آقا رضا همدانى ـ رحمه اللّه ـ نزد میرزاى بزرگ(مرحوم میرزا محمّد حسن شیرازى ـ رحمه اللّه) مى  رود و از ایشان مى خواهد که او را به یکى از شهرهاى ایران بفرستد تا به کارهاى روحانیّت مشغول باشد. خود ایشان مى  فرماید: خدمت آقا میرزا رفتم و مطلب را به ایشان عرض کردم. میرزا ـ رحمه اللّه ـ فرمود: اَنْسَب(مناسب  تر) آن است که شما براى افاده و تدریس در این جا بمانید. در حالى که معروف است بیانش به عکس قلمش سنگین بود. قرار شد وجهى هم در سال براى ایشان تعیین کنند. در هر حال ایشان قبول کرد و به مرحوم آقا سیّد حسن صدر ـ رحمه اللّه  ـ فرمود: خوب است شما تعیین کنید. مرحوم آقا سیّد حسن صدر گفت: خوب است آقاى میرزا صد تومان مقرّر کنند. ایشان فرمود: واى! واى!

سید صدر ـ رحمه اللّه ـ گفت: پس شما بفرمایید. خود ایشان فرمود: پنجاه تومان براى خرج سال کافى است، با این که وضع داخلى منزلش خیلى عجیب بود، لحافى داشته که خودش وصله مى  کرد به حدّى که گاهى سر بچّه ها از سوراخ آن بیرون مى  آمد.

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد