یکی از حوادث مهم و بزرگ تاریخ اسلام، حادثه غدیر است. این حادثه ی بزرگ که در اواخر عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رخ داده است، منشأ بسیاری از حوادث، تحوّلات، گرایش‌ها، فرهنگ‌ها، عقاید و ایده‌ها گردید. در طول۱۴۰۰سال گذشته، محققان و اندیشه مندان بسیاری، به پژوهش و تجزیه‌ و تحلیل و بررسی این واقعه ی تاریخی پرداخته‌اند. پایه ی همه این بررسی‌ها بر فرض صحت و تحقق حادثه غدیر استوار است. آیا حادثه ی غدیر ساخته و پرداخته شیعیان است؟ آیا حادثه ی غدیر در گفتار دیگران آمده است؟ و ده‌ها سؤال دیگر.
در این گفتار مختصر، به یکی از جوانب، یعنی غدیر از منظر عالمان و منابع اهل سنت پرداخته می‌شود.
با بعثت پیامبراکرم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله تحولی بزرگ در جهان بشریت ایجاد شد؛ تحولی که از جنبه ‌های مختلف، جهان را تحت تأثیر قرار داد و در زمانی کوتاه از منطقه ی مکه و مدینه، (از زادگاه اصلی خود) خارج شد و سراسر جهان را فراگرفت و به عنوان یک فرهنگ برجسته، مورد توجه جهانیان قرار گرفت.

 


بی‌تردید تحولی که ظهور اسلام در جهان بشریت ایجاد کرده است،در نوع خود بی ‌نظیر بوده است؛ همان‌طوری که ادیان بزرگ گذشته نیز در ظرف زمانی خود، تحولی بزرگ ایجاد کرده‌اند. امتیازات و برجستگی‌ های دین اسلام سبب شد تا تحولات آن نیز بیشتر و گسترده‌تر باشد و با فاصله‌ای کوتاه، مورد توجه و قبول انسان‌های علاقه‌مند قرار گیرد و از محدوده ی جزیره‌العرب خارج شده، به امپراتوری ایران و رم برسد.
لحظه‌ لحظه ی حیات پیامبراکرم صلی الله علیه و آله خاطره و تحول است. اولین خاطره، نزول قرآن ‌کریم بود که با آیه ی شریفه «إقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ ‌الَّذِی خَلَق» آغاز شد و سپس هر روز شاهد حوادث و تحولات بسیاری بوده‌ایم که شمارش آن از این گفتار خارج است. هر یک از آن حوادث، فرهنگی بسیار ارزشمند در بردارد و شایسته است محققان درباره ی آن تحقیق کنند و آثار نو و جدید آن را معرفی نمایند.
یکی از این حوادث مهم و باارزش و ماندگار- که در اواخر عمر آن حضرت صلی الله علیه و آله رخ داده است- حادثه غدیرخم بود که منشأ بسیاری از حوادث بعدی گردیده است. گویی حادثه ی غدیر، حادثه‌ای بس عظیم و بزرگ بوده است که با درخشش آن، تحولی بزرگ در انقلاب کبیر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایجاد شده است.
تا قبل از حادثه غدیر، بسیاری تصور می‌کردند با رحلت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، رشد و توسعه و گسترش اسلام در ابعاد متعدد، بسته خواهد شد و همچون ادیان بزرگ گذشته، دین اسلام نیز به نقطه ی پایان خواهد رسید و دوران رکود و انحطاط آن آغاز خواهد شد و دین جدید که دوران شکوفایی خود را در زمان حیات آن حضرت آغاز نموده است، بعد از سال‌ها به یک دین متروک و کهنه تبدیل خواهد شد؛ ولی حادثه ی غدیر، افق جدیدی در برابر دین اسلام گشود. آری اگر این حادثه تحقق نمی‌یافت، دین اسلام نیز مانند ادیان گذشته به سر حد کمال نمی‌رسید و نمی توانست به عنوان یک دین جاودانی معرفی گردد، زیرا بدخواهان و دشمنان برای رحلت آن رسول‌ خدا، لحظه ‌شماری می‌کردند و خیال می‌کردند با رحلت آن حضرت، دین اسلام نیز چون ادیان گذشته، به نقطه ی پایان خواهد رسید و آن‌ گاه، دوران قهقرایی و رکود را طی خواهد کرد و با گذشت زمان، بسیاری از احکام آن ازبین خواهد رفت و جز نام، چیزی از دین جدید باقی نخواهد ماند.

 


با اعلام عمومی جمله ی معروف «من کنت مولاه فعلی مولاه» توسط پیامبراسلام صلی الله علیه و آله که بعد از اجتماع عمومی مسلمانان جهان در مجمع و کنگره بین‌الملی حج انجام گرفت، سرفصل جدیدی در دین اسلام گشوده شد و دین اسلام وارد مرحله ی تازه و نویی شد که در ادیان گذشته، سابقه نداشت؛ چه اینکه با حرکت این رودخانه بزرگِ فرهنگ غنی اسلام، همه ی انسان‌ها از آن سیراب خواهند شد.
آری، حادثه غدیر، کامل‌کننده حادثه بزرگ بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و به همان‌ اندازه تأثیرگذار و باارزش است. اگر حادثه غدیر نمی‌بود، خاتمیت دین اسلام مورد اشکال و ایراد بود؛ زیرا لازمه ی خاتمیت دین، استمرار آن است. دینی که در یک نقطه ی زمانی به پایان برسد، نمی‌تواند دین کامل، فراگیر و دائمی باشد؛ قطاری که نقطه ی پایان داشته باشد و در یک مسیر خاص و زمان خاص حرکت کند، نمی‌تواند همه مسافران را به مقصد برساند؛ رودخانه‌ای که در یک زمان و مکان خاص جاری باشد، نمی‌تواند همه ی مزارع و دشت‌ها را سیراب کند.
اگر شیعه اصرار بر ترویج فرهنگ غدیر دارد، تنها برای حمایت از یک فرد یا افرادی خاص نیست. شاید بعضی خیال کنند شیعه به علت تعصب بی‌جا، از یک فرد یا افرادی حمایت می‌کند و دلباخته ی آنان است. جدای از دلباختگی و علاقه‌مندی، به اعتقاد محققان و دانشمندان شیعه، اسلامِ بدون غدیر، ابتر و ناقص است.
حادثه غدیر، از زوایا و ابعاد گوناگون قابل بحث و تحقیق است؛ زیرا این حادثه ی بزرگ، آغاز و منشأ بسیاری از حوادث بعدی بوده است. ما در این گفتار به بررسی یکی از این زوایا می‌پردازیم: «غدیر از منظر عالمان و منابع اهل سنت».

 


برخی از جوانان خیال می‌کنند حدیث غدیر تنها توسط محدثان و عالمان شیعه مطرح شده است و گویی این ساخته و پرداخته عالمان شیعه است و در منابع حدیثی اهل سنت مطرح نشده است؛ تا جایی ‌که برخی خیال کرده‌اند حدیث غدیر افسانه‌ای بیش نیست و شیعیان آن را طراحی کرده‌اند. برای رفع این ابهام، محققان شیعه زحمات بسیاری متحمل شده‌اند که از جمله آنان، علامه امینی مؤلف کتاب گرانسنگ الغدیر است.
الف) موقعیت جغرافیایی غدیرخم
«
غدیر خم» نام ناحیه‌ای است در میان مکه و مدینه که بر سر راه حجاج قرار دارد. غدیر خم نام محلی است که به سبب وجود برکه‌ای در این محل- که در آن آب باران جمع می‌شده است- به «غدیرخم» شهرت یافته است. غدیر در ۳ تا ۴کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات‌های پنج‌گانه است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیرخم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروان ‌ها واقع می‌ شد،اما با این همه، دارای گرمایی طاقت‌ فرسا و شدید بود(دائره‌المعارف ویکی ‌پدیا، ذیل کلمه«غدیر»/ ابن‌خلکان، ۱۳۹۷، ج۵،ص۲۳۱/ لسان‌العرب، ذیل کلمه«غدیر»).


فاصله مکه تا مدینه حدود ۵۰۰ کیلومتر است. در ۲۷۰کیلومتری مکه، سرزمین رابغ قرار دارد که در گذشته بیابان بوده است، ولی امروزه شهرکی است و در کنار جحفه، یکی از میقات‌های حج قرار دارد. فاصله ی جحفه تا مکه، حدود ۲۵۰کیلومتر و تا رابغ ۲۶کیلومتر است. در رابغ برکه ی آبی قرار دارد که بدان غدیرخم می‌گویند؛ از این‌رو به آن غدیرخم گفته‌اند که آب آن قابل استفاده نیست؛ زیرا خم به معنی هر چیز فاسد و بدبوست؛ لذا چون آب آن بدبو و غیرقابل استفاده بود، بدان غدیر خم گفته‌اند(حموی، ۱۹۷۹م، ج۲، صص۱۱۱ و۳۸۹/ طریحی، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۰۴). ب) حدیث غدیرخم
در آغاز لازم است گزارش مختصری از حدیث خم ارائه شود.
در سال دهم هجری، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت مراسم باشکوه حج را با مسلمانانی که از نقاط مختلف جزیره‌العرب آمده بودند، برگزار کند. بسیاری از مسلمانانی که توانایی انجام فریضه ی حج را داشتند، برای حج خانه خدا مشرف شدند. مراسم باشکوه و بی‌ نظیر حج در آن سال با حضور به یاد ماندنی آن حضرت صلی الله علیه و آله و جمع بسیاری از مسلمانان برگزار شد. از آنجایی که این حج، آخرین حج آن رسول ‌خدا بود، به حجهالوداع معروف شد.

