کتاب دیوان امام على(ع) شامل اشعار منسوب به حضرتشان بوده که شامل مباحث اخلاقى، اعتقادى و حماسى می‌باشد.
اگرچه در بسیارى از دیوان‌هاى موجود، نام گردآورنده به چشم نمی‌خورد و چنان می‌نماید که گردآورنده‌اش خود امام است، اما در این زمینه باید گفت؛ حتی با فرض درستى انتساب، خود آن‌حضرت چنین دیوانی را گردآوری و تدوین نکرده؛ بلکه ارادت‌مندان ‌حضرتشان بعدها به چنین کارى دست زده‌اند. گفته شده است؛ نخستین گردآورى را ابو احمد عبد العزیز جلودى (م ۳۳۲ق) انجام داده است.
برخی از اشعار این دیوان، در منابع دیگر به نقل از امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد و بسیارى از این اشعار نیز بیان روایات حضرتشان است که مضمون آنها از امام، اما نظم آن از دیگران است و به همین دلیل، از حیث بلاغت و فصاحت، نسبت به دیگر کلمات امیرالمؤمنین(ع)، تفاوت آشکاری دارد.
بسیارى از اشعار «على بن ابی‌طالب قَیرَوانى» نیز به آن‌جناب نسبت داده شده است که اشتراک در اسم، موجب این اشتباه شده است.
 

الف. شاعر بودن امام علی(ع)
پیش از بررسی انتساب این دیوان به امام علی(ع) این پرسش باید روشن شود که؛ آیا در منابع حدیثى و تاریخى از حضرتشان، سروده‌اى گزارش شده است یا خیر؟
بسیارى از ادیبان، مورّخان و محدّثان، اشعارى از آن‌حضرت نقل کرده‌اند. اما اظهار نظر آنان درباره تعداد شعرهاى امام على(ع) بسیار متفاوت است. گروهى بیش از دو بیت را براى آن‌حضرت، ثابت نمی‌دانند[۱] و یاقوت حَمَوى، پنج بیت دیگر به آن دو بیت افزوده است.[۲]
محمد بن طلحه شافعى (م ۶۵۲ ق)،[۳] سبط بن جوزى (م ۶۵۴ ق)،[۴] و شِبلَنجى (م ۱۲۹۸ق)[۵] در کتاب‌هاى خود، براى سخنان امام على(ع) دو عنوان منثور و منظوم قرار داده و شعرهاى بسیارى به حضرت علی(ع) نسبت داده‌اند. همچنین قاضى قُضاعى بخشى از کتابش را به اشعار حضرت علی(ع) اختصاص داده است.[۶]
در طرف مقابل، مورّخان بزرگی؛ مانند یعقوبى، مسعودى، ابن قتیبه و طبرى به اشعار امام على(ع) اشاره نکرده‌اند و این خود نشان از آن دارد که اشعار سروده شده توسط آن‌حضرت نمی‌تواند زیاد باشد.
بر این اساس حتی با فرض پذیرش وجود اشعاری از آن امام؛ شمار این اشعار بدان حد نمی‌رسد که بتوان ایشان را «شاعر» نامید؛ زیرا روشن است که با سرودن چند بیت، کسى را شاعر نمی‌نامند.
با این وجود، نگاه‌ها در این زمینه متفاوت است:
الف. از کلام برخى برمی‌آید که تعداد اشعار را اندک و لقب «شاعر» دادن به امام(ع) را نادرست می‌دانند.[۷]
ب. برخى حضرتشان را «شاعر» می‌شناسند.[۸] شَعبى گفته است: «ابوبکر و عمر، شعر می‌گفتند و على شاعرترین آنان بود».[۹]
ج. گروهی از معاصران نیز نظری میانه ارائه داده‌اند که خلاصه کلام، این است که حضرت علی(ع)، محققاً زیادتر از دو بیت شعر سروده است و شاید عدد تقریبى ابیاتش همان دو صد بیتى باشد که آنها را ابوالحسن على بن احمد فَنجگِردى نیشابورى در یک‌جا به نام «سَلوَه الشیعه» یا «تاج ‏الأشعار» گرد آورده است.[۱۰]

