در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به چند نکته توجه کرد:

یکم. معناى هدف

هدف، یعنى «براى هر کار و فرمان و هر راهى، نقطهاى است که به آن ختم مىشود». ژرف نگرى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مىبخشد. در طول تاریخ بشر، خطاکنندگان به معناىِ صحیح «هدف»، نیندیشیده و یا آن را درنیافتهاند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاى حیات دنیایى بشر بوده و در مواردى ایدهآل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است با هدف براى کل حیات تلقى کرده و براین اساس دچار زیان در زندگى یا شکستهاى روحى شدهاند.

در این باب، مىتوان به کسانى اشاره کرد که بهرهمندى از لذّتها و شهوتها را هدف دانستهاند! به هر حال این تصوّر نادرست است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است، نمىتواند هدف آن باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى (حیات دنیوى)، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. به طور مثال کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانستهاند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب، ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانهاى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین باید «زندگى» و «هدف از آن»، از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى و شئون آن نگیریم.[۱]

 

دوم. درستى هدف

روشن است که عالمان و اندیشمندان، هدفهاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کردهاند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها و هدفها صحیح بوده و به دیگران درست شناسانده شده است. ضدیّت و یا تناقض بسیارى از این هدفها، نشانگر صحت این مدعا است.

به عنوان مثال، بیمارى نیاز فورى به دارویى خاص دارد. شما مىدانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مىشود؛ ولى آنجا را نمىشناسید. اکنون درمىیابید که دانستن نام و یافتن نشانى آنجا، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ یعنى، همان قدر که دانستن این مشخصات مهم است، یافتن خیابان و نحوه رفتن به آنجا نیز اهمیت دارد. بدون شک اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمهاى جانسوز و جبرانناپذیر براى بیمار در پى خواهد داشت.

در اولین قدم کاوش براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مىکند که براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. این زنگ به ما چنین مىگوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد»! این اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مىدارد که با دقّتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود، دست و پا کنیم.

پس شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما ـ که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مىگذریم ـ بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشارهاى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنمایاند.

خوشبختانه باید بگوییم: این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند بلندمرتبه، در حالى که به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مىداند و هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مىآموزد.

او در آیات قرآن، این حقیقت را بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است: «وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»؛[۲] «و فرجام کارها به سوى او است» و «إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»؛[۳] «[همه] کارها به سوى خدا بازگردانده مىشود».

بر این اساس هدف، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده، فقط «خدا» است و بس و این غایتى است که وراى آن هدف برترى تصورپذیر نیست. آدمى به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوى آن هدف و غایت داریم. این هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلکه محیط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراین هدف از زیستن آدمى در این دنیا، حرکت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است.

خداوند، چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبیین آن را بر دوش پیامبران نهاده است. در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایتها و تعالیم آنان، آدمى مىتواند به حقیقت انسانیت و قرب حضرت حق دست یازد: « … فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ  …»؛[۴] «پس اى خردمندانى که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید؛ به راستى که خدا سوى شما تذکارى فرو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىکند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، از تاریکىها به سوى روشنایى بیرون برد».

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»؛[۵] «اى پیامبر! ما تو را [به سِمت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم و دعوتکننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک».

این عبارات بیانگر این حقیقت است که بعثت پیامبران، براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگىاند.

چون رسید اندر سبا این نور شرق

غلغلى افتاد در بلقیس و خلق

روحهاى مرده جمله پر زدند

مردگان از گور تن سر بر زدند

یکدگر را مژده مىدادند، هان

تک ندایى مىرسد از آسمان

زان ندا دینها همى گردند گبز

شاخ و برگ دل همى گردند سبز

از سلیمان آن نفس چون نفخ صور

مردگان را وا رهانید از قبور[۶]

قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم، براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى مىداند: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»؛[۷] «بهراستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پستترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم؛ مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند که پاداشى بىمنّت خواهند داشت».

و «إِنَّ الاْءِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»؛[۸] «در حقیقت انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند».