 


بعد از پایان مراسم حج، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و بسیاری از مسلمانانی که از شهرهای دیگر مشرف شده بودند، تصمیم به بازگشت نمودند و با انبوهی از مسلمانان حجگزار از مکه خارج شدند. در بازگشت، به منطقه جحفه رسیدند و وارد سرزمین رابع شدند. در رابع برکه ی آبی است که به آن غدیرخم می‌گویند.
در روز پنج‌شنبه، ۱۸ذی‌الحجه، جبرئیل امین بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد و آیه شریفه «یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أنزِلَ إلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَ إن لَّم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهَ یَعصِمُکَ مِنَ ‌النَّاسِ إنَّ اللهَ لاَیَهدِی القَومَ ‌الکَافِرِینَ» (مائده: ۶۷) را تلاوت کرد(۲)(ر.ک. به: واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸ق، ص۱۳۵/ حاکم حسکانی، [بی‌تا]، ج۱، ص۲۰۰/ ابن‌کثیر، ۱۹۹۲م، ج۲، ص۱۵/ خطیب بغدادی، [بی‌تا]، ج۸، ص۲۹۰).
از ظاهر این آیه ی شریفه فهمیده می‌شود: مأموریت بزرگی به پیامبر صلی الله علیه و آله محول شده است و در ابلاغ آن باید تسریع کند و از هیچ کوششی دریغ نورزد؛ این پیام آن‌ قدر بزرگ و مهم است که مساوی با رسالت و بعثت آن حضرت شمرده شده است و ابلاغ نکردن آن، برابر با عدم اجرای رسالت نبوت به حساب آمده است. گویی تمام زحمات ۲۳ساله آن پیامبر همام به ابلاغ این پیام مهم وابسته است.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای ابلاغ این پیام بزرگ به کاروان‌ها دستور توقف داد و کاروان‌ها و همراهان آن حضرت در منطقه ی غدیرخم (مکانی که مصر، عراق، مدینه و حضر موت و تهامه از هم جدا می‌شد) فرود آمدند. از نظر استراتژیکی این منطقه بهترین محل برای ابلاغ پیام به همه ی همراهان آن حضرت بود؛ زیرا بعد از این نقطه، مسیر قبایل و کاروان‌ها از هم جدا می‌شد. اجتماع بزرگی در آن بیابان ایجاد شد. همه ی مردم در تعجب و شگفتی بودند که چه مطلب و حادثه ی مهمی رخ داده است که آن حضرت دستور به توقف و اجتماع مسلمانان داده است.

 


از جهاز شتران، منبری برای آن حضرت درست کردند. نزدیک ظهر، آن حضرت بر بالای منبر رفت و خطبه خواند. حضرت بعد از حمد خداوند، از شرِّ نفس و بدی اعمال به خداوند پناه برد و بر یگانگی خداوند و رسالت محمد- بنده ی خدا- شهادت داد و از نزدیک شدن رحلت خود و اجابت دعوت حق سخن گفت و در ادامه فرمود: من در میان شما دو میراث گرانبها به امانت می‌گذارم. یکی از آن‌ دو که بزرگ تر است، کتاب خداست و دیگری که کوچک تر است، عترت و خاندان من است و سپس فرمود: «أیّهاالنّاس من اولی النّاس بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: الله و رسوله اعلم. قال: إنَّ الله مولای و أنا مولی المؤمنین و أنا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»: ای مردم چه کسی نسبت به مؤمنان از خود آنان سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌دانند. فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و من نسبت به مؤمنین از خود آنان سزاوارترم؛ پس هرکس، من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست اوست (حضرت، این جمله را سه بار تکرار کرد و در حدیث امام احمد حنبلی آمده است حضرت این جمله را چهاربار تکرار کرد).


۱ – 
سپس فرمود: خدایا! دوستی کن با هر کس که با علی دوستی کند و دشمنی کن با هر کس که با علی دشمنی کند؛ و آن ‌گاه در حق آن حضرت دعا کرد (طبرانی، [بی‌تا]، ج۵، ص۱۶۶/ امینی، ۱۳۷۹، ج۱، ص۱/ یعقوبی، [بی‌تا]، ج۲، ص۱۱۰/ نسائی، [بی‌تا]، ج۵، ص۴۵/ مسعودی، [بی‌تا]، ص۲۲۱/ ابن‌ عساکر، ۱۹۹۵م، ج۱۳، ص۶۹ و ج۱۸، ص۱۳۸).


۲ – 
هنگامی ‌که خطبه ی پیامبر صلی الله علیه و آله پایان یافت، جبرئیل امین دوباره نازل شد و آیه ی شریفه «الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسلاَمَ دیناً» (مائده: ۳) را قرائت کرد: امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم اسلام، دین شما باشد.
بعد از پایان خطبه، آن حضرت در خیمه‌ای نشست و فرمود: علی علیه السّلام در خیمه‌ای دیگر بنشیند؛ حضرت رو به اصحاب فرمود: به دیدار علی علیه السّلام بشتابید و مقام ولایت را به او تبریک بگویید. بر این اساس، اصحاب و مسلمانان، گروه ‌گروه، نزد علی علیه السّلام شتافتند و با آن حضرت بیعت کردند؛ از جمله ی آنان عمر بن خطاب، ابوبکر، عثمان، طلحه و زبیر بودند. عمر نیز جمله معروف «بخ بخ یابن ابی‌ طالب اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه» را بیان کرد.(۳)
پس از پایان تهنیت و تبریک و بیعت صحابه با علی علیه السّلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مراسمی، تاجگذاری علی علیه السّلام را انجام داد و عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، بر سر آن حضرت نهاد و فرمود:


۳ – «
یاعلی! العمامه تیجان‌العرب»: عمامه تاج عرب است. آن‌ گاه فرمود: فرشتگانی که در روز بدر و حنین به یاریم آمدند، این ‌گونه عمامه داشتند (ابن خلکان، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۶۰ و ج۲، ص۲۳۲/ امینی، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۲۶۷/ حاکم حسکانی، [بی‌تا]، ج۳، ص۱۰۹/ بیهقی، [بی‌تا]، ج۱۰، ص۱۴).
ج) حادثه غدیرخم در منابع اهل سنت
قبل از بررسی حدیث غدیر در منابع اهل سنت و از منظر عالمان سنی، شایسته است اصل حادثه غدیر مورد بررسی تاریخی قرار گیرد تا مشخص شود آیا چنین حادثه‌ای در سال دهم هجری در منطقه ی غدیر خم رخ داده است یا خیر؟ زیرا بسیاری از منتقدان، اصل حادثه ی غدیر را قبول ندارند و آن را ساخته و پرداخته ی عالمان شیعه می‌دانند؛ و حدیث غدیر نیز وابسته به اصل حادثه غدیر است. وقتی اصل حادثه مورد اشکال و ایراد باشد، خود حدیث غدیر نیز مبنایی نخواهد داشت(هیثمی، ۱۴۰۵، ص۶۴/ طبری، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۱۶/ ابن‌حزم، [بی‌تا]، ج۴، ص۲۲۴).
حادثه غدیر خم، توسط بسیاری از عالمان بزرگ اهل سنت ذکر شده و در کتب معتبر آنان نیز بیان شده است و ما از باب نمونه، به تعدادی از این منابع معتبر اشاره می‌کنیم:


۱ – 
ابوداوود طیالسی متوفای ۲۰۴ه‍.ق در کتاب مسند ابوداوود حادثه غدیرخم را مطرح کرده، داستان عمامه‌گذاری حضرت‌ علی علیه السّلام را بیان داشته است(طیالسی، [بی‌تا]، ص۲۳).


۲ – 
امام احمد بن حنبل متوفای ۲۴۱ه‍.ق در کتاب مسند و کتاب «فضائل الصحابه» حادثه ی غدیر را ذکر کرده است (احمد بن حنبل، [بی‌تا]، ج۱، صص۸۴، ۸۸ و۱۱۸).


۳ – 
بلاذری (احمد بن یحیی) متوفای ۲۷۹ه‍.ق از مورخان بزرگ اهل‌سنت در کتاب انساب‌الاشراف، با چند سند، از براء بن عازب و ابوهریره و زید بن ارقم و ابن ‌عباس و بریده بن الحصیب و ابوسعید خدری در ضمن پنج حدیث معتبر، حدیث غدیر را نقل کرده است(بلاذری، [بی‌تا]، ص۱۰۸-۱۱۳).


۴ – 
ابن‌ ماجه (محمد بن یزید قزوینی)متوفای ۲۷۵ه‍.ق از فقها و محدثان بزرگ اهل سنت و یکی از نویسندگان صحاح سته در کتاب سنن ابن‌ ماجه به سندش از براء بن عازب روایت می‌ کند: با پیامبر صلی الله علیه و آله در حج‌الاسلام بودیم، در بین راه، پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و دستور به نماز جماعت داد. سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: «هذا ولی من انا مولاه» (ابن ماجه، [بی‌تا]، ج۱، ص۴۳).


۵ – 
حاکم نیشابوری (محمد بن محمد نیشابوری) متوفای ۴۰۵ ه‍.ق از محدثان و فقهای بزرگ اهل ‌سنت، در کتاب معروف المستدرک، با چند سند معتبر از زید بن ارقم، حادثه ی غدیر خم را بیان کرده و در پایان نوشته است: این حدیث صحیح است؛ و به عنوان شاهد، چهار حدیث دیگر نیز در تأیید آن نقل می‌ کند(حاکم نیشابوری، [بی‌تا]، ج۳، ص۱۰۹).


۶ – 
واحدی (ابوالحسن علی‌ بن احمد واحدی)، متوفای ۴۶۸ه‍.ق از مفسران بزرگ اهل سنت، در کتاب اسباب ‌النزول می‌ نویسد: آیه شریفه «اَلیَوم أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم…» در حجهالوداع، در سال دهم هجری نازل شد؛ او در ذیل آیه «یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ…» به سند خودش از ابو سعید خدری روایت می‌کند که این آیه در روز غدیر خم در مورد علی علیه السّلام نازل شده است(واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸، صص۱۲۶ و۱۳۵).