 

ب. کتاب‌شناسى‏ دیوان امام علی(ع)
اما در زمینه کتابی که امروزه به نام «دیوان امام علی» وجود دارد و به ظاهر تألیفی از حضرتشان است، باید گفت؛ حتی اگر اشعار موجود در آن‌را متعلق به حضرتشان بدانیم، اما قطعاً خود ایشان گردآورنده این اشعار در قالب یک کتاب نبود، بلکه ارادت‌مندان آن‌حضرت در سده‏هاى بعد متکفل این گردآوری شده‌اند. تعدادی از گردآورندگان این اشعار، این افرادند:[۱۱]
۱ – 
ابو احمد عبد العزیز جلودى (م ۳۳۲ق)؛ نجاشى یکی از کتاب‌های او را، کتاب شعر علی(ع) نام می‌برد.[۱۲] این کتاب را می‌توان کهن‌ترین دیوان منسوب به امام على(ع) دانست[۱۳] که متأسفانه این دیوان امروزه در دست‌رس نیست.

۲ – ابوالحسن على بن احمد بن محمد فنجکردى نیشابورى (م ۵۱۲ یا ۵۱۳ق)؛ دیوان او «تاج ‏الأشعار» یا «سلوه الشیعه» نام دارد. در این دیوان، به گفته کَیدُرى، دویست بیت گرد آمده است. این دیوان، نخستین مأخذ کیدرى در تدوین «أنوار العقول» بود.[۱۴]

۳ – دیوان أمیرالمؤمنین که به وسیله مؤلفی ناشناس تدوین شده و به نوشته صاحب «أنوار العقول»، از مجموعه فنجگردى بزرگ‌تر بوده است. او بخشى از شعرها را از کتاب‏ محمد بن اسحاق (م ۱۵۱ق) صاحب کتاب «سیره النبى» گردآورده است. این دیوان، دومین مأخذ «أنوار العقول» شمرده می‌شود[۱۵] و از آن، اطلاع دیگرى در دست نیست.

۴ – ابن الشجرى هبه الله بن علی ‏بن محمد (م ۵۴۳ ق) که سومین مأخذ «أنوار العقول» به شمار می‌رود.[۱۶]

۵ – «الحدیقه الأنیقه»، گردآورده محمد بن حسین بن حسن بیهقى کَیدُرى نیشابورى (م ۵۴۸ ق) که می‌گوید: این دیوان، گزیده دیوان جمع آورده فَنجکردى و دیوانى دیگر از امیرمؤمنان(ع) در زمینه ادب و اندرز است.[۱۷]

۶ – در دوره‌های اخیر نیز ملّاقاسمعلى فرزند محمدتقى خوانسارى دیوانی منتسب به امام علی(ع) را مرتب ساخته و سند برخى اشعار را نیز آورده است.[۱۸]

۷ – سید محسن امین عاملى (م ۱۳۳۰ش)، نویسنده «أعیان الشیعه» نیز اشعاری را در قالب «دیوان الإمام على(ع)» گردآورى کرده است. این کتاب، گلچینى از اشعار امام(ع) شمرده می‌شود و در سال ۱۳۶۶ ق، در ۱۴۹ صفحه، در دمشق، چاپ شده است.
چکیده سخن این‌که؛ اشعار منسوب به امام على(ع) به صورت‌هاى گوناگون و به وسیله افراد مختلف در طى چندقرن، گردآورى شده است. اما آنچه امروزه متداول دارد، همان «أنوار العقول» کیدرى است که شیخ آقابزرگ تهرانی نیز بر این مطلب، تأکید داشته است.[۱۹]
درباره محتوای اشعار در این دیوان باید گفت:
در یک بررسى اجمالى، می‌توان موضوعات و مفاهیم اشعار دیوان منسوب به امام على(ع) را چنین دسته‌بندى کرد:
۱ – 
منزلت انسان؛

