«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

خطبه اوّل

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». شما اُمّت توحیدی و همه‌ی مؤمنین، خصوصاً نمازگزاران عزیز جمعه، برادران و خواهران گرامی خودم و خودم را به تقوای الهی توصیه می‌نمایم. ما مسافر هستیم و مَرکَب شب و روز ما را می‌بَرد و از این عالَم به عالَم دیگری انتقال پیدا می‌کنیم. در آن عالَم توشه‌ای که زندگی برزخی ما و زندگی آخرتی ما را تأمین می‌نماید، فقط تقواست. خدا ترسی، خدا دوستی، خدا مِحوَری و این‌که خدا را از یاد نبریم. در قرآن کریم فرموده است: «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى[۳]»؛ ای مسافرینِ سفر آخرت! با دست خالی نروید. بارتان را ببندید. زندگی در پیش دارید. برای زندگی آن عالَم پاک‌دلی، پاک‌دامنی، پاک‌دستی، پاک‌چشمی، پاک نیّتی، درآمد پاک، هزینه‌ی پاک و رفت و آمد پاک داشته باشید. پاکی هم به این است که انسان سبک زندگی را بر اساس شریعت قَراء تطبیق کند و به حَلال و حَرام الهی حسّاس باشد.

ادامه‌ی تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه الکتاب

در خطبه‌ی اوّل در محضر قرآن کریم بودیم و سُفره‌ی پُر نعمت سوره‌ی مبارکه‌ی حَمد که لُقمه‌ی هر روز ما در نمازهاست، خداوند متعال ما را دعوت کرده است، نماز سُفره‌ی خداوند متعال است و سوره‌ی حَمد در نمازمان جُزء واجباتِ بَدل‌ناپذیر است. در آیه‌ی کریمه‌ی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ[۴]»، خدایا! ما را به صراط مستقیم رَهنمون باش؛ ما را در صراط مستقیم نگاه‌دار؛ ما را در صراط مستقیم از اِعوجاج، از انحراف و از لغزش‌ها حفظ نما. این صراطِ  مستقیم، صراط به معنای شاهراه است، صراط به معنای جاده‌ی وسطی است که انسان را به مقصد می‌رساند. این راه برای حرکت است، اگر بنا باشد کسی راه نرود، راهسازی برای چیست؟ ریل‌گذاری برای چیست؟ خداوند منّان ما را مأمور کرده است تا آدرس خداوند متعال را، آدرس اتّصاف به صفات پروردگار متعال و تخلّق به اخلاق الهی را فَرا بگیریم و از جاده‌ای که ما را به خداوند متعال می‌رساند، به بهشت می‌رساند، به نجات از همه‌ی آلام و مصائب نائل می‌کند، در این جاده بلندقامت و سرافراز باشیم. در مقابل مستقیم هم مُنحرف هست، مُعوَج هست و هم «مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ» هست که پروردگار متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی مُلک فرموده است: «أَفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۵]»؛ آیا کسی که هنگام راه‌رفتن به روی افتاده است و به صورت خوابیده حرکت می‌کند و به زمین چسبیده است، آیا این ره‌یافته است یا کسی که «أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»، حرکتش مُستوی و مُنطبق بر صراط مُستقیم است؟ یعنی قَد برافراشته است، یعنی سربلند و سرفَراز است. کسانی که به دنیا علاقه دارند و شیدای جاذبه‌های زودگُذر دنیا هستند، زمینی هستند. زمین با جاذبه‌ای که دارد، هر موجودی که بخواهد از آن جُدا بشود، زمین او را به سوی خودش می‌کشاند و انسانِ علاقه‌مند، دنیاپَرست، پول‌‌پَرست، مقام‌پَرست و شُهرت‌پَرست «سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» نیستند، این‌ها مُستوی القامه نیستند، این‌ها قَد برافراشته نیستند؛ بلکه این‌ها به روی افتاده‌اند و چسبیده‌اند. با شکم دست و پا می‌زند و خودش را بر روی زمین می‌کشاند. این صراط مستقیمی که ما هر روز در سوره‌ی مبارکه‌ی حَمد در دو رکعت اوّل به محضر پروردگار متعال تقاضا و التماس می‌کنیم که ما را بر مسیرِ صراط مستقیم هادی باشد و ما را مَجذوبِ صراط مستقیم بکند، این صراط مستقیم در آیه‌ی بعدی توضیح داده شده است. «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ صراط مستقیم صراط رَهرُوان‌ِ ره‌یافته است؛ صراط مستقیم صراط سالکانِ واصل است؛ صراط مستقیم صراط مُهاجران به مقصد رسیده است. چه کسانی «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» هستند؟ صراط کسانی است که تو (خداوند) آن‌ها را بر سر سُفره‌ی نعمت خودت نشانده‌ای. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ خداوند متعال نسبت به عدّه‌ای عنایت خاصّ دارد، رَحمت رَحیمیّه دارد. فرمود: «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ[۶]»؛ خداوند متعال دل این‌ها را به ایمان مَجذوب می‌نماید. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ[۷]»؛ خداوند متعال ایمان را در دل شما نَهادینه کرد، دلپذیر کرد. ایمان برای شما شیرین است و فاصله‌گرفتن از ایمان برای شما تَلخ است. «کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ[۸]»؛ به یک مسیری مَجذب شده‌اید و برای شما محبوب شد و یک مسیر دیگری هم برای شما مَنفور شد و شما از آن مسیر انزجار دارید. آن مسیری که جَذبه‌ای شما را می‌بَرد، مغناطیسی شما را می‌کشاند، «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ[۹]»، اولیای الهی غَم نمی‌بینند و نگرانی ندارند، برای این است که بر مَرکب عشق سوار هستند. عاشق خستگی ندارد، عاشق یأس ندارد، عاشق درماندگی ندارد، عاشق سرشار از اُمید است و مَملو از عشق به وصال است. لذا خداوند متعال عدّه‌ای را که این‌ها را تحتِ عنوان «مُنعمٌ عَلیهم» برای ما نام برده است، صراط مستقیم صراط این‌هاست. مشخّص می‌شود که صراط یک حقیقتی است که خوش پویاست. خودش هم راه است، هم راهنماست و هم راهبر است. صراط چه کسانی است؟ «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ». این «مُنعمٌ عَلیهم» چه کسانی هستند؟ بر حسب روایتی که هم در تفاسیر ما آمده است و هم در مَجامع روایی ما وارد شده است، فردی از انصار خدمت وجود مبارک نبیّ اکرم حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. عرضه داشت: یا رسول الله! من به شما دل داده‌ام و فِراق شما برای من قابل تحمّل نیست. در منزل که نشسته‌ام، بی‌قرار می‌شوم و ضیعه‌ی خودم را، باغ و کار خودم را گاهی با شوق شما تَرک می‌کنم و می‌آیم و در مسیر شما قرار می‌گیرم تا شما بیایید و عبور کنید و نگاهی به جمال شما، نگاهی به کمال شما، نگاهی به قد و بالای شما می‌کنم و دلم آرام می‌گیرد. نگرانی من از این است که خداوند متعال شما را وارد بهشت خواهد کرد، ما در این‌جا ماندگار نیستیم و در بهشت شما در اعلی‌علییّن قرار دارید، من در آن‌جا چه کنم اگر شما را نبینم؟ نگران هستم که این فاصله باعث بشود تا من از تنعّم به نعمت لقاء و دیدار شما و بَهره‌گرفتن از کمال و جمال و سیرت و صورت شما محروم باشم. این سوز و گُداز روز به روز این مؤمن را آب می‌کرد. نگران این بود که با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله پیدا کند. چه درس بزرگی برای ماست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دلبر همه است، ولی همه دل ندارند تا با این دلبر اُنس پیدا کنند و دلشان لیاقت این را داشته باشد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن دل خانه کند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن دل را کاشانه‌ی خودش قرار بدهد.

«قرآن کریم» رَمز وحدت بین مُسلمین است

 اگر ما معرفت به مقام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشیم که در این ایّام خورشید وجود نبیّ خاتم حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) با طلوع خودشان «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۱۰]» شدند. نور جاذبه‌ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از زمان‌ها عبور کرد و همه‌ی مکان‌ها را دَر نَوردید و در همه‌ی نُفوس مُستعده حضور پیدا کرد. «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ[۱۱]»؛ نبیّ مرکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در دل هر مؤمنی قرار دارند و آن دل را به یک زندگی پایدارِ سالم و سعادت‌مندانه دعوت می‌کنند. ما هم باید این را مانند آن انصاری عاشق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشیم و دلمان را آماده کنیم تا فلز ما با آن مغناطیس تناسبی پیدا کند و قُماش ما عوض بشود، تحوّلی پیدا کنیم، از بدی‌ها به خوبی‌ها، از نَقص‌ها به کمال، از جهالت‌ها به دانش‌ها و بینش‌ها، از رُکودها به حرکت‌ها و پویایی‌ها تغییر وضعیت بدهیم تا جاذبه‌ی جهانی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده است: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۱۲]» ما را هم مَجذوب نماید. این جَذبه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که مِحور واحد است، قرآن کریم رَمز وحدت است، قبله رَمز وحدت است، ولی قرآن و قبله مُبیّن می‌خواهد. تا کسی قبله را به ما نشان ندهد، به خود‌ی خود با قبله آشنا نیستیم. بَلدچی می‌خواهیم، راهنما می‌خواهیم تا خطّ کَعبه را به ما نشان بدهد. آیات قرآن کریم مُبیّن می‌خواهد. آن کسی که موجب هدایت ما می‌شود، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، این آیه‌ی‌ کریمه‌ی آمد و توضیح داد. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا[۱۳]»؛ ان‌شاءالله توضیحات بیشتر این زیبایی‌ها و این جلوه‌های نبوی که هم ایجاد محبّت می‌کند و هم ایجاد وحدت می‌کند، اگر عُمری باقی بود، در خطب بعدی عرض خواهیم کرد.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّـهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۱۴]».

خطبه دوّم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ ‏وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».

