١. جایگاه امام حسین (علیه السلام) در قرآن

مسلمانان. در بیان هیچ موضوعى مانند فضایل اهل بیت (علیهم السلام) و مقام برجسته علمى و معنوى آنان و برخوردارى آن ها از مجموعه کمالاتى که خدا اراده فرموده بشریّت بدان ها آراسته گردد، تا این پایه همسو و هماهنگ نبوده اند. این یکدلى و اتفاق نظر، به بخشى از اصول و مبانى از جمله بیان صریح قرآن در مورد جایگاه ویژه اهل بیت (علیهم السلام) برمى گردد.

قرآن کریم، به صراحت اهل بیت را از هر گونه پلیدى پیراسته دانسته و آنان را همان نزدیکان نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) معرفى کرده که دوستى و محبتشان پاداش رسالتى است که خداى متعال به بشریت ارزانى داشته است. آنان نیک خصالانى اند که خالصانه از خدا فرمان بردند و از عذابش هراسیدند و به ترس و بیم خدا در دل، آراسته گشتند و خداوند نیز بهشت جاودان و رهایى از عذاب خویش را برایشان ضمانت فرمود.

امام حسین (علیه السلام) بى تردید از اهل بیتى به شمار مى آید که از پلیدى پیراسته اند. آن بزرگوار به صریح آیه مباهله که در ماجراى مباهله رسول خدا(صلى الله علیه وآله)با مسیحیان نجران نازل گردید، فرزند رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) تلقّى مى شود و قرآن کریم یاد این حادثه تاریخى را با پیام هاى ژرفى که در آن وجود داشت، جاودانه ساخت و فرمود:

(فمَن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین)[۱];

هر گاه پس از علم و دانشى که به تو رسیده باز هم کسانى با تو به ستیز برخیزند به آن ها بگو: بیایید هر یک از ما و شما فرزندان و زنان و خودمان را فراخوانده و سپس یکدیگر را نفرین نموده و لعنت خدا را نثار دروغگویان سازیم.

ناقلان حدیث به طرق گوناگون روایت کرده اند که این آیه شریف در شأن اهل بیت(علیهم السلام) یعنى رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) على، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل گشته و منظور از کلمه «أبناء» در این آیه بى تردید وجود مقدس امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) است.

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در این رخداد تاریخى تصریح فرموده جمعى که همراه با آنان، براى مباهله آمده بود برترین انسان هاى روى زمین و گرامى ترین آن ها در پیشگاه خدایند. به همین دلیل پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به اتفاق آنان مباهله انجام داد و کشیش نجران نیز به این واقعیّت اذعان نموده و گفت: «من امروز، با چهره هایى روبرو هستم که اگر از خدا درخواست کنند کوهى را از جا برکنَد، این کار را عملى خواهی ساخت»[۲]

این ماجرا نیز همانند آیه شریف یاد شده بر مقام والا و جایگاه بلند و برترى اهل بیت دلالت دارد و در پیشگاه خدا و رسول او محبوب ترین آفریدگان به شمار مى آیند و هیچ یک از جهانیان در فضیلت به پایه آنان نمى رسند.

قرآن کریم در مورد عصمت هیچ یک از مسلمانان جز پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به صراحت سخن نگفته، مگر اهل بیت که خداوند اراده فرموده آنان را از هرگونه پلیدى پیراسته گرداند[۳].  اگر مسلمانان در مورد داخل بودن همسران پیامبر در معنا و مفهوم آیه شریف، به اختلاف پرداخته اند، ولى در این که امام على و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در مقصود این آیه مبارک داخل اند، هیچ گاه اختلافى نداشته‌اند. [۴]

از این جا مى توانیم به راز نهانى که در دوستى و محبّت اهل بیت (علیه السلام) و پایبندى به خط و مشى آنان وجود دارد پى ببریم و به گفته صریح قرآن عزیز، دوستى و محبّت آن ها را بر دیگران ترجیح دهیم[۵] زیرا عصمت اهل بیت(علیهم السلام) به هنگام وجود جریان هاى گوناگون و خواسته هاى مختلف، بهترین دلیل بر این است که نجات رهایى، در پیروى از این گرانمایگان است. بنابراین، افرادى را که خداوند از پلیدى، پیراسته و در رساندن مردم به ساحل نجات راهنماى آنانند، پیروانشان نیز از غرق شدن و هلاکت، رهایى خواهند یافت.

ابن عباس از نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) روایت کرده وقتى آیه (إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏; دوستى در حق نزدیکان) نازل شد، برخى مسلمانان مقصود آیه شریف را از نزدیکانى که اطاعتشان بر مسلمانان واجب گشته از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) جویا شدند حضرت در پاسخ فرمود: منظور آیه از نزدیکان، على، فاطمه و فرزندان آنان (حسن و حسین است.)[۶]

قرآن کریم در سوره مبارک دهر که در تبیین عظمتِ حقیقت درونى و نفسانى اهل بیت (علیهم السلام) و اخلاص در اطاعت و عبادتشان، نازل گشت، به تشریح علل و اسباب این برترى و فضیلت پرداخته و مى فرماید:

(إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً * إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً *  فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً *  وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَریراً ) [۷];

ما شما را براى رضاى خدا اطعام مى کنیم و خواستار هیچ گونه پاداشى از شما نیستیم * ما از پروردگارتان در آن روز عبوس و سخت، بیمناکیم * خداوند آنان را از شرّ آن روز نگاه مى دارد و آن ها را که شاد و مسرورند، پذیرا مى شود * و در برابر صبر و بردبارى، بدان ها بهشت و لباس هایى از حریر بهشتى ارزانى مى دارد.

بنا به نقل بیشتر مفسّران و محدّثان، این سوره مبارک در پى بیمارى امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در حق اهل بیت نازل شد، که امام على (علیه السلام)نذر کرد به شکرانه بهبودى آن دو بزرگوار سه روز، روزه بگیرد. از این رو، اعضاى خانواده پس از بهبودى فرزندان، به نحوى بایسته به نذر خود وفا کردند; وفایى برخوردار از زیبنده ترین مظاهر ایثار و ازخودگذشتگى که در حق آنان این آیه نازل شد:

(إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً * عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً *  یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراَ)[۸]

به یقین، نیکان از آن جام مى نوشند که با عطر دلپذیرى آمیخته است * از چشمه اى که بندگان خالص خدا از آن مى نوشند و از هرجا بخواهند آن را جارى مى سازند* آنان به نذر خود وفا مى کنند و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است، بینماکند.

خداوند به پاس این ایثار و از خودگذشتگى و وفاى به عهد، افزون بر نعمت هاى فراوان اُخروى، پیشوایى و امامت دنیاى مسلمانان را به آنان ارزانى داشته است.

٢. جایگاه حسین (علیه السلام) از نگاه خاتم پیامبران

پیامبر عظیم الشأن اسلام از نواده گانش حسن و حسین به اوصافى یاد کرده که حاکى از مقام و منزلت والاى آنان نزد اوست، از جمله آن دو امام همام:

١. گل هاى بوستان نبىّ اکرم در دنیا و گل هاى خوشبوى وى میان این امّتند[۹].

٢. امام حسن و امام حسین، برترین انسان هاى روى زمین اند[۱۰].

٣. آن دو، سالار جوانان بهشتى اند[۱۱].

۴. آن ها دست به قیام بزنند یا نزنند، امام و پیشوا به شمار مى آیند[۱۲].

۵. آن دو بزرگوار، از عترت و اهل بیت پیامبرند که تا قیامت از قرآن جدایى ندارند و امّتى که بدانان تمسّک جوید، هرگز به گمراهى دچار نگردد[۱۳].

۶. این دو امام در زمره اهل بیتى اند که براى آشتى شکستگان خود، نجات از غرق شدن را ضمانت مى ‌کنند[۱۴].

٧. آن دو، از جمله افرادى اند که جدّ بزرگوارشان در حق آنان فرمود:

«النّجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بیتی أمان لأهل الأرض من الاختلاف»[۱۵];

ستارگان، موجب امن و امان زمینیان از غرق شدن و هلاکت و اهل بیت من سبب مصونیّت ساکنان زمین از اختلافند.

٨. جمعى از یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند که از آن حضرت شنیده اند درباره امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) فرمود:

«اللهم انّک تعلم أنّی اُحبّهما فأحبّهما و أحبّ مَن یحبّهما»[۱۶];

خدایا! تو به خوبى از علاقه من به آن دو آگاهى، بنابراین آنان و دوستدارشان را مورد محبّت خویش قرار داده.

٣. جایگاه امام حسین (علیه السلام) از دیدگاه معاصران

١. عمربن خطّاب به امام حسین (علیه السلام) گفت: آن چه را مى بینى، خدا آفریده و پس از آن شما را به ما ارزانى داشته (یعنى: هر چه در دنیا داریم از خدا داریم)[۱۷].

٢. عثمان بن عفان درباره امام حسن و امام حسین (علیه السلام) و عبدالله بن جعفر گفت: اینان در علم و دانش، گوى سبقت را از دیگران ربوده و به خیر و حکمت دست یافته اند[۱۸].

٣. ابوهریره مى گوید: روزى حسین بن على که عمّامه به سر نهاده بود بر ما وارد شد، پنداشتم پیامبر اکرم زنده شده است[۱۹].

امام حسین (علیه السلام) در تشییع جنازه اى شرکت جسته بود، خسته شد در بین راه نشست، ابوهریره با گوشه لباسش غبار کف پاهاى آن حضرت را برگرفت. امام(علیه السلام)فرمود: ابوهریره! چرا چنین مى کنى؟ در پاسخ گفت: مرا به خود واگذار، به خدا سوگند! اگر آن چه را من درباره ات مى دانم، مردم مى دانستند; شما را بر دوش خود بلند مى کردند[۲۰].

۴. روزى عبدالله بن عباس براى امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) رکاب گرفت تا سوار شوند، از ناحیه برخى افراد مورد نکوهش قرار گرفت و به او گفته شد: سنّ شما از آن ها بیشتر است! ابن عباس گفت: این دو، فرزندان رسول خدا هستند، آیا سعادت نصیب من نشده که رکاب آن ها را بگیرم؟[۲۱]

معاویه پس از شهادت امام مجتبى (علیه السلام) به ابن عباس گفت: اکنون تو به سالارى قبیله ات درآمده اى. ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: تا آن هنگام که ابوعبدالله الحسین زنده باشد، من کاره اى نیست[۲۲].

۵. انس بن مالک – آن گاه که امام حسین (علیه السلام) را مشاهده کرده بود – گفت: حسین (علیه السلام)بیش از همه به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شباهت داشت[۲۳].

۶. زمانى که ابن زیاد در مجلس خود بر لب و دندان (سر بریده) اباعبدالله الحسین (علیه السلام) چوب مى نواخت، زیدبن ارقم به او گفت: ابن زیاد! چوبت را از این لبان بردار، به خدایى که جز او معبودى نیست، با چشم خود دیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله)لبان مبارکش را بر این دو لب نهاده و آن ها را مى بوسد. این را گفت و به گریه افتاد. ابن زیاد به او گفت: خدا چشمت را همواره بگریاند، اگر پیرى فرتوت و بى خِرَد نبودى، تو را گردن مى زدم. زید از مجلس ابن زیاد بیرون رفت و اظهار مى داشت: اى مردم عرب! از امروز به بعد، به بردگى درآمدید! زیرا پسر فاطمه را به شهادت رساندید و پسر مرجانه را بر خود حاکمیت دادید! او شایستگانتان را از دم تیغ مى گذراند و تبهکارانتان را زنده نگاه مى دارد.

٧. ابوبرزه اسلمى وقتى دید یزید با چوبدستى اش بر دندان هاى مبارک (سر بریده) امام حسین(علیه السلام) مى زند، یزید را مورد اعتراض قرار داد و گفت: یزید! بر دندان هاى حسین چوب مى زنى؟! چوب تو بر جایى مى خورد که چه بسیار دیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن جا را غرق بوسه مى ساخت. یزید! روز قیامت وارد مى شوى و شفیع تو ابن زیاداست، ولى حسین که وارد مى شود، شفیع او محمد رسول خداست[۲۴].

٨ . وقتى معاویه به عبدالله بن جعفر گفت: تو سرور و بزرگ بنى هاشم هستى، عبدالله به او پاسخ داد: سروران و بزرگان بنى هاشم، حسن و حسین اند. [۲۵]عبدالله بن جعفر طى نامه اى به امام حسین اظهار داشت: اگر تو امروز از دنیا بروى، نور اسلام به خاموشى مى گراید، زیرا تو رهبر هدایت یافتگان و سرورمؤمنان هستى.[۲۶]

٩. مردى از عبدالله بن عمر پرسید: اگر در لباس کسى خون پشه یافت شود آیا مى تواند با آن لباس نماز بخواند؟

عبدالله از او پرسید: اهل کجایى؟

گفت: از عراق.

