نمیتوانم بیایم
شهید مسعود منفرد نیاکی
دخترم در سن شانزده سالگی در بیمارستان بستری شد؛ سرطان داشت. آخرین لحظات عمرش را سپری میکرد. بااین که فرماندهی عملیات در تپههای اللهاکبر بود، از طریق مسئولان از او خواسته شد تا هر چه سریعتر برای آخرین وداع به تهران برگردد.
امّا همسرم قبول نکرد. پیام داده بود: «دخترم در تهران کسانی را دارد که همراهش باشند، ولی من نمیتوانم در بحبوحهای عملیات، فرزندان سربازم را تنها بگذارم.»
از من خم خواسته بود تا مردانه مقاومت کنم.
این عملیات هم پایان یافت و او بالاخره آمد. پس از چهلم دخترمان بازگشت، بیآن که با فرزندش وداع کند.
منبع کتاب: رسم خوبان ۵ ـ ایثار و فداکاری ـ صفحهی ۷۷/ آن سوی دیوار دل، ص ۸۵٫
پاسخ دهید