به خاطر دارم، مسؤول دفتر ایشان، فهرستی از کارکنان واجد شرایط دریافت پاداش تهیه کرد و نام مرا هم در ابتدای فهرست نوشت و برای امضا، به دفتر ایشان برد. پس از یکی دو روز فهرست برگشت داده شد. نام من که در ردیف اوّل بود، خط خورده بود. برای مسؤولان دفتر، جای تعجّب و سؤال بود که چرا نام من از فهرست حذف شده است؟ یکی از مسؤولان دفتر با من تماس گرفت و به‌طور خصوصی گفت:

«آقا رئیسی! سرهنگ اسم شما را از فهرست پاداش بگیران حذف کرده است و تأکید کرد که این موضوع بین خودمان بماند. با شنیدن این خبر، انگار پتک محکمی به سرم خورد! تمام گذشته را مرور کردم، با خود گفتم مگر من مرتکب چه خطا و لغزشی شده‌ام که مستحق دریافت پاداش نیستم؟

تلفن را برداشتم و از رئیس دفتر ایشان پرسیدم:

-‌ جناب سروان… جز اسم من، نام کسان دیگری هم حذف شده است؟

گفت: نه! تنها نام شماست.

نگرانی‌ام دو چندان شد. خواستم سریعاً خودم را به دفتر ایشان برسانم و بگویم آیا جز خدمت از من چیز دیگری دیده است؟ کمی فکر کردم و گفتم، شاید درست نباشد. سرانجام تصمیم گرفتم حرفی نزنم و منتظر بمانم. تا این‌که یک روز جناب سرهنگ فکوری مرا صدا زد و گفت:

-‌ از دست من که ناراحت نیستی؟

-‌ نه، چرا باید ناراحت باشم.

-‌ اسم شما را از فهرست پاداش بگیران حذف کرده‌ام!

-‌ شاید شایستگی‌اش را نداشتم. به هر حال هرطور که خودتان صلاح می‌دانید، عمل کنید.

-‌ نه! نه! این‌طور که فکر می‌کنید نیست. درست عکس آن است. احساس کردم یک عدّه می‌خواستند از نام شما سوء استفاده کنند و من هم مخصوصاً این کار را کردم، چون شما از منزل ما حفاظت می‌کنید، پاداش شما را هم از جیب خودم می‌دهم تا حرف و حدیثی نباشد. آن‌گاه پاکتی را که دو برابر مبلغ پاداش دیگران بود، به من دادند.[۱]

تقوای مالی، شهید جواد فکوری، ص ۸۴ و ۸۵٫


[۱]. چشمی در آسمان، ص ۷۹-۷۸٫