فرزند عمر به اطرافیان خود گفت: به این شخص بنگرید! مسأله خون پشه را از من مى پرسد، در صورتى که اینان خون فرزند رسول خدا(صلى الله علیه وآله)را به زمین ریختند و من از نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: «هما ریحانتاى من الدنیا»;  حسین و حسین دو گل خوشبوى دنیاى منند[۲۷].

١٠ . محمدبن حنفیه مى گوید: دانش امام حسین(علیه السلام)از همه ما برتر، حلم و بردبارى اش از همه فزونتر و از همه ما به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نزدیکتر بوده و پیشوایى آگاه به شمار مى آمد…[۲۸]

١١ .روزى امام حسین از کنار عبدالله پس عمروعاص که در سایه خانه کعبه نشسته بود ،گذارش افتاد. عبدالله به اطرافیانش گفت: این شخص مزبور محبوب ترین انسان ها نزد زمینیان و اهل آسمان است.[۲۹]

١٢ . عبدالله پسر عمروعاص که امام حسین (علیه السلام) از کنارش عبور کرده بود درباره وى اظهار داشت: هر کس دوست دارد نظاره گر محبوب ترین انسان ها نزد زمینیان و اهل آسمان باشد، به فردى که از این جا عبور کرد بنگرد.[۳۰]

١٣ . آن گاه که یزید از پدرش معاویه خواست در پاسخ نامه اى که امام حسین(علیه السلام)به او فرستاده بود، نامه اى بنگارد و آن حضرت را در آن نامه تحقیر نماید، معاویه در پاسخ فرزند گفت: ممکن است من در صدد عیبجویى حسین برآیم، ولى به خدا سوگند! هیچ گونه عیبى در او نمى بینم[۳۱].

١۴ . هنگامى که مروان حَکَم از ولید بن عتبه بن ابى سفیان (فرماندار مدینه) خواست امام حسین(علیه السلام)را در صورت بیعت نکردن به قتل برساند، در پاسخ او گفت: مروان! به خدا سوگند! اگر دنیا و آنچه را در آن است در اختیار داشته باشم، دوست ندارم دستم را به خون حسین آغشته سازم. سبحان الله! به جرم این که حسین گفت: بیعت نمى کنم او را بکشم؟! به خدا سوگند! پندار من این است هر که به روى حسین(علیه  ( السلام)تیغ بکشد روز قیامت کفه میزان عملش سبک خواهد بود[۳۲].

١۵ . زمانى که ابن زیاد، قیس بن مسهّر صیداوى، پیک امام حسین(علیه السلام) را دستگیر کرد به او فرمان داد بر فراز منبر رود و حسین(علیه السلام)و پدر بزرگوارش را دشنام دهد، وى بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى خدا، اظهار داشت: مردم! حسین بن على، بهترین آفریده خداست، او فرزند فاطمه دخت نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله)و من پیک او به نزد شمایم من در منطقه«حاجر بطن ذى الرمه» از او جدا شده و نزد شما آمدم، سخن آن بزرگوار را بشنوید و از او اطاعت کنید و پس از این سخنان، عبیدالله بن زیاد و پدرش را لعنت فرستاد و براى امیرمؤمنان على(علیه السلام)و فرزندش حسین، رحمت و مغفرت مسئلت نمود. ابن زیاد دستور داد او را از بلنداى کاخ به زیر افکنند و بدن پاکش قطعه قطعه شد[۳۳].

١۶ . یزیدبن مسعود نهشلى (رحمه الله) در خطبه اى مى گوید: حسین بن على فرزند گرانمایه امیرمؤمنان و نواده ارجمند رسول خدا(صلى الله علیه وآله)و انسانى شرافتمند داراى بینشى ژرف و برخوردار از فضیلتى وصف ناشدنى و علم و دانشى بیکران است. داراى سابقه اى درخشان و پرافتخار و در سنّ و سال باتجربه و کارآمدتر و خویشاوندى اش به پیامبر ناگسستنى تر و از هر کس دیگر به خلافت سزاوارتر است. نسبت به کودکان دلسوز و به بزرگان احترام قائل است. او پیشواى راستین مردمى است که خدا حجّت خود را به وسیله او بر آن ها تمام گردانید و اندرزهاى خودرا به وسیله او به آنان رسانده است[۳۴].

