این فرقه در اصول اعتقادی خود، پیرو محمد بن عبدالوّهاب هستند که احیا کننده تفکرات ابن تیمیه[۱] بود، ابن تیمیه در قرن هفتم هجری با بیان یکسری از عقاید و افکار مخالف مبانی اصیل اسلامی و اجماع امت محمدی موجب برانگیخته شدن اعتراضها بر ضدّ خود شد و علمای معاصر وی با او به شدّت مخالفت ورزیدند، تا حدّی که او را به زندان افکندند.
علّت آن این بود که ابن تیمیه و شاگردش ابن قیّم جوزیّه افکار و عقاید خود را طبق روش اهل حدیث قرار داده بودند که فقط ظاهر قرآن و سنت را حجّت می دانستند و معتقد بودند که آنچه که از ظاهر آیات و روایات فهمیده می شود، عمل بدانها و اعتقاد به آن واجب است. از این رو طبق فهم خود فتوی داده و بر آن تعصّب می‌ورزیدند.
در مباحث فقهی وهّابی ها قائلند به اینکه باید به سلف صالح رجو کرده و افکار و عقاید آنان را ملاک اجرا و عمل خود قرار دهیم، چون آنان در عصر نبوّت و نزول قرآن می زیسته اند و از آنجا که مسلمین صدر اسلام سنّت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و قرآن کریم را بهتر درک می کردند، لذا فهم آنان برای ما حجت است. از این رو در واقع می خواهند بگویند که ما تابع یک شخص نیستیم، بلکه تابع یک خط فکری به نام سلفیّه یا سلفی گری هستیم.

 


مولف کتاب السلف و السلفیون در این باره سه اصل را مطرح می کند:
الف: ما سلفی نیستیم بلکه مسلمانیم و اصل انتساب به اسلام و سنت است.
ب: در صورت لزوم به منتسب شدن به یک منهج ما می گوئیم که سلفی هستیم یعنی نسل اول از صحابه پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ .
ج: سلفی ها در شریعت و اصول سلفی هستند و نه در فروع و فتاوی یعنی در طریقه فهم و اصول ادلّه تابع منهج سلف هستند، ولی در فروع فقهی تابع نیستند.[۲]
دکتر محمد سعید رمضان البوطی دانشمند اهل سنت در کتاب خود، ضمن بررسی همین مطلب ثابت می کند که امروزه مذهبی که به نام سلفیه وجود دارد، یعنی وهابیّت، در واقع بدعتی است که در دین خداوند واقع شده و این گروه فقط خود را منتسب به سلف می نمایند و گرنه در عمل و رفتار هیچ شباهتی به آنان ندارند.[۳]
نکته قابل توجه در این بحث این است که وهابیّت منحصر بودن اجتهاد برای ائمه چهار گانه اهل سنت را قبول نداشته می گویند که دلیلی نداریم که فقط این چهار نفر می توانسته اند به اجتهاد برسند برای این تفکر خود از سخنان بزرگان خود شاهد و مؤید می آوردند از جمله اینکه احمد بن حنبل گفته است: از من تقلید نکنید، از مالک، شافعی، اوزاعی و ثوری تقلید، نکنید زیرا آنان احکام را استنباط کردند شما نیز چنین کنید.[۴]
ابن تیمیه هم که ادامه دهنده خط فکری احمد بن حنبل در سلفی گری است می گوید: حق آن است که نباید امامان در فقه را محصور در عدد معینی کنیم.[۵]
ابن قیّم جوزیه نیز که مروّج افکار ابن تیمیّه بود، می نویسد: «واجب، تنها چیزی است که خدا و رسول به آن امر کرده باشند و می دانیم که آنان کسی را به پیروی از مذهبی خاص امر نکرده اند، این بدعت زشتی است که در این امت حادث شده است که هیچ یک از پیشوایان اسلام به آن قائل نبودند.[۶]
نتیجه اینکه وهابی ها و خصوصاً روشنفکران آنان می گویند که امروزه هم می توان به اجتهاد رسید و حصر اجتهاد در ائمه مذاهب فقهی وجهی ندارد.
آخرین نکته ای که در این نوشتار توجه به آن ضروری به نظر می سد، این است که استنباط احکام شرعی از نصوص دینی و شناخت حلال و حرام الهی بستگی به یک سری شرایط و مقدمات دارد که پس از گذراندن آنها یک شخص می تواند داعیه اجتهاد داشته باشد.

 


سخن ما این است که محمّد بن عبدالوهاب شأنیت مفتی بودن را نداشته است و محکم ترین سند و دلیل ما در این باره کتابی است که برادر او سلیمان بن عبدالوهاب در ردّ افکار و آراء او نوشته که پس از ذکر یک سری از شرایط مجتهد چنین نتیجه گیری می کند که: «امروزه مردم گرفتار شخصی شده اند که خود را منتسب به قرآن و سنت می کند و از علوم آن دو استنباط می نماید او مخالفان خود را کافر می داند، در حالیکه یک نشان از نشانه های اجتهاد در او نیست بلکه سوگند به خدا حتی یک دهم از نشانه های اجتهاد را هم ندارد».[۷]
نتیجه این شد که وهابیها بنابر ادعای خودشان برای فهم مسائل دینی به سلف صالح مراجعه می کنند این در حالی است که در جاهایی که نصّی وجود نداشته باشد به فتوای احمد بن حنبل مراجعه می نمایند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱٫
تاریخ الوهابیین، عمید ایوب صبری، نشر مؤسسه عاشورا، چ اول، ۱۳۸۱.
۲٫
در محور عقاید وهابیان، داود الهامی، نشر: دفاع از حریم اسلام، چ اول ۱۳۷۹.
۳٫
هذه هی الوهابیّه، محمد جواد مغنیه، نشر دارالجواد ، بیروت، چ ۲، ۱۹۸۲، میلادی.
۴٫
شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، جلد ۲، نشر مشعر ، تهران، چ اول، ۱۳۸۲.

 

 

منبع:پرسمان


[۱] . وی متولد ۶۶۱ هجری قمری و در سال ۷۲۸ هجری قمری وفات یافت.
[۲] .
العسعس، ابراهیم احمد، السلف و السلفیون رؤیه من الداخل، نشر دارالبیارق، چاپ دوم، ۱۴۱۹، ص۳۵ تا ۴۰.
[۳] .
السبوطی، محمد سعید رمضان، سلفیه، بدعت یا مذهب، ترجمه، حسین صابری، نشر آستان قدس رضوی، چاپ اوّل، ۱۳۷۵.
[۴] .
ابن تیمیه، مجموعه فتاوی، به نقل از علی اصغر رضوانی، ج۲۰، ص۲۱۱، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، تهران، نشر مشعر، چ اول، ۱۳۸۲، ج۲،ص۶۲۲.
[۵] .
همان، ص۶۲۳.
[۶] .
همان.
[۷] .
سلیمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهیه فی الرّد علی الوهابیّه، دمشق، نشر حراء، چ اول، ۱۴۱۸ قمری، ص۹ و ۸.