۷ – 
نسائی (ابی‌ عبدالرحمن احمد بن شعیب نسائی) متوفای۳۰۳ه‍.ق از محدثان بزرگ اهل‌ سنت و یکی از نویسندگان صحاح سته و مؤلف کتاب السنن الکبری به سندش از زید بن ارقم و ابوطفیل، حادثه ی غدیر را بیان کرده است(بیهقی، [بی‌تا]، ج۵، صص۴۵، ۱۳۰ و۱۳۲).
وی همچنین در کتاب خصائص امیرالمؤمنین، حادثه غدیر را نقل کرده است(نسایی، [بی‌تا]، صص۹۳ و۹۶).


۸ – 
یاقوت حموی متوفای۶۲۶ه‍.ق از مورخان بزرگ اهل ‌سنت در کتاب معجم ‌البلدان در ذیل کلمه «خم» به حادثه غدیر اشاره کرده، می‌نویسد: خم، بیابانی است در بین مکه و مدینه در نزدیکی جحفه که در آن برکه [غدیر] قرار دارد و پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه خواند(حموی، ۱۹۷۹م، ج۲، ص۳۸۹).


۹ – 
بیهقی(احمد بن الحسین) متوفای۴۵۸ه‍.ق از محدثان بزرگ اهل ‌سنت، در کتاب السنن‌ الکبری حادثه غدیر را نقل کرده و موضوع عمامه‌گذاری آن حضرت را بیان کرده است(بیهقی، [بی‌تا]، ج۱۰، ص۱۴).


۱۰ – 
هیثمی(نورالدین هیثمی) متوفای ۸۰۷ ه‍.ق از محدثان و فقهای بزرگ و معروف اهل‌ سنت در کتاب مجمع‌ الزوائد و منبع‌ الفوائد،واقعه غدیر را با چند سند معتبر از رباح‌ الحارث، زید بن ارقم، ابوطفیل، سعید ابن وهب، زید بن یثیع، عبدالرحمن بن ابی ‌لیلی، ابوهریره، ابن‌ عمر، ملک ‌بن حویرث، ابن جناده و… نقل کرده است(هیثمی، [بی‌تا]، ج۹، ص۱۰۴-۱۰۹).


۱۱ – 
نووی متوفای قرن هشتم هجری در کتاب شرح صحیح مسلم در توضیح جمله «ماء یدعی خمّا بین مکه والمدینه» به واقعه ی غدیر اشاره کرده است(نووی، [بی‌تا]، ج۱۵، ص۱۸۰).


۱۲ – 
احمد بن ابی‌ یعقوب متوفای۲۸۴ه‍.ق از مورخان بزرگ اهل ‌سنت، در کتاب تاریخ یعقوبی، حادثه غدیر را ذکر کرده است(یعقوبی، [بی‌تا]، ج۲، ۱۱۲).


۱۳ – 
مسعودی متوفای ۳۴۵ه‍.ق از مورخان بزرگ در کتاب التنبیه و الاشراف حادثه غدیر را بیان کرده است(مسعودی، [بی‌تا]، ص۲۲۱).


۱۴ – 
حاکم حسکانی متوفای قرن پنجم از مفسران بزرگ اهل سنت در کتاب شواهد التنزیل در ذیل آیه شریفه «بَلِّغ مَا أنزِلَ إلَیکَ» و آیه شریفه «الیَومَ أکمَلتُ…» حادثه غدیر را نقل کرده است(حاکم حسکانی، [بی‌تا]، ج۱، ص۲۰۰-۲۳۹).


۱۵ – 
جلال‌الدین السیوطی متوفای۹۱۱ه‍.ق از محدثان و مفسران بزرگ اهل ‌سنت در تفسیر الدُّر المنثور از ابوسعید خدری روایت کرده که آیه ی شریفه «بَلِّغ مَا أنزِلَ إلَیکَ» در غدیر خم در مورد علی ‌بن‌ ابی طالب علیه السّلام نازل شده است(سیوطی، [بی‌تا]، ج۲، صص۲۵۹ و۲۹۸).

 

 

 