«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». شما بندگان خوب خداوند متعال، میهمانان دعوت‌شده‌ی خدا، خواهران و برادران بزرگوار و خودم را به تقوا دعوت می‌کنم. همان‌گونه که در خُطبه‌ی اوّل عرض شد، وقتی ما از این عالَم می‌رویم، مال و مَنال این‌جا را به آن‌جا نمی‌بَریم. چیزی که در آن‌جا برای ما سُفره‌ی زندگی است، کاخ زندگی است و اَنیس و مونس ماست، تقوای ماست. حال یک نکته‌ی دیگری هم از قرآن کریم بَهره می‌گیریم و آن این است که وقتی ما از این عالَم به عالَم بَقاء سَفر می‌کنیم، لباس‌های ما را هم از بدن فیزیکی ما درمی‌آورند. دو تکّه لباس بسیار ساده بنام کفن بر تن ما می‌کنند و این لباس، لباس بدنِ ماست و آخرین لباس تنی است که ما را با آن لباس در لَحَد می‌گذارند و خاک بر روی ما می‌ریزند و کسی هم در آن‌جا با ما همراه نیست و همه بازمی‌گردند. اما جان ما و روح ما که تمثّل پیدا می‌کند، لباس این‌جا در آن‌جا به دردمان نمی‌خورد. در آن‌جا همه‌چیز با این‌جا متفاوت است. در آن‌جا چیزی که برای انسان آبرو است و انسان را از عُریان‌بودن و برهنه‌بودن که عُریانی رُسوایی است، کشف حجاب و برهنگی برای جنگلی‌هاست. انسان به حُکم این‌که انسان است، دوست دارد همواره پوشش داشته باشد، وِقار داشته باشد، حَیا داشته باشد، مُلاحظه‌ی خداوند متعال و بندگان خداوند را بکند و خودش را در مَنظر چشم‌های طمع‌کارِ هَرزه‌ها قرار ندهد. در عالَم آخرت هم ما لباس نیاز داریم و عدّه‌ای هستند که در آن‌جا برهنه هستند. هم در روز قیامت به صورت عُریان برمی‌خیزند و هم در عالَم برزخ لباس مناسبی ندارند و در میان بَرزخیان سرافکنده هستند. خداوند منّان فرموده است: «وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ[۱۵]»؛ اگر می‌خواهید در عالَم برزخ و عالَم بَقاء با آبرو بروید، موقّر بروید، متانت داشته باشید، لباس داشته باشید، برهنه نباشید، بی‌آبرو نشوید و مورد نفرت خوبانِ آن عالَم قرار نگیرید، بهترین لباس لباسِ تقواست. لباس پرهیز از گناهان است، لباس کَفّ نَفس از رَذائل اخلاقی است.

نکاتی به مناسب ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و هفته‌ی وحدت

در خطبه‌ی دوّم مناسبت‌های متعددی داریم که ان‌شاءالله عرایض‌مان را به موقع به پایان برسانیم و بیش از حدّ تَصدیع نداشته باشیم. نکته‌ی اوّل میلادِ خورشید نبوّت و طلوع خورشید امامت و ولایت، هم میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در پیش داریم و هم میلاد حضرت امام جعفر صادق (علیه الصّلاه و السّلام) را در پیش داریم که پَرچم‌دار انقلاب فرهنگی، انقلاب معرفتی و تبیین‌کننده‌ی باطن و حقیقت اسلام، امامت و ولایت به معنای واقعیِ وَحیانی و قرآنیِ آن است. به امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، به نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، به همه‌ی مُستضعفان، به جبهه‌ی مقاومت، به ملّت عزیز و سرافراز ایران و به همه‌ی نمازگزارانِ عزیزی که ما هم قطره‌ای در دریای عظمت و معنویّت آن‌ها هستیم، تبریک عرض می‌کنم. نکته‌ی دوّم این است که هفته‌ی وحدت است. وحدت یکی از اُموری است که بدون آن نمی‌شود زنده بود. همان‌گونه که اگر یک روح اجزای بدن ما را مُنسجم نمی‌کرد، اگر یک مغز نبود، یک دل نبود و یک جان نبود، وقتی انسان جان خودش را که منشأ وحدتِ است، همه‌ی سلول‌های بدن، همه‌ی اعضای بدن و منشأ سازمان‌یافتگی اعضای بدن هست، وقتی آن منشأ وحدت که روح است از آن گرفته می‌شود، بدن مُتلاشی می‌شود. وحدت که همان ولایت است، همان امامت است. اوّلین نکته‌ای که رَمز وحدت است، این است که انسان زیر یک پَرچم باشد. پَرچم و پَرچم‌دار را قبول داشته باشد. ولو در کشورهای مختلف پَرچم‌هایی به رنگ‌های مختلف باشد، ولی پَرچمِ وحدتِ اُمّت اسلامی نیاز به امام دارد. همان‌گونه که وقتی پَرچم‌های مختلف به یک قبله نماز می‌خوانند یک‌سو بودن تمام اُمّت را تضمین می‌کند، همان‌گونه که همه‌ی اُمّت اسلامی با داشتن فرقه‌های مختلف بر سر سُفره‌ی یک قرآن می‌نشینند، در مسابقات قرآنی در کشورهای مختلف اسلامی همه‌ی شیعیان، اهل‌سنّت، حَنفی‌ها، مالکی‌ها، شافعی‌ها و همه‌‌ی فرقه‌ها در این مسابقات شرکت می‌کنند، همگی به دور قرآن کریم می‌چرخند و این هم مسأله‌ای است که برای ما وحدت‌آفرین است.

