آن روز که میثم تمار را به بالاى دار بردند، چه گناهى داشت؟! حضرت سیّد الشّهدا چه گناه و جرم و غُرمى( بدهى و غرامت.) داشتند که پیشنهاد آن حضرت را قبول نکردند و عمر سعد گفت:

« إِشْهَدُوا لى عِنْدَ الاْءَمیرِ أَنّى أَوَّلُ مَنْ رَمَى. » نزد امیر (عبیداللّه   بن زیاد) گواهى دهید که من اولین کسى بودم که [به سوى حسین ـ علیه  السّلام ـ]تیر پرتاب نمودم. لهوف، ص۱۰۰؛ مثیر الأحزان، ص۵۶٫ نیز ر.ک: بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۲؛ ارشاد، ج۲، ص۱۰۰، اعلام الورى، ص۲۴۲٫

و سرانجام او را شهید کردند، و در نتیجه بعد از این جریان بَرّ و فاجر با یزید بد شدند و به او لعن و نفرین کردند. آنان حضرت را « بَیْنَ السِّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ »؛( بحار الانوار، ج۴۵، ص۸۳؛ احتجاج، ج۲، ص۳۰۰؛ لهوف، ص۹۷؛ مثیر الأحزان، ص۵۴٫) (یا جنگ و شمشیر و یا ذلت و خوارى) مخیّر نمودند و نزول بدون شرط و قید بر حکم و تسلیم ذلت بار را از آن حضرت خواستند: « أَنْ تَنْزِلَ عَلى حُکْمِ الاْءَمیرِ عُبَیْدِاللّه بنِ زِیادٍ. »؛   ر.ک: بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۹ و ۳۰۱؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۶؛ مثیرالاحزان، ص۹۸؛ مناقب ابن  شهر آشوب، ۴۹۰، ص۵۵٫

 (باید بر حکم عبیداللّه  بن زیاد سر نهى.) یعنى تسلیم خفّت  بار و بدون قید و شرط به گونه  اى که هر چه خواستند با آن حضرت بکنند، یا بکشند یا آزاد کنند؛ ولى حضرت راه سوم غیر از « سلّه » و « ذلّه » را پیشنهاد دادند، و آن رها کردن آن حضرت بود تا به سر حدّات برود و یا به همان  جا که آمده بود برگردد.( بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۸۹؛ اعلام الورى، ص۲۳۵؛ ارشاد، ج۲، ص۸۶٫) بنابراین، این سخن که یزید در مجلس خود در پاسخ کسى که گفت: « کان أَمیَرُالْمُؤْمِنینَ [یعنى مُعاوِیَه] یَکْرَهُ هذا. » امیرمؤمنان معاویه از شهادت و به قتل رساندن امام حسین ـ علیه  السّلام ـ کراهت داشت. و یزید در جواب او گفت:

« وَ اللّه  ،لَوْ خَرَجَ عَلَیْهِ، لَقَتَلَهُ. » به خدا سوگند، اگر امام حسین ـ علیه  السّلام ـ بر معاویه خروج مى  کرد، قطعا او را مى  کشت. دروغ است، زیرا آن حضرت در طول ده سال علیه معاویه خروج نکرد، و گرنه چرا پیشنهاد ترک مخاصمه را داد؟! آیا مگر آن حضرت بر تو خروج کرد که چنین مى  گویى؟!

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد