به روایت ابن اسحاق ۱/ ۱۴۰ حدود بیست سال قبل از بعثت شخصى از قبیله زبید متاعى براى فروش به مکه آورد، عاص بن وائل، پدر عمرو عاص متاع او را خرید ولى پول آن را نپرداخت. مرد زبیدى از قریش یارى طلبید اما کسى به فریاد او نرسید. آنگاه بر فراز کوه ابو قبیس رفت و با خواندن اشعار جانسوز و فریادهاى جانکاه مردم را به یارى فرا خواند.


عده‏اى از طایفه بنى هاشم و بنى زهره و بنى تیم در خانه عبد اللّه بن جدعان که از سالمندان و بزرگان مکه بود جمع شده و عهد و پیمان بستند که با هم متحد شوند و همیشه یاور مظلوم و دشمن ظالم باشند و حق ستمدیده را از ستمگر بستانند. سپس نزد عاص بن وائل رفتند و حق مرد زبیدى را گرفته و به وى پرداختند. رسول خدا نیز در این پیمان شرکت جست و بعدها مى‏فرمود: «در خانه عبد اللّه بن جدعان در پیمانى شرکت کردم که دوست نداشتم به جاى آن شتران سرخ‏موى داشته باشم. اگر هم اینک در دوران اسلام نیز مرا بدان فرا خوانند هر آینه اجابت مى‏کنم».
این پیمان که به نام «حلف الفضول» معروف است چنان عمیق و مستحکم و مطابق فطرت پاک بشر بود که ضمانت اجرایى آن در نسل‏هاى بعد نیز برقرار بود.

 

 

منبع:پرسمان