«محبّت» در میان اُمّت اسلامی ایجادِ وحدت می‌کند

اما چیزهایی که این وحدت و این حیات عزّت‌مندانه و قدرت‌مندانه را برهم می‌زند، در درجه‌ی اوّل شیطان است. «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَ الْبَغْضَاءَ[۱۶]»؛ شیطان را مبدأ بَغضاء، مبدأ بدبینی، مبدأ اختلافات و تفرقه مُعرّفی می‌کند؛ «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَ الْبَغْضَاءَ». امروز در دنیای استکبار شیطان بزرگ آمریکاست و منشأ تفرقه از دیرباز انگلیسِ خَبیث است. این انگلیس و آمریکا ایجادِ جنگ می‌کنند و این مَرزها را با شیطنت خودشان تعیین کرد‌ه‌اند. گاهی کشورهای کوچکی را ایجاد کرده‌اند. گاهی این مَرزها برای زمینه‌سازی جُدایی مسلمان‌ها از یکدیگر منشأ اختلاف می‌شود و خودِ این شیاطین می‌آیند و مسائل کوچک را بزرگ می‌کنند و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، شایعات و بدگویی‌ها علیه یکدیگر است که هم در داخل کشور ملّت انقلابی ما باید بدانند آن چیزی که مردم را بهم می‌ریزد، آن چیزی که نااَمنی روانی برای جامعه‌ی اسلامی به وجود می‌آورد و موجب سَلب اعتماد مسئولینی که آن‌ها برای وحدت جامعه‌ی اسلامی باید مقبول آحادِ مردم باشند، هم میان برادران اهل‌سنّت و هم میان خودی‌ها ایجاد بدبینی می‌کنند و این بدبینی‌ها اعتماد را سَلب می‌کند و وقتی اعتماد سَلب شد، انسان گرایش و محبّتی ندارد. محبّت انسجام می‌آورد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) به «مالک اشتر» می‌گویند: دلت را فقط در گِروی محبّت مؤمنین قرار نده. طوائف مختلفی در کشور تو زندگی می‌کنند؛ پس نسبت به همه قلبت را از محبّت پُر کن. حتّی نسبت به مسیحی‌ها، نسبت به یهودی‌ها و نسبت به‌ فرقه‌های مختلف حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور می‌دهند که این‌ها را دوست داشته باشد و دوستی وقتی ایجاد می‌شود که انسان از طرف مقابل احساس امنیّت داشته باشد. اگر احساس نااَمنی کند، دوستی می‌رود و وقتی دوستی برود، انسجام نخواهد بود. نفرت است، فَرار است، به یکدیگر مُنطبق نمی‌شوند، همدیگر را در آغوش نمی‌گیرند. این آغوش محبّت است که وحدت را ایجاد می‌کند. لذا بنده در این رابطه یک حدیثی می‌خوانم که ان‌شاءالله مفید و سازنده باشد، به خدمت شما نمازگزاران بزرگوار تقدیم می‌دارم.

