آیا در قرآن واژه یا واژه هایی وجود دارد که: اولاً: عرب هیچ گاه تا قبل از نزول قرآن آن را استعمال نکرده باشد؛ یعنی واضع آن خداوند متعال باشد؟ ثانیاً: یا این که عرب آن را استعمال کرده باشد ولی استعمال این واژه در فلان جای قرآن خلاف عرف عرب باشد، و توجیه چنین خلافی چیست؟

پاسخ اجمالی

در قرآن کریم؛ واژه ها و لغاتی را می توان یافت که ریشه و اصالت غیر عربی دارند، البته تعداد این لغات کم است و چنین لغاتی، خارج از فهم عرب زبانان نیست. اما نمی توان لغتی در قرآن یافت که ادعا شود، هیچ سابقه استعمالی در بین عرب زبانان نداشته باشد.
لغاتی که در قرآن به کار برده می شود در معنا و مفهوم اولیه آن، قابل فهم برای عرب زبان است، اگر چه امکان دارد با توجه به قرابت های معنوی؛ پرتوی از معنای اصلی مورد نظر قرآن باشد که با معنای اولیه آن، به گونه ای متفاوت باشد.
 

پاسخ تفصیلی

موضوع لغات قرآن از زاویه لغات غیر عربی، را از چند منظر می توان بررسی کرد:
اول: ورود برخی از لغات غیر عربی در قرآن کریم
یکی از مظاهر تبادلات فرهنگی بین اقوام و ملل مختلف؛ تبادلات زبانی است؛ یعنی کلمه و لغتی که در بین یک قوم و ملت؛ مرسوم بوده به همان معنا، یا معنایی دیگر، وارد فرهنگ و زبان ملت دیگر می شده و آنان بعد از خو گرفتن با آن لغت؛ دیگر آن را لغت وارداتی ندانسته و آن را مانند لغات اصیل خود استعمال می کرده اند. این مطلب آن قدر در بین زبان شناسان مشهور است که گفته شده: «هیچ زبان غیر مختلط وجود ندارد».
[۱]
در قبل از اسلام؛ مراودات عرب با مردم و اقوام غیر عرب اطراف خود بسیار زیاد بود، مردم عرب و شبه جزیره به علت خشکی آب و هوا، تاجر بودند و به سرزمین های دیگر سفر می کردند، اقوام دیگر نیز برای تجارت یا زیارت خانه خدا، از قدیم الایام به این سرزمین مسافرت می کردند، از طرفی؛ ارتباط مردم شبه جزیره با آرامیان در شمال بسیار زیاد بود به طوری که لغات زیادی که مربوط به تمدن و مدنیت بود؛ از آنان وارد فرهنگ لغات اعراب شد.
[۲]
در بین زبان های زنده دنیا، به علت هم جواری اعراب با مردم فارس زبان، بیشترین تأثیر و تأثّر بین این دو زبان بوده است، به طوری که بالاترین تعداد لغات اجنبی در زبان عربی؛ از لغت فارسی است، به طوری که از زهری نقل شده که گفته: «و من کلام الفرس ما لا یحصى مما قد أعربته العرب!»؛
[۳] از زبان فارسی؛ بی نهایت! توسط عرب زبانان استفاده شده است.
بنابراین وارد شدن کلماتی؛ از دیگر زبان ها – به صورت محدود – در قرآن قابل انکار نیست
[۴] و این موضوع، خدشه ای به عربیت قرآن نمی رساند؛ زیرا مردم عرب؛ از این لغات استفاده می کردند و برای آنان قابل فهم بود.[۵]
دوم: واژه هایی که برای اولین بار در قرآن استعمال شده باشد
بر اساس صریح آیات؛ قرآن کریم به زبان عربی مبین
