتشان را بیفروزند، و خرد های مدفون شده آنان را برانگیزند ، و به آیت های خدا چشم دوزند».

 

سیره عملی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

در خطبه های نهج البلاغه امام علی(علیه السلام) بر الگو پذیری از زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز تأکید فرموده اند:

«فتأسّ بنبیّک الأطیب الأطهر(صلی الله علیه و آله و سلم)، فإن فیه أسوه لمن تأسّى، وعزاء لمن تعزّى و أحبّ العباد إلى الله المتأسّی بنبیّـه والمقتصّ لاِثره»؛[۳] «پس به پیامبر پاکیزه و پاک(صلی الله علیه و آله و سلم) خود اقتدا کن، که برای الگو طلبان اسوه ای نیکوست، و برای خواهان انتسابْ بهترین کسی است که می‌ توان به او منتسب شد، دوست داشته ترین بندگان نزد خدا کسی است که رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را سرمشق خود قرار دهد، و گام در جای پای او نهد.»

سپس امیرمؤمنان علی(علیه السلام) درباره زندگی ساده و بی آلایش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ فرمایند:

«ایشان از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. از همه مردم لاغرتر، و شکم او از همه خالی تر. دنیا را بدو نشان دادند، آن را نپذیرفت. و چون دانست خدا چیزی را دشمن می‌ دارد، آن را دشمن داشت و ترک آن گفت و چیزی را که خوار شمرده آن را خوار انگاشت، و چیزی را که کوچک شمرده، آن را کوچک داشت.»[۴]

در ادامه امیرمؤمنان علی(علیه السلام) درباره ساده زیستی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ فرمایند:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی زمین غذا می‌ خورد، و همچون بندگان می‌ نشست، و با دست خود کفشش را وصله می‌ زد، و پارگی جامه‌اش را می‌ دوخت. بر الاغ برهنه می‌ نشست، و کسی را نیز پشت سر خود می‌ نشاند. پرده ای با نقش و نگار بر در خانه‌اش آویخته بود، به یکی از همسرانش فرمود: «ای فلانی! این پرده را از جلوی چشمم دور کن، که هر گاه آن را می‌ بینم به یاد دنیا و زینت های آن می‌ افتم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دل خویش را از دنیا کنده و به آن پشت کرده، و یاد و خاطره آن را در نفسش می‌رانده بود، و دوست داشت زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن بر ندارد. دنیا را پایدار نمی‌ دانست و در آن امید ماندن نداشت. دنیا را از دل خود بیرون کرد، از قلبش دور ساخت، و از دیده‌اش پنهان نمود. آری کسی که چیزی را دشمن داشته باشد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزدِ وی بر زبان رود. و در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای تو نشانه هایی است که تو را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنماست، چه او با نزدیکان خویش گرسنه به سر می‌ برد، و با منزلتی بزرگ که داشت زینت های دنیا از دیده او دور ماند و آن را خوار شمرد پس هر بیننده ای با کمک عقلش دقت کند؛ آیا خداوند با این فقر و زندگی ساده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را گرامی داشته است و یا خوار گردانیده است؟! اگر گفته شود او را خوار داشته به طور حتم دروغ گفته به خداوند بلندمرتبه و اگر گفته شود او را گرامی داشته است، پس باید داشته شود که خداوند دیگران را که بساط دنیا را برای آنان گسترانیده خوار گرانیده است».

و درباره شجاعت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) امیرمؤمنان(علیه السلام) را این‌گونه می‌ فرمایند:

«کنا إذا احمرّ البأس اتّقینا برسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فلم یکن منا أقرب إلى العدوّ منه»؛ «وقتی تنور جنگ داغ می‌ شد، در پناه رسول خدا خود را حفظ می‌ کردیم، چنان‌که هیچ‌یک ما از وی به دشمن نزدیک‌تر نبود».

آری معنی این سخن آن است که چون بیم از دشمن بسیار بود و اژدهای جنگ دهان می‌ گشود، مسلمانان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پناه می‌ بردند و از او می‌ خواستند تا خود دست به جنگ بگشاید، این هنگام به برکت پیامبر، خدا پیروزی بر آنان می‌ فرستاد.

«حتى بعث الله محمدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شهیدا و بشیرا و نذیرا: خیر البریّـه طفلا، وأنجبها کهلا. أطهر المطهّـرین شیمه، وأجود المستمطرین دیمهً»؛[۵] «تا سرانجام خداوند محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به رسالت برگزید، در حالی که گواه بر همگان و نویدبخش (خوبی ها و خوبان) و بیم دهنده (بدی ها و بدها) باشد. بهترین آفرینندگان در کودکی بود و نجیب ترین و کریم ترین کهن سالان و پاک ترین پاکیزگان سرشت و بخشنده ترین به کسانی‌که درخواست ریزش رحمت داشتند».

رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغوش امام علی(علیه السلام)

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آغوش امیرمؤمنان جان به جان آفرین تسلیم نمودند؛ امیرالمومنین(علیه السلام) لحظات پایانی عمر شریف پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را این‌گونه توصیف می‌ نمایند:

«ولقد قبض رسول الله -صلى‌الله‌علیه‌وآله- وإنّ رأسه لعلى صدری. ولقد سالتْ نفسه فی کفّی فأمررتها على وجهی. ولقد وُلّیت غسله -صلى‌الله‌علیه‌وآله- والملائکه أعوانی، فضجّت الدار والافنیه: ملأٌ یهبط وملأٌ یعرج و ما فارقتْ سمعی هَیمنهٌ منهم. یصلّون علیه حتى واریناه فی ضریحه. فمن ذا أحقّ به منّی حیّـاً و میّـتاً؟ فانفذوا على بصائرکم، ولتصدق نیاتکم فی جهاد عدوّکم. فوالذی لاإله إلا هو إنی لعلى جادّه الحق وإنهم لعلى مزلّه الباطل»؛[۶] «رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جان سپرد در حالی که سر او بر سینه من بود، نفس او در کف دست من روان شد و آن را بر چهره خود کشیدم. غسل دادنش را برعهده گرفتم و فرشتگان یاور من بودند، در و دیوار خانه فریاد می‌ کشید، گروهی از فرشتگان فرود می‌ آمدند، و گروهی دیگر به آسمان می‌ رفتند، لحظه ای بانگ و فریادشان از گوشم جدا نمی‌ شد، بر او درود می‌ فرستادند تا او را در مدفنش به خاک سپردیم. پس چه کسی سزاوارتر است بدو از من، چه در زندگی او و چه پس از مردنش؟ پس با دل بینا به راه افتید و نیت خویش را در جهاد با دشمن خود راست بدارید که به خدایی که جز او خدایی نیست من به راه حق می‌ روم و آنان بر لغزش گاه باطلند.»

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – خطبه اول.

[۲] – خطبه اول.

[۳] – خطبه ۱۶۰٫

[۴] – خطبه ۱۶۰٫

[۵] – خطبه ۱۰۵٫

[۶] – خطبه ۱۹۷٫