یک صلواتی مرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

آبرو مهم‌ترین سرمایه‌ی انسان است که باید از آن پاسداری نمود

انسان ۴ سرمایه دارد؛ یکی جانِ اوست، دوّم مال اوست، سوّم ناموس اوست و چهارم آبروی اوست. برای حفاظت هر ۴ سرمایه باید جامعه خودش جامعه‌ی اَمنی باشد که در این جامعه انسان نگران ترور نباشد. وقتی در جامعه تروریست وجود دارد، آدم‌کُش وجود دارد، خونخوار وجود دارد، قَمه‌کِش وجود دارد و نااَمنی ایجاد می‌کنند، در این جامعه امنیّت جانی برای انسان موجب نگرانی است. همین‌گونه نسبت به ناموس که وقتی بیگانه می‌آید و میکروب هَرزگی را شایع می‌کند و بانوان را به بی‌حَیایی و بی‌حجابی دعوت می‌نماید، انسان نگران دختر خود می‌شود که می‌خواهد به دانشگاه و دبیرستان برود؛ نکند که این میکروب به او هم سِرایت کند و در اثر عَدم تَقیُّد به حُدود الهی بی‌بَند و باری، لودگی و هَرزگی نظام خانواده را بهم بریزد و نسبت به مال هم این‌چنین است. اگر حلال و حرام رعایت نشود، هرکسی به خودش حقّ بدهد در مال هرکسی دست‌درازی کند، امنیّتی برای سرمایه‌گذاری باقی نمی‌ماند و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها آبروست. حال این حدیث شریف را مُلاحظه بفرمایید که می‌فرماید: «اِنَّ الدِّرْهَم یُصیبُهُ الرَّجُلَ مِنَ الرِّبا أَعْظَمُ عِنْدَاللهِ فِى الْخَطیئَهِ مِنْ سِتٍّ وَ ثَلاثِینَ زَنیّه، یَزْنیها الرَّجُلُ! وَ أَرْبَى الرِّبا عِرْضُ الرَّجُلِ الْـمُسْلِمِ[۱۷]»؛ فرمودند: قُبح، نجاست، آلودگی و بوی تعفُّن یک دِرهم رِبا، بیشتر از ۳۶ زِنا است. زِنا خودش جُزء گناهانی است که قرآن کریم وعده‌ی جهنّم را به زِناکار داده است. اما یک دِرهم رِبا بیشتر از ۳۶ زِنا و بی‌عفّتی در پیشگاه خداوند متعال موجب عِقاب است، موجب نفرت مَلائکه و مقدّسات عالَم است. اما آبروی یک مسلمان را بُردن، گناهی بیشتر از رِبا دارد؛ «أَرْبَى الرِّبا»؛ رِباترین رِبا این است که انسان آبروی مردم را به یَغما بگذارد و آبروی کسی را بریزد. لذا در این رابطه هم مردم عزیز ما از شایعه‌پَراکنی‌ها که قرآن کریم نسبت به شایعه‌پَراکن‌ها حساسیّت نشان داده است، لذا شایعه‌پَراکنی، هر شنیده‌ای را قبول کردن و به دیگران منتقل کردن موجب ریختن آبروی مسلمان‌ها می‌شود. مسئولین ما، سنگرنشینان حفاظت از انقلاب ما، صدا و سیمای ما، سخنگوهای ما در این جهت قبلاً به فقه مُراجعه نمایند و خطّ رهبری را در نظر بگیرند که نکند ما نااَمنی عُمومی به وجود بیاوریم و روحیه و رَوان مردم را در اثر شایعات در مَعرض تَزلزُل قرار بدهیم.

دفاع مقّدس فُرصت شکوفایی ملّت ایران در زمینه‌های مختلف بود

نکته‌ی دیگر در مسأله‌ی دفاع مقدّس است که فُرصت چندانی باقی نمانده است و همین اندازه عرض کنم که دفاع مقدّس ادامه‌‌ی عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. همان‌گونه که عاشورا یک روز نبود؛ «کُلُّ یَومٍ عاشورا[۱۸]»؛ عاشورا در یک سرزمین و در یک زمینِ محدود نشد. زمین جغرافیایی عاشورا را مَحدود نکرد؛ «و کُلُّ أرضٍ کَربَلا». جبهه برای ما یک اُلگو بود؛ جبهه برای ما یک ظرفیّت بود؛ جبهه برای ما یک خودیابی بود؛ جبهه شکوفایی استعدادها بود؛ جبهه مُعرّفی شیران بود؛ جبهه وسیله‌ی فُتوحات علمی و بالاتر از این فُتوحات عرفانی بود؛ مرکز تربیت عارف بود. آن‌قَدر که عارفانِ عاشق جبهه به وصول محبوب خودشان دست یافتند، ریاضت‌های کشیده‌های ما، عارفانِ سالخورده‌ی استاد دیده‌ی ما به این سرعت نتوانستند به مقامات بالا برسند. لذا شهدای عزیز ما به مقامی رسیدند که آن مقام بالاتر از مسأله‌ی بهشت است، رفاه بهشتی است، لَذائذ بهشتیان است؛ بلکه مقام عِندَ ربّی است. این جبهه عاشقان بلند پَرواز را بَدرقه کرد که واقعاً دنیا برایشان کوچک بود و در دنیا نگُنجیدند و به مقاماتی بالاتر از مقامات بهشت دست یافتند. این جبهه بود، این دفاع مقدّس بود که جایگاه رهبریِ ولی‌فقیه و تفاوت آن با سایر رهبری‌ها را به وضوح در مَعرض دیدِ همه‌ی عالَمیان قرار داد.