۲ – توحید و خداشناسى؛

۳ – آخرت و زندگى پس از مرگ؛

۴ – مناجات؛

۵ – مسائل اخلاقى؛

۶ – مدایح و مراثى؛

۷ – وصایا؛

۸ – معرفى خود؛

۹ – رَجَزها؛

۱۰ – گوناگون.[۲۰]
این دیوان بارها به چاپ رسیده و دارای شروح و ترجمه‌های بسیاری است.[۲۱]

 

ج. ارزیابى‏
بدون تردید، شعر امام معصوم(ع)، مانند گفتار و کردارش، زمانى ارزش‌مند است که درستى انتساب و صدور آن آشکار شود. دست‌رسى به اسناد و مدارک، راه را بر چنین سنجش‌هایى آسان می‌کند؛ چنان‌که حذف آن، ارزیابى را دشوارتر می‌سازد؛ از این‌رو، داوری‌ها و دیدگاه‌های علما درباره اشعار موجود در دیوان منسوب به امام علی(ع)، متفاوت است. در این‌جا بخشى از این داوری‌ها و دیدگاه‌ها بیان می‌شود.
۱ – علامه مجلسى(م ۱۱۱۰ق)، کتاب دیوان را در ردیف مصادر «بحار الأنوار» ذکر می‌کند[۲۲] و در ارزیابى آن می‌نویسد: «کتاب دیوانی که منسوب به امام علی(ع) است، مشهور می‌باشد و بسیاری از اشعار آن در کتاب‌های دیگر روایت شده است و حکم به درستی همه آن اشعار مشکل است».[۲۳]

۲ – سید على خان مَدَنى(م ۱۱۲۰ق‏) در شرح صحیفه سجادیه، شعر «أَتَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغیرٌ…» را که در دیوان منسوب موجود است، به صورت «قیل» نقل کرده است.[۲۴]

۳ – برخى معتقدند این دیوان، به‌سان کتاب‌هاى اندرز و موعظه، نیاز به مدرک ندارد؛ چون فقیهی نمی‌خواهد روى مطالب آن، فتوا بدهد؛ اما جمع‌آورى مدرک براى اشعار، مطالب آنها را مطمئن‌تر و محکم‌تر می‌گرداند.[۲۵]

۴ – در مقدمه ترجمه «أنوار العقول»، ارزیابى و تحلیلی از این دیوان‌ها ارائه شده است:
این درست است که حضرت علی(ع)، شعر می‌سرود و خود سخنور و سخن‌سنج و نقاد شعر بود. اوج سخن در نهج ‏البلاغه و نیز داورى امام درباره برترى شعر امرؤ القیس، شاعر نامدار جاهلى،[۲۶] خود بر این سخن گواه است؛ لیکن، شعر و شاعرى، با همه نقش رسانه‌اى و اهمیتى که در پیکارهاى آغاز اسلام داشته و با آن‌که پیامبر گرامى اسلام(ص)، شعر نیکو را می‌ستود و برخى سرایندگان را نواخته است، باز، این‌گونه از سخن، بویژه در هنگامه نزول قرآن کریم و درخشش آیه‌هاى آسمانى، رنگ جاهلی‌اش را باخته بوده و در پایه‌اى از ارزش نبوده است که انگیزه امام(ع) در سرودنِ شاعرانه باشد؛ به گونه‌اى که شعر او همانند نثرش در نهج ‏البلاغه، چنان و چندان باشد که حضرت را در شمار سرایندگان رسمى تاریخ ادب تازى در آورد؛ وگرنه سید رضى، صاحب آن دیوان و آن پایه در ادب تازى، گردآورنده نهج‏البلاغه و نویسنده خصائص امام و برافرازنده پرچم سخنورى امام‏ در آوردگاه سخن‌سنجان قرن چهارم، چنان‌که نثر امام را گرد آورده، به تدوین دیوانى از او نیز همت می‌گماشته یا از آن، سخن می‌گفته است؛ با این همه، وى در نهج ‏البلاغه و نیز در اثر دیگرش (خصائص أمیرالمؤمنین)، قطعه‌هایى از شعر على(ع) را روایت کرده است. این نکته و نیز سخنانى؛ مانند سخن سعید بن مسیَّب نشان می‌دهد که حضرت به هر حال با سرودن شعر بیگانه نبوده‌اند و گاهی، به مناسبت‌هایى، فزون بر رجزهاى میدان جنگ، چکامه‌هایى سروده‌اند که مایه اصلى تدوین دیوانى از امام شده است.[۲۷]