١٧ . عبدالله بن حرّ جعفى مى گوید: هرگز کسى را از حسین(علیه السلام)زیباتر و چشم پُرآن تر ندیدم[۳۵].

١٨ . ابراهیم نخعى گفته است: اگر در جمع قاتلان و کشندگان حسین بودم و سپس وارد بهشت مى شدم، از نگریستن به چهره رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) شرم داشتم[۳۶].

۴. امام حسین(علیه السلام)در گذر قرن ها و نسل ها

١. ربیع بن خیثم به برخى از کسانى که در به شهادت رساندن امام حسین(علیه السلام)شرکت داشتند گفت: به خدا سوگند! برگزیدگانى را به شهادت رساندید که اگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در آن زمان حضور داشت دهانشان را غرق بوسه مى ساخت و آنان را در دامانش مى نشاند[۳۷].

  1. ابن سیرین مى گوید: پس از یحیى بن زکریا، آسمان بر کسى جز حسین(علیه السلام)نگریست، وقتى امام حسین به شهادت رسید، آسمان تیره و تار شد به گونه اى که در روز ستاره ها پدیدار شدند و ستاره جوزاء (دو پیکر) هنگام عصر دیده شد و از آسمان خاک سرخ فرو ریخت و هفت شبانه روز آسمان چونان خون بسته پدیدار گشت[۳۸].

٣. به گفته على جلال حسینى: امام ابوعبدالله الحسین (علیه السلام)سرور پاک سرشت، فرزند دخت نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) و گل خوشبوى آن حضرت و فرزند امیرمؤمنان على (کرم الله وجهه) است. وى از برجسته ترین مراتب مجد و شرف و کرامتِ خاندان نبوّت برخوردار بود تمام فضایل و مکارم اخلاق و رفتار پسندیده را در خود گردآورده بود. از همّتى بالا، شجاعتى فوق العاده کرَم و بخششى زایدالوصف بهرمند بود. گنجینه علم و دانش به شمار مى آمد، زبانى گویا داشت، به یارى حق مى شتافت، به نهى از منکر مى پرداخت و با ظلم و ستم مبارزه و در عین قدرتمندى متواضع و فروتن بود.

عدالت خواهى، شکیبایى و بردبارى، پاکدامنى، جوانمردى، ورع و تقوا و دیگر صفات

از ویژگى هاى حسین محسوب مى شد.

از سرشتى پاک، اندامى زیبا و نیکو، عقل و خِرَدى برتر و توان جسمانى فراوانى برخوردار بود. اهتمام زیاد به انجام عبادات و کارهاى نیک، نظیر نماز، حج، جهاد در راه خدا و نیکى و احسان به مردم را افزون بر آن صفات پسندیده، دارا بود. هرگاه در مدینه یا شهر دیگرى حضور داشت، مردم آن سامان را از علم و دانش خویش بهره مندى مى ساخت و با عمل خود آنان را به هدایت رهنمون مى گشت. با اخلاق نکو و پسندیده اش در تهذیب مردم مى کوشید و با سخنان رسا و بلیغِ خود، در تربیت دیگران کوشا بود، در برابر فقرا و تهیدستان متواضع و فروتن بود. خلفا بدو ارج مى نهادند. به یتیمان و محرومان یارى مى رساند. حقِ مظلومان را از ستم پیشگان مى ستاند و به پرستش خداى خویش مى پرداخت و براى انجام حج بیست و پنج بار پیاده از مدینه رهسپار مکه شد.

حسین(علیه السلام)در عصر خویش پیشواى هدایت یافتگان و نور زمین به شمار مى آمد. سرگذشت زندگى آن بزرگ مرد با انوار فضائل و ویژگى هاى نیکش راهنماى رهپویان و پیروان اوست[۳۹].

۴. محمدرضا مصرى مى گوید: حسین، فرزند دخت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و پیشواى هدایت یافتگان و امید اهل ایمان بود[۴۰].