ابتکاراتِ قابل تقدیرِ رئیس‌جمهور محترم در نشست سالیانه‌ی سازمان ملل متّحد

مسأله‌ی دیگر سفر رئیس‌جمهور عالِم ربّانیِ جهادگرِ ما به «سازمان ملل متّحد[۱۹]» بود که افتخار آفریدند و با یک ابتکار بی‌سابقه، بی‌نظیر یا کم‌نظیر هم قرآن کریم را نه تنها به عنوان پَرچم وحدت و پَرچم عزّت جامعه‌ی اسلامی، بلکه عزّت جامعه‌ی بَشری مطرح کردند و توضیحات بسیار مُختصر و مفیدی در آن‌جا دادند. سوزاندن قرآن کریم معارف قرآن، آموزه‌های قرآن، تمدّن‌سازی قرآن، انسان‌سازی قرآن و منشأ وحدت‌بودن قرآن کریم را که نمی‌سوزاند. این کتاب، کتابِ انسانیّت است، کتاب تمدّن است، کتاب جامعه‌ی ارزشی است. هم قرآن کریم را در دست گرفتند و در سازمان ملل که انواع آدم‌ها در آن‌جا حضور دارند که گاهی در بعضی‌ از آن‌ها هیچ نوری وجود ندارد، آخرین نوری که خداوند متعال برای بَشریّت فرستاد، این را به عنوان پَرچم به اهتزاز درآوردند. هم مسأله‌ی خانواده‌ را که امروز دنیا نشان گرفته است. این قانون آزادبودن همجنس‌گرایی که مایه‌ی شرمندگی بَشریّت است و مرگ بر بانیان چنین خفّت، چنین رذالت و چنین پَستی باد که از حیوانات هم پَست‌تر هستند. اشاعه‌ی فَحشاء، آزاد گذاشتن بی‌بند و باری‌ها و تشویق بی‌بند و باری‌ها عملاً کانون خانواده‌ها را بهم ریخته است و رئیس‌جمهور ما این مسأله‌‌ی مهمّ را در حساس‌ترین مکانی که باید فریاد بکشند، فریاد فطرتِ ملّت ما، انقلاب ما و رهبر ما را به گوش جهانیان رساندند.

تقدیر از موفقیّت‌های سپاه پاسداران، وزارت اطّلاعات و نیروهای انتظامی کشور

برگ زَرّینِ جدیدی به دست سپاهیان قهرمان و افتخارآفرین ما، «ماهواره‌ی نور» بود. غالب مسائل این ماهواره به دست فرزندان خودمان، مُعتقدان و ولایت‌مَداران صورت گرفت که وقتی این ماهواره را به آسمان شلیک کردند، بلافاصله درخواست کردند که به شُکرانه‌ی آن به مشهد مقدّس بروند و در بارگاه حضرت امام رضا (علیه السلام) سر به آستان ایشان بگذارند و تشکّر نمایند.

بنده از سربازان گمنام امام زمان (ارواحنا فداه) که عناصر جان بر کفی هستند که زندگی خاصّی دارند، زندگی اطّلاعاتی و امنیّتی زندگی ویژه‌ای است و این‌ها در تمام این مدّت در کشف باندهای ترور و بُمب‌های خطرناکی که بنا بود ۳۰ مورد در شهر تهران مایه‌ی شهادت جمع کثیری از مردم ما بشود، بحمدالله این‌ها به موقع کشف کردند و قوه‌ی قضائیه با این‌ها همکاری کرد.

نیروهای انتظامی و نیروهای امنیّتی ما که الحقّ و الانصاف نیروی انتظامی با وجود این‌که در ساگرد آشوب آبی از آب تکان نخورد، این‌ها در نهایت ازخودگذشتگی مایه گذاشتند و این امنیّت را به اَرمغان آوردند. بنده برای این‌ها دعا می‌کنم و از همه‌ی آن‌ها تقدیر و تشکّر دارم. درود خداوند متعال و شهیدان بر این‌ها باد. ان‌شاءالله ثابت‌قَدم بمانند و مردم عزیز ما هم از نظر روحی، هم از نظر زندگی و هم از نظر اقتصادی در اَمان باشند. آن عزیزی هم که در اواسط خطبه بلند شدند، بعد از نماز تشریف بیاورند؛ فرمایش ایشان را گوش می‌کنیم و اگر کاری از ما ساخته باشد، ان‌شاءالله در خدمت شما بندگان خوب خداوند متعال خواهیم بود.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ[۲۰]».

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫

[۲] الکافی (ط الإسلامیه)، جلد‏ ۳، صفحه ۴۲۲.

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۹۷٫

«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ ۚ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ ۗ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ ۗ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ ۚ وَ اتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ».

[۴] سوره مبارکه فاتحه، آیات ۶ و ۷٫

«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ».

[۵] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۲٫

[۶] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۷٫

«یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ ۖ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».

[۷] سوره مبارکه حجرات، آیه ۷٫

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».

[۸] همان.

[۹] سوره مبارکه یونس، آیه ۶۲٫

[۱۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ».

[۱۱] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۴٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ».

[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۹٫

[۱۴] سوره مبارکه اخلاص.

[۱۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶٫

«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا ۖ وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ».

[۱۶] سوره مبارکه مائده، آیه ۹۱٫

«إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَ الْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَاهِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ».

[۱۷] بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۲۵۹، «باب الغیبه»، حدیث ۵۳ در بحار این حدیث با اندکى اختلاف در عبارت وارد شده است.