۵ – در قضاوتى دیگر گفته شده است: این‌جانب، اکثر اشعار دیوان منسوب به امیر(ع) را از دیگران یافته‌ام و همه را با ذکر مآخذ و مصادر، در تکمله منهاج ‏البراعه آورده‌ام. بسیارى از اشعار دیوان، بیان روایات مروى از آن‌جناب است که دیگران به نظم درآورده‌اند و چون مضمون آنها از امیر است، اشعار را به آن‌حضرت نسبت داده‌اند؛ مثل ابیات: «یا حارِ هَمْدانَ مَن یَمُتْ یَرَنى…» که سید حمیرى، قول امیر به حارث همْدانى را به نظم آورده است. و اصل خبر را شیخ مفید در مجلس اوّل الأمالى خود، نقل کرده است و پس از نقل خبر، گفته: «قال جمیل بن صالح: و أنشدنى أبوهاشم السید الحمیرى…» و از آن جمله است اشعار بسیارى در دیوان که نصایح امام به فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است که وصایاى آن‌جناب را به سبطین به نظم در آورده‌اند و از این‌رو؛ اشعار به خود آن‌حضرت انتساب داده شده است. علاوه این‌که سبک اشعار از حیث بلاغت و فصاحت، نسبت به دیگر کلمات امیر (چون خطب و رسائل و حکم و نهج و غیر آن)، بسیار متفاوت است و سست به نظر می‌آید. ظاهراً باید گفت: رجزهایى که از آن‌حضرت نقل شده است، اسناد آنها به آن‌جناب، خالى از قوّت نیست که سیرت ابطال عرب در میدان مبارزه این بود. بسیارى از اشعار «على بن ابی‌طالب قَیرَوانى» نیز به آن‌جناب نسبت داده شده که اشتراک در اسم، موجب این اشتباه شده است.[۲۸]

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. ر. ک: مرتضى زبیدى، محمد بن محمد، تاج ‏العروس‏، ج ‏۱۳، ص ۴۷۴، بیروت، دارالفکر، چاپ اول‏، ۱۴۱۴ق؛ فیروزآبادى، محمد بن ‏یعقوب، القاموس المحیط، ج ‏۳، ص ۳۹۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول‏، ۱۴۱۵ق؛  حموى‏، یاقوت بن عبدالله، معجم ‏الأدباء، ج ۱۴، ص ۴۲، ۴۳ و ۴۸، بیروت، دار الغرب الإسلامى،‏ ۱۹۹۳م.

[۲]. معجم ‏الأدباء، ج ۱۴، ص ۴۲.

[۳]. قلقشندى‏، احمد بن عبدالله، صبح الاعشى، ج ۱، ص ۱۲۵ و ۲۷۲، مصر، وزاره الثقافه و الإرشاد القومى، بی‌تا.

[۴]. سبط بن جوزى،‏ یوسف بن فُرغلى بن عبدالله،‏ تذکره الخواص، ص ۹۵ – ۹۹، تهران، مکتبه نینوى الحدیثه.

[۵]شبلنجى،‏ مؤمن بن حسن، نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(ص)، ج ۴، ص ۸۴ – ۸۶، بیروت، دارالکتب العلمیّه، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.

[۶]. قضاعى‏، ابو عبدالله بن محمّد بن سلامه، دستور معالم ‏الحکم و مأثور مکارم‏ الشیم، ص ۲۷۹ – ۲۹۹، بیروت، دارالکتاب العربى‏، چاپ اول، ۱۴۰۱ق.