۵. به گفته عمر رضا کحاله: حسین بن على(علیه السلام)در فقه و موقعیّت و کرم و بخشش، بزرگ اهل عراق به شمار مى آمد[۴۱]

۶. عبدالله علایى مى گوید: در روایات مربوط به امام حسین(علیه السلام)آمده است که: وى تصویر ترسیم یافته شمایل جد بزرگوارش رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به شمار مى آمد. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پرتوى از عشق و محبّت و علاقه درونى خود را در مورد حسین (علیه السلام)ابراز مى داشت، تا در فراسوى تصویرش، بدان معنا بخشد و پس از آن به حقیقتى تبدیل شود. همان گونه که از پیش با گفتن جمله«من از حسینم» انسانیّتى به جایگاه نبوّت ارتقا یافت و با جمله «حسین از من است» نبوّتى به پایه انسانیّت هبوط نمود. درود بر حسین آن روز که دیده به جهان گشود[۴۲].

٧. عباس محمود عقاد مى گوید: امام حسین(علیه السلام)در هاله اى از نور براى مردم نمودار گشت، دیدگان در برابر عظمت آن نور، خاشع گردید. آن بزرگوار به افتخارى نائل آمد که نظیرش را تاریخ عرب و غیرعرب و قدیم و جدید، سراغ نداشت. در جهان خاندانى نظیر خاندان حسین وجود ندارد که شهدایى به تعداد و قدرت و توان و یاد و نام آنان به جامعه تقدیم نماید. براى حسین(علیه السلام)همین بس که در تاریخ این دنیا و طى صدها سال، تنها اوست که شهید و فرزند شهید و پدر شهیدان لقب یافته است[۴۳].

٨ . عمر ابونصر مى گوید: این سرگذشت خاندانى از قریش است، که پرچم ایثار و از خودگذشتگى و شهادت و جوانمردى را از شرق تا غرب گیتى به دوش کشیدند;

سرگذشتى که بخش هاى گوناگونش را با جوانانى تدوین نمود که مانند دیگر مردم نزیستند و چونان سایران نمردند; به این دلیل که خداوند، این گروه از آفریدگانش را با قرار دادن نبوّت و وحى و الهام در خانه هایشان، بر دیگران فضیلت و برترى بخشید.

افزون بر این، بهره عبادت و پرستش افراد عادى را براى این خاندان، نخوانست بلکه آنان را براى آوارگى و شهادت و ارزش هاى والایى چون امر به معروف و نهى ازمنکر ذخیره ساخت و بر آنان واجب ساخت که تا آخرین فرد دودمانش پرچمدار تقوا و خیر و صلاح باشند[۴۴].

٩. عبدالحفیظ ابوالسعود مى گوید: حسین(علیه السلام)سمبُل مبارزه آزادگى و جان نثارى و شهادت در راه مکتب و آرمان وذلّت ناپذیرى در برابر جور و ستم و طغیان حاکمان ستم پیشه، تلقّى مى شد[۴۵].

١٠ . به گفته احمد حسن لطفى : مرگى که مورد نظر امام حسین(علیه السلام)بود از نگاه وى برجسته ترین الگوى زندگى به شمار مى آمد، زیرا چنین مرگى راه رسیدن به وصال معبودى محسوب مى شد که آغاز و فرجام همه چیز از آن سرچشمه گرفته و راه پیروزى و جاودانگى به شمار مى آمد.حسین بن على (علیه السلام)بزرگترین قهرمانى بود آه با مرگ، بر مرگ پیروز شد[۴۶].

منبع: کتاب پیشوایان هدایت ۵ – سیدالشهداء، حضرت امام حسین مجتبى علیه السلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام 


 

[۱]. سوره آل عمران/ ۶۱٫

[۲]. نور الابصار / ۲۳-۲۲، به تفسیر جلالین، روح البیان، کشّاف، بیضاوی، رازی و صحیح ترمذی ۲/ ۱۶۶، سنن بیهقی ۷/ ۳۶، صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه، مسند احمد ۱/ ۸۵ و مصابیح اسنه ۲/ ۲۰۱ مراجعه شود.

[۳]. چنان که / ۳۳ سوره احزاب به آن تصریح کرده است.