[۱۸] کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا (همه روزها عاشورا و همه زمین‌ها کربلاست) عبارتی معروف که بعضی آن را به امام صادق (علیه السلام) نسبت داده‌اند و بعضی از عالمان دینی نیز در سخنان خود از آن استفاده کرده‌اند. به گفته برخی از پژوهش‌گران، این جمله در هیچ یک از منابع حدیثی شیعه نیامده است. این که نخستین بار چه کسی این عبارت را به کار برده مشخص نیست.محمد بن سعید صنهاجی بوصیری جمله « کل یوم و کل ارضی لکربی* منهم کربلا و عاشورا» را در قصیده خود معروف به همزیه بیان کرده است. علی شریعتی در کتاب حسین وارث آدم، آن را به امام صادق (علیه السلام) نسبت داده است. هم‌چنین این عبارت در سخنان برخی از عالمان دینی در دوران متأخر به کار رفته است. امام خمینی در سخنرانی‌ها و پیام‌های خود این عبارت را به کار برده است و نیز آیت الله خامنه‌ای در سخنان خود بدون آن که آن را حدیث بداند به این عبارت اشاره کرده است. چنان‌که مرتضی مطهری نیز این عبارت را استفاده کرده و به حدیث بودن یا نبودن آن اشاره نکرده است. برخی پژوهشگران برآنند که این عبارت نه تنها در احادیث نیامده، بلکه مخالف باورهای شیعیان است زیرا هیچ سرزمینی ارزش کربلا را ندارد و هیچ روزی نیز قابل مقایسه با روز عاشورا نیست. از این رو احتمال داده‌اند که این سخن از زیدیه سرچشمه گرفته باشد چراکه نمی‌تواند با شیعه اثنی عشری نسبتی داشته باشد.

امام خمینی در سخنان خود منظور از این جمله را ضرورت گریستن همیشگی بر مصائب امام حسین نمی‌داند؛ بلکه معتقد است این جمله بیانگر لزوم مبارزه همیشگی با ظلم است هر چند ایشان در برخی موارد تفسیر دیگری نیز ارائه داده است. مطهری در تبیین پیروزی واقعی امام حسین (علیه السلام) در نهضت عاشورا، می‌گوید این نهضت همواره در حال کسب پیروزی‌های جدید است و معنی «کل یوم عاشورا» این است که هر روز به نام امام حسین با ظلم و باطلی مبارزه می‌شود و حق و عدالتی احیا می‌شود. آیت‌الله خامنه‌ای نیز این جمله را چنین تفسیر می‌کند که «در هر دوره‌ای انسان‌ها نقشی دارند که اگر آن نقش را به‌درستی، در لحظه مناسب، در زمان خود ایفا کنند، همه چیز به سامان خواهد رسید، ملت‌ها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.»

[۱۹] سازمان ملل متحد، یکی از مشهورترین سازمان‌های بین‌المللی بوده و در پی ناتوانی جامعه ملل در جلوگیری از جنگ جهانی دوم به‌وجود آمد، به طوری‌که کشورهای بزرگ قبل از خاتمه جنگ، طرح تأسیس سازمان جهانی جدیدی را پی‌ریزی کردند که بتواند حافظ امنیت و صلح بین‌المللی باشد. زیرا فلسفه‌ وجودی این سازمان از زمان تاسیس بر مبنای حل مناقشات مرزی منطقه‌ای و جهانی، بهینه‌سازی روابط بین‌الملل، احترام به حقوق انسانی، رفع تبعیض و ظلم قرار گرفته است. اما با توجه به منافع متفاوت دولت‌های مختلف عضو سازمان ملل، تصور سازمانی با قاطعیت و مطابق اصول مشخص و تعیین شده تا حد زیادی غیر واقعی است. مقر سازمان ملل متحد در ساختمان مخصوص در شهر نیویورک می‌باشد. امروزه بیش از ۱۹۰ کشور جهان عضو سازمان ملل متحد هستند که کشورهای عضو و موسسات وابسته در طول هر سال با تشکیل جلسات منظم در مورد امور بین‌الملل و امور اجرایی مربوط به آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند. سازمان ملل متحد دارای ۶ رکن اصلی مجمع عمومی، شورای امنیت، دبیرخانه، شورای اقتصادی و اجتماعی، شورای قیمومیت و دادگاه دادگستری بین‌المللی است. شورای امنیت قوی‌ترین نهاد سازمان ملل پنج عضو دائمی دارد که در تصمیمات این شورا حق وتو دارند. سازمان ملل متحد در پی کنفرانس‌های متعددی که بعد از جنگ جهانی دوم برگزار شد در طی کنفرانس سان‌فرانسیسکو در تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵م، توسط ۵۱ کشور عضو رسما موجودیت پیدا کرد. که در سال ۲۰۰۶ میلادی تعداد اعضای آن ۱۹۲ کشور بوده است که اعضای آن تقریبا شامل همه‌ی کشورهایی می‌شود که از نظر بین‌المللی به رسمیت شناخته شده‌اند. بنابراین، فلسفه‌ی وجودی این سازمان از زمان تاسیس بر مبنای حل مناقشات مرزی منطقه‌ای و جهانی، بهینه‌سازی روابط بین‌الملل، احترام به حقوق انسانی، رفع تبعیض و ظلم قرار گرفته است. تا از یک طرف از بروز جنگ‌های جهانی همانند دو جنگ جهانی اول و دوم جلوگیری نماید و از طرفی صلح و امنیت عمومی را برقرار سازد. لذا این سازمان از آن جهت که در سطوح مختلفی از جمله حفظ صلح، توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی و ارائه‌ی خدمات فنی فعالیت دارد. یک سازمان چند منظوره جهانی به شمار می‌آید. البته این سازمان با ناکامی‌هایی، ‌مثل عدم توفیق در برقراری نظم بین‌المللی، نداشتن ضمانت اجرایی کافی در اجرای قواعد حقوق بین‌الملل و مشکلاتی دیگر روبرو بوده است که امیدواریم این سازمان بتواند در آینده بر مبنای هدف اصلی خود که همان برقراری حفظ صلح و امنیت بین‌المللی بوده است، گام‌های بلندی در مسیر پیشرفت دولت‌ها بردارد.