[۷]. برای نمونه؛ ابن هشام(م ۲۱۸ق) پس از نقل ابیاتى منسوب به امام علی(ع)، می‌گوید: «این ابیات را یکی از مسلمانان گفته است، نه علی بن ابی‌طالب(ع)، چرا که وقتی بعضی از اهل علم برایم اشعاری را می‌خواندند، کسی را ندیدم که این اشعار را از آنِ علی(ع) بداند»؛ ابن هشام حمیرى،‏ ابو محمد عبد الملک بن هشام،‏ السیره النبویه، ج ۲، ص ۱۹۶، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.

[۸]. تاج العروس، ج ‏۱۳، ص ۴۷۴

[۹]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج ‏۳، ص ۱۲۲۵، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. و نیز ر.ک: ابن عبد ربّه اندلسى‏، أحمد بن محمّد، العقد الفرید، ج ۴۳، ص ۸۸، بیروت، دارالأندلس‏، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.

[۱۰]. سمیعى، کیوان، تحقیقات ادبى یا سخنانى پیرامون شعر و شاعرى، ص ۳۴۶، تهران، زوار، ۱۳۶۱ش.

[۱۱]. ر. ک: مهریزى، مهدى، حدیث پژوهى، ج ‏۱، ص ۳۵۷ – ۳۸۵، قم، دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.

[۱۲]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعه(رجال نجاشی)، ص ۱۶۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.

[۱۳]. آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۹، ص ۱۰۱، قم، اسماعیلیان‏، ۱۴۰۸ق.

[۱۴]. همان، ج ۲، ص ۴۳۲ و ج ۳، ص ۲۰۵؛ بیهقى کیدرى، محمّد بن حسین، أنوار العقول من أشعار وصیّ ‏الرسول، ص ۹۲، بیروت، دارالمحجه البیضاء، ۱۴۱۹ق.

[۱۵]. الذریعه إلى تصانیف ‏الشیعه، ج ۲، ص ۴۳۲ و ج ۹، ص ۱۰۱؛ أنوار العقول، ص ۹۲.

[۱۶]. الذریعه إلى تصانیف ‏الشیعه، ج ۲، ص ۳۱۶؛ أنوار العقول، ص ۹۲.

[۱۷]. الذریعه إلى تصانیف ‏الشیعه، ج ۲، ص ۴۳۲، ج ۶، ص ۳۸۱ و ج ۹، ص ۱۰۱.

[۱۸]. الذریعه إلى تصانیف ‏الشیعه، ج ۹، ص ۱۰۱؛ دانش‌پژوه، محمدتقى، منزوى، علی‌نقى، فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج ۲، ص ۱۱۹، ‏دانشگاه تهران، ۱۳۳۹ش.

[۱۹]. ر. ک: الذریعه إلى تصانیف ‏الشیعه، ج ۲، ص ۴۳۱ – ۴۳۴.

[۲۰]. حدیث پژوهى، ج ‏۱، ص ۳۸۱.

[۲۱]. ر. ک: همان، ص ۳۷۳ – ۳۸۱.

[۲۲]. مجلسى، محمد باقر،‏ بحارالأنوار، ج ۱، ص ۲۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، ۱۴۰۳ق.

[۲۳]. همان، ص ۴۲.

[۲۴]. مدنى، سید علیخان، ریاض ‏السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین‏، ج ۷، ص ۲۱۹، قم، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ اول‏، ۱۴۰۹ق.

[۲۵]. زمانى، مصطفى، ترجمه دیوان امام على(ع)، ص ۱۸، قم، نصایح‏، چاپ اول‏، ۱۳۷۴ش.

[۲۶]. ر. ک: شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، ص ۵۵۵ – ۵۵۶، حکمت ۴۵۵، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۲۷]. بیهقى نیشابورى کیدرى‏، قطب‏الدین ابوالحسن محمد بن الحسین‏، دیوان امام على(ع)، تصحیح، ترجمه و مقدمه: امامى، ابوالقاسم، ص ۸ – ۹، تهران، اسوه، ۱۳۷۳ش.

[۲۸]. حسن‌زاده آملى، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج ‏البلاغه، ص ۲۱ – ۲۲، تهران، نشر الف لام میم‏، چاپ اول‏، ۱۳۸۳ش.