منبع:پرسمان



سایر منابع:
حادثه غدیر خم در بسیاری از کتب اهل سنت مطرح شده و ما از باب نمونه پانزده مورد را بیان کردیم و در ادامه سایر منابع را به اختصار مطرح می‌ کنیم:
۱۶٫
ابو جعفر اسکافی متوفای ۲۲۰ه‍.ق در کتاب المعیار و الموازنه، صص۷۱، ۲۱۰، ۲۱۴ و۳۱۱.
۱۷٫
ابن ابی‌ شیبه متوفای ۲۳۵ه‍.ق در کتاب المصنف، ج۷، صص۴۹۵ و۵۰۲.
۱۸٫
عمرو بن ابی ‌عاصم متوفای ۲۸۷ه‍.ق در کتاب السنه، ص۵۹۳.
۱۹٫
ابن حیان متوفای ۷۳۹ه‍.ق در صحیح ابن حیان، ج۱۵، ص۳۷۶.
۲۰٫
سلیمان‌ بن احمد طبرانی متوفای ۳۶۰ه‍.ق در المعجم الصغیر، ج۱، ص۶۴ و در کتاب المعجم‌ الکبیر، ج۱، ص۳۰۸، ج۲، صص۲۷۵ و۳۶۹، ج۴، ص۱۷ و ج۵، صص۱۹۲،۱۷۰،۱۶۶ و۲۰۴.
۲۱٫
ابن ابی ‌الحدید متوفای ۶۵۶ه‍.ق در شرح نهج‌ البلاغه، ج۲، صص ۵۹ و۲۸۸ و ج۳، ص۲۰۸.
۲۲٫
زرندی حنفی (جمال‌الدین محمد بن یوسف) متوفای ۷۵۰ه‍.ق در کتاب نظم درر المسمطین، ص۹۳.
۲۳٫
جمال‌ الدین زیعلی متوفای ۷۶۲ در نصب‌الرایه، ج۶، ص ۴۹۹ و کتاب سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۷۵.
۲۴٫
ابن الدمیاطی متوفای ۶۴۳ه‍.ق در کتاب المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۲۹.
۲۵٫
ابوالمحاسن متوفای ۷۶۵ه‍.ق در کتاب الاکمال فی سند الامام احمد، ص۶۶۴.
۲۶٫
ابن ‌حجر عسقلانی متوفای ۸۵۲ه‍.ق در کتاب تهذیب‌ التهذیب، ج۲، ص۱۵۵، ج۷، ص۲۹۶، ج۸، ص۱۰۶ و کتاب لسان ‌المیزان، ج۱، ص۳۸۷، ج۲، صص۳۱۲ و۳۷۹ و ج۵، ص۱۰۰ و کتاب تعجیل‌ المنفعه، ص۴۶۴ و کتاب‌الاصابه، ج۲، صص۱۴ و۱۴۰ و ج۳، صص۴۸۱ و۴۸۴ و ج۴، صص۲۲۷، ۳۰۱ و۴۶۷.
۲۷٫
حاجی خلیفه متوفای ۱۰۶۷ه‍.ق در کتاب کشف‌ الظنون، ج۲، ص۱۶۷۲.
۲۸٫
حافظ اصفهانی متوفای ۴۳۰ه‍.ق در کتاب ذکر اخبار اصبهان، ج۱، صص۱۰۷، ۱۲۶ و ۲۳۵.
۲۹٫
عبدالرحیم ‌بن حسین عراقی متوفای ۸۰۶ه‍.ق در کتاب الاربعین العشاریه، ص۱۳۰.
۳۰٫
هیثمی (علی‌ ابن ابوبکر) متوفای ۸۰۷ه‍.ق در کتاب موارد الظمان الی زوائد ابن حیان، ص۵۴۴.
۳۱٫
متقی هندی (علاءالدین علی ‌المتقی بن‌ حسام‌ الدین) متوفای۹۷۵ در کتاب کنزالعمال، ج۱۳، صص۱۰۴، ۱۰۵، ۱۳۴ و۱۵۷.
۳۲٫
قرطبی (محمد بن احمد) متوفای ۶۷۱ه‍.ق در تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۱.
۳۳٫
ابن‌ کثیر (اسماعیل) متوفای۷۴۴ه‍.ق در کتاب تفسیرالقرآن‌ العظیم، ج۲، ص۱۵.
۳۴٫
ابی ‌عاصم(عمرو بن ابی ‌عاصم) متوفای ۲۸۷ه‍.ق در کتاب اسنه، صص۵۹۳ و۶۳۰.
۳۵٫
المناوی(محمد بن عبدالرئوف) متوفای ۱۳۳۱در کتاب فیض‌ القدیر، ج۶، ص۲۸۲.
۳۶٫
شوکانی(محمد)، متوفای۱۲۵۰ه‍.ق در فتح‌ القدیر، ج۲، ص۶۰.
۳۷٫
خطیب بغدادی(ابوبکراحمد بن علی) متوفای ۴۶۳ه‍.ق در تاریخ بغداد، ج۳، ص۹۴ و ج۷، ص۳۸۹.
۳۸٫