به‌علت اهمیت این سازمان، به‌طور خلاصه به مبانی تأسیس آن اشاره می‌شود: ۱ – منشور آتلانتیک ۱۹۴۱: در بخش آخر این منشور به لزوم ایجاد یک سیستم دائم امنیت دسته جمعی اشاره شده است؛ ۲ – اعلامیه ملل متحد ۱۹۴۲: که توسط سران کشورهای آمریکا، انگلستان، شوروی و چین در واشنگتن امضاء شد؛ و بعداً به امضاء نمایندگان ۲۲ کشور از جمله ایران رسید؛ ۳ – کنفرانس مسکو ۱۹۴۳: وزیران امور خارجه سه کشور آمریکا، شوروی، انگلستان در آن به لزوم تشکیل سازمان جهانی تأکید کردند؛ ۴ – کنفرانس یالتا ۱۹۴۵: سران کشورهای آمریکا، شوروی و انگلستان برای آخرین بار تشکیل جلسه دادند و نظر نهائی خود را در مورد اساسنامه سازمان و هم‌چنین برقراری حق وتو برای کشورهای بزرگ اعلام کردند؛ ۵ – کنفرانس سان‌فرانسیسکو ۱۹۴۵: این کنفرانس با شرکت نمایندگان ۵۰ کشور در سان‌فرانسیسکو تشکیل و در طی آن منشور ملل متحد تصویب شد. منشور یا اساسنامه سازمان ملل متحد، مشتمل بر یک مقدمه و ۱۱۱ ماده و یک ضمیمه ۷۰ ماده‌ای مربوط به اساسنامه دیوان بین‌المللی دادگستری است. این منشور از نظر حقوقی نسبت به معاهدات بین‌المللی اولویت دارد.

اهداف و اصول: ۱ – حفظ صلح و امنیت بین‌المللی: مهم‌ترین هدف سازمان ملل متحد، حفظ صلح و امنیت بین‌المللی است.سازمان برای حفظ امنیت و صلح بین‌المللی از طریق تشکیلات و راه کارهایی که دارد، حداقل مانع جنگ‌های جهانی می شود و صلح و دوستی را برای دولت‌ها به ارمغان می آورد؛ ۲ – توسعه روابط دوستانه میان ملت‌ها، بر اساس احترام به اصل برابری حقوق و خود مختاری ملت‌ها؛ ۳ – همکاری بین‌المللی در حل مسائل بین‌المللی که دارای جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و یا بشردوستانه است؛ ۴ – مرکزیت سازمان: یکی از اهداف سازمان، ایجاد مرکزی جهت هماهنگی اقدامات ملت‌ها برای نیل به این اهداف مشترک است. تا از این اهداف اختلاف و تفسیرهای متفاوت نشود.

برای رسیدن به این اهداف، اصولی در ماده‌ی ۲ منشور سازمان ملل بیان شده که عبارتند از: ۱ – سازمان بر مبنای اصل برابری حاکمیت اعضاء کلیه‌ی اعضای آن قرار دارد؛ ۲ – کلیه‌ی اعضا به منظور تضمین حقوق و مزایای ناشی از عضویت، تعهداتی را که به موجب این منشور بر عهده گرفته‌اند با حسن نیت انجام خواهند داد؛ ۳ – کلیه‌ی اعضا اختلافات بین‌المللی خود را به وسایل مسالمت‌آمیز به طریقی که صلح و امنیت بین‌المللی و عدالت به خطر نیفتد، تصفیه خواهند کرد (اصل حل اختلافات بین‌المللی به طرق مسالمت آمیز)؛ ۴ – کلیه‌ی اعضا در روابط بین‌المللی خود از تهدید به زور یا استعمال آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری و یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مغایرت داشته باشد، خودداری خواهند نمود (اصل عدم تهدیدبه زور یا عدم استعمال آن)؛ ۵ – کلیه‌ی اعضا در هر اقدامی که سازمان بر طبق این منشور به عمل آورد به سازمان همه گونه مساعدت خواهند کرد و از کمک به هر کشوری که سازمان علیه آن احتیاطی یا قهری به عمل آورد، خودداری خواهند نمود؛ ۶ – سازمان مراقبت خواهد کرد کشورهایی که عضو سازمان ملل متحد نیستند تا آنجا که برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی ضروری است بر طبق این اصول عمل نمایند؛ ۷ – هیچ‌یک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمی‌دارد در اموری‌که ذاتا جزء صلاحیت‌های داخلی هر کشوری است دخالت نماید و اعضا را نیز ملزم نمی‌کند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهند، لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش‌بینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نخواهد کرد.

[۲۰] سوره مبارکه ناس.