به من گفت: «برادر مهدی! انسان از شیطان هیچ‌گاه نباید غافل شود و همه‌ی برکات را باید از جانب خدا بداند.»

نقل می‌کرد که من به عرفان علاقه‌ زیادی داشتم. رفتم پیش یکی از علمای قم و از ایشان خواستم کتاب‌هایی را برای خواندن معرفی کند، تا آگاهی و شناخت بیشتری پیدا کنم. او یک کتاب کوچک عربی به من داد. پس از صحبت با استاد، رفتم داخل حرم حضرت معصومه سلام الله علیها نشستم و آن را باز کردم با خود گفتم من که عربی را به درستی نمی‌دانم، پس چگونه می‌توانم از این کتاب بهره ببرم؟ به هر حال شروع کردم به خواندن کتاب. دیدم تمام کلماتش برای من آشناست و متوجّه معنی آن می‌‌شوم. تصور کردم که چون قرآن و حدیث خوانده‌ام و با کتاب‌های عربی مأنوس بوده‌ام، عربی را هم می‌دانم. در همین لحظه دوباره نگاه کردم به کتاب و دیدم هیچ متوجّه نمی‌شوم. دانستم که با هجوم شیطان مغرور شده‌ام و شیطان از این طریق می‌خواهد مرا بفریبد. از این رو موقعی که احساس کردم منشأ خیر خودم هستم، همه‌ی رحمت از من رخت بر بست و نتوانستم متن عربی کتاب را دریابم. به خدا پناه بردم و شیطان را با گفتن اعوذبالله من شیطان الرجیم، از خودم راندم و دوباره کتاب را گشودم. دیدم مثل این‌که عربی را می‌دانم و دانستم که آن از لطف الهی است.».


کتاب رسم خوبان ۲- مقصود تویی؛ شهید حمید قلنبر، ص ۳۷ و ۳۸٫ / ترمه نور، ص ۲۵۷٫