[۴]. به تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر نیشابوری صحیح مسلم ۲۰/ ۳۳، خصائص نسایی ۴، مسند احمد ۴/ ۱۰۷، سنن بیهقی ۲/ ۱۵۰، مشکل الآثار ۱/ ۳۳۴، مستدرک حاکم ۲/ ۴۱۶، و اسد الغابه ۵/ ۵۲۱ مراجعه شود.

[۵]. خدای متعال در سوره شورا /۳۳ خطاب به پیامبر خود می‌فرماید (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرى‏ لِلْعالَمین‏: بگو جز محبّت و دوستی نزدیکانم، از شما پاداشی نمی‌خواهم) و در سوره سبأ آیه ۷۴ فرموده (ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ; هرگونه پاداشی را از شما درخواست کرده‌ام، برای شماست).

[۶]. تفسیر کبیر، تفسیر طبری، درّ المنشور در تفسیر/ مودّت.

[۷]. انسان/ ۹-۱۲٫

[۸]. انسان/ ۵-۷٫

[۹]. صحیح بخاری ۲/ ۱۸۸، سنن ترمذی ۵۳۹٫

[۱۰]. عیون أخبار الرّضا ۱/ ۶۷٫

[۱۱]. سنن ابن ماجه ۱/ ۵۶، ترمذی ۵۳۹٫

[۱۲]. مناقب ابن شهر آشوب ۳/ ۱۶۳ به نقل از مسند احمد و جامع ترمذی و سنن ابن ماجه و دیگران.

[۱۳]. جامع ترمذی ۵۴۱، مستدرک حاکم ۳/ ۱۰۹٫

[۱۴]. حلیه الأولیاء ۴/ ۱۰۹٫

[۱۵]. مستدرک حاکم ۳/ ۱۴۹٫

[۱۶]. خصائص نسایی/ ۲۶٫

[۱۷]. الاصابه ۱/ ۳۳۳ و سند آن صحیح دانسته است.

[۱۸]. خصال/ ۱۳۶٫

[۱۹]. بحار الانوار ۱۰/ ۸۲٫

[۲۰]. تاریخ ابن عساکر ۴/ ۳۲۲٫

[۲۱]. همان.

[۲۲]. حیاه الامام الحسین ۲/ ۵۰۰٫

[۲۳]. اعیان الشّیعه ۱/ ۵۶۳٫

[۲۴]. الحسن و الحسین سبطا رسول الله ۱۹۸٫

[۲۵]. الحسین بن علی، از کامل سلیمان ۱۷۳٫

[۲۶]. البدایه و النهایه ۸/ ۱۶۸٫

[۲۷]. تاریخ ابن عساکر ۴/ ۳۱۴٫

[۲۸]. بحار الانوار ۱۰/۱۴۰٫

[۲۹]. تاریخ ابن عساکر ۴/ ۳۲۲٫

[۳۰]. بحار الانوار ۱۰/ ۸۳٫

[۳۱]. اعیان الشیعه ۱/ ۵۸۳٫

[۳۲]. البدایه و النهایه ۸/ ۱۴۷٫

[۳۳]. همان ۱۸/ ۱۶۸٫

[۳۴]. اعیان الشّیعه ۱/ ۵۹۰٫

[۳۵]. همان ۴/ ق ۱/ ۱۱۸٫

[۳۶]. الأصابه ۱/ ۳۳۵٫

[۳۷]. بحار الانوار ۱۰/ ۷۹٫

[۳۸]. تاریخ ابن عساکر ۴/ ۳۳۹٫

[۳۹]. به کتاب وی «الحسین» ۱/ ۶ و نیز به مجمع الزوائد ۹/ ۲۰۱ و بحار الانوار ۴۴/ ۱۹۳ مراجعه شود.

[۴۰]. الحسن و الحسین سبطا رسول الله ۷۵٫

[۴۱]. اعلام النّساء ۱/ ۲۸٫

[۴۲]. تاریخ الحسین / ۲۲۶٫

[۴۳]. ابو الشهداء الحسین بن علی ع ۱۵۰ چاپ نجف، مطبعه الغری الحدیثه.

[۴۴]. آل محمّد فی کربلا ۳۰٫

[۴۵]. سبطا رسول الله الحسن و الحسین ۱۸۸٫

[۴۶]. الشهید الخالد الحسین بن علی / ۴۷٫