[۶] نازل شده است. «قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند!».[۷] علت آن که قرآن باید فصیح و مورد فهم باشد آن است که این کتاب؛ کتاب هدایت است؛ لذا در آیه دیگر می فرماید: «و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا “أمّ القرى” [مکّه‏] و مردم پیرامون آن را انذار کن…»؛[۸] قرآن به زبان قوم عرب نازل شده است و باید معنا و مفهوم کلمات در زبان عرب مشخص باشد. بله! گستردگی زبان به حدی است که کسی نمی تواند ادعا کند که معانی تمام لغات یا تمام معانی لغات را می داند؛ لذا از مفسران بزرگی مثل ابن عباس بارها نقل شده است که برای فهم یک آیه و لغاتی که در آن به کار برده شده است؛ به استعمال اعراب بادیه نشین استناد کرده است. از ابن عباس روایت شده است که معنای لغت «فطر» در آیه «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»[۹] را نمی دانستم تا دو بادیه نشین را دیدم که بر سر چاه آبی منازعه می کردند؛ یکی به دیگری گفت: « انا فطرتها؛ من اول آن را حفر کردم» می خواست بگوید من صاحب اولش هستم؛ یعنی آن کسی‏ که اول بار این چاه را حفر کرد من بودم. ابن عباس می گوید از این جا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی می دهد؛ یک خلقت صددرصد ابتدایی در انسان که حتی در غیر انسان هم سابقه ندارد.[۱۰]
بنابراین، شاید نتوان در عالم واقع لغتی پیدا کرد که ادعا شود هیچ گاه در بین عرب استعمال نشده است و قرآن کریم برای اولین بار آن را استعمال کرده است،
[۱۱] اگر چه چنین لغات محدودی با فلسفه هدایت گری قرآن و این که به لسان عربی نازل شده است هم منافات نداشته باشد.
سوم: لغاتی که در قرآن کریم مخالف فهم عرب زبانان به کار برده شده است
به دلیل آیاتی که ذکر شد؛ لغات قرآن کریم، مخالف فهم عرب زبانان نبوده است، بله! می توان به نمونه هایی اشاره کرد که قرآن کریم از لغاتی استفاده کرده که در عرب کاربرد داشته اما گویا در قرآن کریم؛ برداشت جدیدی -ولی مطابق با فهم اولیه از آن لغت- اراده شده است.
در مورد لغت «فطرت» چنین ادعای شده است؛ همان طور که ذکر شد؛ ابن عباس می گوید معنای آن را از اعراب بادیه نشین دانستم که در بین آنان به معنای خلق و ابداع اولیه است؛ ولی استعمال لغت «فطر» در این داستان ابن عباس با بادیه نشینان، برای حفر چاه بود ولی لغت فطرت در قرآن کریم؛ «در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است».
[۱۲]
بله! اگر لغتی هم پیدا شود که در قرآن به معنای دیگری انتقال پیدا کرده است، از این باب است که قرابت و نزدیکی خود را با معنای اولیه اش را که مورد فهم عرب زبانان بوده است از دست نداده باشد و فهم ابتدایی از آن در بین عرب زبانان وجود داشته باشد.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. بلاسی، محمد السید علی، المعرب فی القرآن الکریم، ص ۳۳، بنغازی، جمعیه الدعوه الاسلامیه العالمیه، ۲۰۰۱ م.

[۲]. همان، ص ۳۷٫

[۳]. همان، ص ۹۰٫

[۴]. از جمله این لغات می توان به کلمات: استبرق، سندس، قسوره و عجاب اشاره کرد. عده ای از مؤلفین، علوم القرآن عند المفسرین، ج ۱، ص ۹۷، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵ش.

[۵]. ر.ک: «المعرب فی القرآن الکریم»، ص ۱۴۵٫

[۶]. شعرا، ۱۹۵: «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبین‏».

[۷]. زمر، ۲۸٫

[۸]. شوری، ۷٫

[۹]. یوسف، ۱۰۱ .

[۱۰]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۲، ص ۹، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.

[۱۱]. بعد از جست وجو، چنین ادعای در بین کتاب ها یافت نشد.

[۱۲]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۵۵، تهران، صدرا.