 

بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن مىشود:

یکم. هدف برین زندگى، خارج از چند روزه زندگى این دنیا قرار دارد و در سرانجام آن است، نه در متن آن.

دوم. هدف زندگى، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى؛ یعنى، خداوند متعال است.

سوم. خداوند، چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را، به وسیله پیامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در کنار عقل ـ که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى، ما را به کلیاتى رهنمون مىکند ـ انبیا و کتابهاى آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.

چهارم. ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است.

از همه این مطالب روشن مىشود که هدف زندگى براى دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود، مىتواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد.

با این نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت؛ ولى بسیار لذت بخش است. رو به سوى خدا آوردن، بسیار آرام بخش و آمیخته با انس و لطف است و نرسیدن به این وصال، بسیار جانسوز است؛ چنان که عبدالرحمان جامى در شرح دو بیت زیر از مولانا جلال الدین رومى:

بشنو از نى چون حکایت مىکند

و زجدایىها شکایت مىکند

کز نیستان تا مرا ببریدهاند

در نفیرم مرد و زن نالیدهاند

چنین مىسراید:

حبذا روزى که پیش از روز و شب

فارغ از اندوه و آزاد از طرب

متحد بودیم با شاه وجود

حکم غیریت به کلّى محو بود

بود اعیانِ جهان بىچند و چون

ز امتیاز علمى و عینى مصون

نى به لوح علمشان نقش ثبوت

نى ز فیض خوان هستى خورده قوت

نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر

غرقه دریاى وحدت سربهسر

ناگهان در جنبش آمد بحر جود

جمله را در خود ز خود بىخود نمود

امتیاز علمى آمد در میان

بىنشانى را نشانها شد عیان

واجب و ممکن ز هم ممتاز شد

رسم و آیین دویى آغاز شد

بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط

سوى ساحل آمد ارواح بسیط

موج دیگر زد پدید آمد از آن

برزخ جامع میان جسم و جان

پیش آن کز زمره اهل حق است

نام آن برزخ مثال مطلق است

موج دیگر نیز در کار آمده

جسم و جسمانى پدیدار آمده

جسم هم گردید طورا بعد طور

تا به نوع آخرش افتاده دور

نوع آخر آدم است و آدمى

گشته محروم از مقام محرمى

بر مراتب سرنگون کرده عبور

پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور

گر نگردد باز مسکین زین سفر

نیست از وى هیچکس مهجورتر

نى که آغاز حکایت مىکند

زین جداییها شکایت مىکند

امید آنکه خداوند همه انسانهاى حقیقتجو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند.[۹]

 

پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


پی نوشت ها

[۱] – براى آگاهى بیشتر: عبداللّه نصرى، تکاپوگر اندیشهها زندگى، آثار و اندیشههاى استاد محمدتقى جعفرى، ص ۲۲۰٫

[۲] – لقمان ۳۱، آیه ۲۲٫

[۳] – آل عمران ۳، آیه ۱۰۹٫

[۴] – طلاق ۶۵، آیه ۱۰ و ۱۱٫

[۵] – احزاب ۳۳، آیه ۴۵ و ۴۶٫

[۶] – مثنوى معنوى، دفتر ۴، ابیات ۸۳۹ ـ ۸۴۳٫

[۷] – تین ۹۵، آیات ۴ـ۶٫

[۸] – عصر ۱۰۳، آیه ۲ و ۳٫

[۹] – براى آشنایى بیشتر با مباحث پیش گفته، کتابهاى ذیل خواندنى است:

الف. علامه سیدمحمدحسین، طباطبایى، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه، تحقیق و تعلیقه از صادق لاریجانى، تهران: الزهراء.

ب. محمد، شجاعى، مقالات، (تهران: سروش، ج ۱).

ج. محمد تقى، جعفرى، فلسفه و هدف زندگى؛

د. همو، زندگى ایدهآل و ایدهآل زندگى؛

ه. عبداللّه، نصرى، انسان از دیدگاه اسلام؛

و. زین العابدین، قربانى، فلسفه و هدف زندگى؛

ز. مرتضى، مطهرى، هدف زندگى.