ابن‌ عساکر(ابوالقاسم) متوفای ۵۷۱ه‍.ق در کتاب تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، صص۶۹ و۷۰ و ج۱۸، ص۱۳۸.
۳۹٫
ابن‌ اثیر(علی) متوفای۶۳۰ه‍.ق در کتاب اسدالغابه، ج۱، صص۳۰۸ و۳۶۷ و ج۲، ص۲۳۲.
۴۰٫
ابن‌ النجار بغدادی(ابو عبدالله محمد بن محمود) متوفای۶۴۳ه‍.ق در کتاب ذیل تاریخ بغداد، ج۳، ص۱۰.
۴۱٫
ابن‌ سعد (محمد بن سعد) متوفای ۲۳۰ه‍.ق در طبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۰.
۴۲٫
عصفری (خلیفه بن خیاط) متوفای ۲۴۰ه‍.ق در تاریخ خلیفه، ص۳۶۱.
۴۳٫
بخاری (ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری) متوفای ۲۵۶ه‍.ق در کتاب تاریخ ‌الکبیر، ج۱، ص۳۷۵.
۴۴٫
عقیلی(محمد بن عمرو عقیلی) متوفای ۳۲۲ه‍.ق در کتاب الضعفاء الکبیر، ج۳، ص۲۷۱.
۴۵٫
ابن‌ خلدون متوفای ۸۰۸ه‍.ق در کتاب العبر معروف به تاریخ ابن ‌خلدون، ج۱، ص۱۹۷.
۴۶٫
ابن‌ مزاحم منقری متوفای۲۱۲ه‍.ق در کتاب واقعه الصفین، ص۳۳۸.
۴۷٫
ابن قتیبه دینوری در کتاب الاستغاثه، ج۲، ص۶۳.
۴۸٫
ذهبی متوفای ۷۴۷ه‍.ق در کتاب میزان ‌الاعتدال، ج۲، صص۳۹۶ و۶۴۰، ج۳، ص۲۹۴.
منابعی که ذکر شد، تنها بخشی از منابع معتبر اهل‌سنت بود که حادثه غدیر در آن مطرح شده است. دانشمندان بزرگ سنی که حادثه ی غدیر را بیان کرده‌اند، از گروه‌های مختلف بوده‌اند: برخی از آنان محدث، بعضی مورخ، گروهی مفسر، جمعی سیره ‌نویس و تعدادی از اهل لغت و بخشی از فقهای بزرگ بوده‌اند؛ لذا حادثه غدیر فقط از یک طبقه و یک گروه، نقل نشده است. از این مطلب به دست می‌آید که: حادثه غدیر، علی‌رغم دشمنی‌ های فراوان گروهی از افراد لجوج و کم‌ خرد، آن ‌قدر حادثه ی مهم و مورد توجه عام و خاص بوده است که گروه ‌های مختلفی از علما آن را بیان کرده‌اند. با نیم‌ نگاهی بدان درمی‌یابیم، حادثه ی غدیر از حوادث مسلَّم تاریخ اسلام است که انکار آن جز از روی عناد و غرض ‌ورزی، هیچ دلیل دیگری نخواهد داشت؛ زیرا درخشش حادثه غدیر همچون آفتاب عالم ‌تابی است که جز نابینایان و نااهلان و خفاشان، کسی نمی‌تواند آن‌ را انکار کند. ما در این گفتار به بیش از پنجاه منبع معتبر و دست اول از منابع اهل سنت- که حادثه ی غدیر در آن مطرح شده است- اشاره کردیم.
آیا با این فرض می ‌توان گفت حادثه غدیر، افسانه‌ای بیش نیست؟ و این مسئله، ساخته و پرداخته ی شیعیان است؟ چه اینکه این مسئله از چنان وضوح و روشنی‌ای برخوردار است که بسیاری از دانشمندان برجسته و بزرگ اهل‌سنت آن را از روایات متواتر دانسته‌اند و بعضی از این دانشمندان، این حادثه را با چندین روایت و چندین سند، از صحابه بزرگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند که در بخش بعدی، مطرح خواهد شد.

