واکس
شهید حسن باقری
عملیات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند. حسن وسایلش را میگشت؛ دنبال چیزی بود.
گفتم: «چی میخواهی؟»
گفت: «واکس. میخوام کفشهایم را واکس بزنم، میخواهیم برویم جلسه.»
رسم خوبان ۹٫ آراستگی و نظم. صفحهی ۹۹
پاسخ دهید