 

 


پی نوشت:


۱٫
تاریخ وصول:۱۳۸۶/۱۱/۱۸؛تاریخ تصویب نهایی:۱۳۸۷/۱/۲۶.
۲٫
ای رسول ما!آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شد،به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی،رسالت خود را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از مردم ایمن نخواهد کرد. همانا خداوند گروه کافر را هدایت نمی کند.
۳٫
خوشا به حالت ای فرزند ابوطالب! تو مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن هستی.

منابع اهل تسنن
سؤال: آیا حدیث غدیر در منابع اهل تسنن وجود دارد؟

جواب: بسیارى از علماى اهل سنت این رویداد را با تمام تفصیل ذکر کرده اند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
۱
ـ امام احمد بن حنبل در مسندش از زید بن ارقم نقل مى کند که گفت: «با رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در درّه اى به نام درّه خُم گرد آمدیم، پس دستور نماز داد، آنگاه در نیمروز نماز را با حضرت گذاردیم، سپس خطبه اى خواند و در حالى که پارچه اى بر روى درخت آویزان کرده بودند که حضرت در سایه باشد تا آفتاب سوزان کمتر بر او بتابد، فرمودند: ایا نمى دانید؟ آیا شهادت نمى دهید که من از هر مؤمنى به خود او سزاوارتر و اولى هستم؟
همه گفتند: آرى! فرمود: هر که من مولاى اویم، این علىّ مولاى او است، خداوندا! دوست داشته باش هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».(۱)
۲
ـ امام نسائى در کتاب «خصائص» از زید بن ارقم نقل مى کند که گفت: «هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)از حجه الوداع باز مى گشت، در غدیر خم فرود آمد و دستور داد کنار درختها جمع شویم، سپس فرمود: زود است که دعوت الهى را اجابت کنم و همانا در میان شما دو چیز گرانبها مى گذارم که یکى از دیگرى بزرگ تر است: کتاب خدا و اهل بیتم، پس ببینید چگونه در رابطه با این دو با من رفتار مى کنید و به تحقیق این دو از هم جدا نمى شوند با اینکه در حوض ـ روز رستاخیز ـ بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند مولاى من است و من مولاى هر مؤمن هستم، آنگاه دست على را گرفت و فرمود: هر که من مولاى اویم، پس این شخص هم ولى او است، بار الها دوست بدار هر که دوستش دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».(۲)
۳
ـ حاکم نیشابورى از دو طریق صحیح نزد شیخین (بخارى و مسلم) نقل مى کند که گفت: «هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)از حجه الوداع بازگشت، در غدیر خم فرود آمد و دستور داد زیر درختها جمع شوند، سپس فرمود: به زودى خدایم مرا دعوت مى کند و من اجابت خواهم کرد و همانا میان شما دو چیز گرانبها قرار داده ام که یکى از دیگرى بزرگتر است: کتاب خدا و عترتم، پس ببینید چگونه پس از من با آنها رفتار خواهید کرد، و همانا این دو هرگز از هم جدا نمى شوند با اینکه در خوض بر من وارد شوند. آنگاه فرمود، خداى عزوجل مولاى من و من مولاى هر مؤمنم، سپس دست على را گرفت و فرمود: هر که من مولاى اویم، پس این على مولاى اوست، خداوندا! دوست بدار هر که ولایتش را بپذیرد و دشمن بدار هر که او را دشمن باشد».(۳)
۴
ـ همچنین این روایت را مسلم در صحیحش با سندى که به زید بن ارقم منتهى مى شود آورده ولى خلاصه اش کرده است. مى گوید: «روزى در کنار آبى که آن را «خم» مى نامند و بین مکه و مدینه واقع است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان ما به سخنرانى ایستاد وپس از حمد و ثناى الهى و پند ونصیحت فرمود: اما بعد، هان اى مردم! من انسانى مانند شمایم، بزودى فرستاده خدا خواهد آمد و من اجابت خواهم کرد و همانا در میان شما دو چیز گرانبها و سنگین مى گذارم، نخست کتاب خدا است که در آن نور و هدایت است، پس کتاب خدا را برگیرید و به آن تمسک جوئید و بسیار درباره کتاب خدا سفارش و تشویق کرد، سپس فرمود: و اهل بیتم، شما را به خدا اهل بیتم را فراموش نکنید; شما را به خدا اهل بیتم را به فراموشى نسپارید; شما را به خدا اهل بیتم را از یاد نبرید…».(۴)
۵
ـ امام احمد از طریق براء بن عازب به دو سند نقل کرده که گفت: «با رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بودیم که در غدیر خم فرود آمدیم. وقت نماز شد و همه با هم به نماز ایستادیم، براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرشى زیر دو درخت انداختند، آنگاه حضرت نماز ظهر را خواند و دست در دست علىّ گذاشت و فرمود: آیا نمى دانید که من برتر از مؤمنین به جانهاى آنها هستم؟ گفتند: آرى! حضرت فرمود: آیا نمى دانید که من از هر مؤمنى به خویشتن خویش سزاوارترم؟ گفتند: آرى! پس دست علىّ را گرفت و گفت: هر که من مولاى اویم، پس علىّ مولاى او است; خداوندا! دوست بدار هر که ولایتش را بپذیرد و دشمن بدار هر که با او دشمنى کند. بارء گوید: پس از آن، عمر نزد على(علیه السلام)آمد و گفت: خوشا به حال تو اى فرزند ابوطالب، اینک مولاى هر مؤمن و مؤمنه اى گردیده اى».(۵)
و در کوتاه سخن حدیث غدیر را بسیارى دیگر از علما و بزرگان اهل تسنن ـ جز اینان که نام بردیم ـ در کتابهاى خود آورده اند، مانند: ترمذى، ابن ماجه، ابن عساکر، ابن نعیم، ابن اثیر، خوارزمى، سیوطى، ابن حجر، هیثمى، ابن صباغ مالکى، قندوزى حنفى، ابن مغازلى، ابن کثیر، حموینى، حسکانى، غزالى و بخارى
در تاریخش، اینان با اختلاف مذاهب و گروه هایشان در قرن اول هجرى و تا قرن چهاردهم در کتابهاى خود این حدیث را ذکر کرده اند که عددشان از ۳۶۰ دانشمند تجاوز مى کند.(۶)

۱-مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۳۷۲.
۲-
الخصائى نسائى، ص ۱۵۰.
۳-
مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۰۹.
۴-
صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۷۳، همچنین این روایت را امام احمد و ترمذى و ابن عساکر نیز نقل کرده اند.
۵-
مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۸۱، کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۳۳، فضائل الخمسه من الصحاح سته، ج ۱، ص ۳۵۰.
۶-
همراه با راستگویان، ص ۹۳.