کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشته‌ای است حدود ۱۰۰۰ صفحه، آن گونه که در صفحه نمایه‌ آن آمده، نگارش آن در سال ۱۳۸۹ به پایان رسیده، و با اصلاحاتی، در سال ۱۳۹۰ در فضای مجازی منتشر شده است. این کتاب به‌تدریج در میان برخی قشرها شیوع پیدا کرده و در میان طیف خاصی از جامعه به عنوان مدرک مهمی علیه حجاب شرعی قلمداد ‌گردیده است.

نقدهای متعددی از لحاظ شکلی و محتوایی بر این کتاب وارد است که به دلیل اختصار تنها به تعداد انگشت شماری از آنها اشاره می نماییم:[۱]

 

پرداختن به بحث‌های غیرضروری

یکی از عللی که موجب طولانی و مفصل شدن بیش از حد کتاب شده این است که نویسنده گاه به تفصیل مطلبی پرداخته که کسی در بحث حجاب شرعی بدان ها استناد نمی‌کند؛ اما ایشان به گونه‌ای بحث می‌کند که گویی این مطلب، از دلایل مهم برای بحث حجاب شرعی بوده و با رد دلالت آن، گویی یکی از ادله مهم حجاب شرعی متعارف رد شده است. مثلاً یکی از انحرافات جاهلیت این بوده که برخی از مشرکین با بدن عریان دور کعبه طواف می‌کرده‌اند و در آیاتی از قرآن کریم این رفتار مذمت می‌شود. با این‌که واضح است که این آیات ربطی به بحث حجاب شرعی مسلمانان ندارد و هیچ فقیهی هم از این آیات در بحث حجاب زنان استفاده نکرده؛ اما نویسنده بحث‌های طولانی‌ای به آن اختصاص داده تا همین را اثبات کند که از این آیات حد پوشش واجب برای زن معلوم نمی‌شود!

 

عدم دقت در ترجمه مطالب

طبیعی است که اکثر قریب به اتفاق متون مورد بررسی در مسئله مورد بحث، متون عربی است؛ و اولین شرط چنین پژوهشی، آشنایی مناسب با زبان عربی است که در موارد متعددی به نظر می‌رسد تحلیل نویسنده ناشی از اشتباه در ترجمه عبارات است که گاه این اشتباهات، منجر به انتساب نسبت‌های توهین‌آمیز درباره برخی شخصیت‌های بزرگ اسلامی شده.[۲]

 

عدم توجه به «سنت مفسر»

یکی از مباحث مبنایی که باید به آن توجه داشت، این است که اگر فرضاً در زمان پیامبر بحث حجاب شرعی به دلیل فراهم نبودن زمینه‌ها به‌طور کامل اجرا نشده باشد آیا بعد از زمان پیامبر(ص)، ائمه(علیهم السلام) می توانند آن را بیان کنند؟ چنان‌که ما در بحث خمس این را داریم و ائمه اطهار(علیهم السلام)خمس را اضافه کردند. لذا باید تکلیف سنت مفسر را روشن کنیم. فرض کنیم که اگر زمان پیامبر زمینه کامل اجرای حکم حجاب ایجاد نشده باشد؛ اما روایات فراوانی داریم که ائمه(علیهم السلام) تصریح کرده‌اند که وقتی پسر به حد احتلام رسید زن باید موی سرش را بپوشاند. لذا باید بحث مبنایی سنت مفسر را روشن کنیم.

ما بر طبق مبانی شیعه، معتقدیم تا قرن چهارم (سال ۳۲۹) باب تشریع باز بوده است. طبق این اعتقاد تقریرهای پیامبر(ص) در عصر خودشان کافی نیست و اگر تقیید، تخصیص و یا تعلیقی از امام صادق(علیه السلام) آمده باشد می‌تواند مقید یا مخصص تقریر پیامبر(ص) باشد و می‌تواند به عنوان یک تحول تشریعی تلقی شود.

 

فهم نادرست عبارات با استناد به سیاق ظاهری

نمونه بارز فهم نادرست در معنای آیه تطهیر است. به‌طوری که نویسنده بیان می‌کند آیه مذکور، به دلیل سیاق، مربوط به زنان پیامبر است. (ضمیر موجود در آیه را با توجه به سیاق به همسران پیامبر باز می‌گرداند و آیه «إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیر» را این‌گونه معنا می‌کند: چنین است:

«[ای همسران پیامبر!] خدا می‌خواهد آلودگی و اعمال زشت [و تردیدهای شیطانی] را از شما خانواده پیامبر بزداید و در نتیجه شما را چنان که شایسته و بایسته است پاک نماید»[۳]

در حالی‌که مفسرین شیعه و سنی در طول تاریخ، جز اکرمه و عروه، این آیه را درباره زنان پیامبر نمی‌دانند. برخی از مفسران گفته‌اند این آیه مختص زنان پیامبر(ص) و خمسه (پنج تن) است و برخی دیگر گفته‌اند که تنها مختص خمسه است به‌طوری که زنان پیامبر اصلاً مشمول این آیه نیستند. البته نویسنده در انتها (ص۴۴۱) به نظر صحیح نیز اشاره دارد و آیه را دارای دو احتمال می‌داند که البته جای تعجب دارد که چه‌طور ایشان قراین مختلف در انحصار به اهل‌بیت خمسه را نادیده می‌گیرد و صرفاً سیاق را مد نظر قرار می‌دهد.

 

متأسفانه نویسنده محترم در مواردی که با نظری مخالف است انواع تعابیر توهین‌آمیز را در مورد صاحبان آن نظر به کار می‌برد و نیز در متن خود از کلمات نامناسب فراوانی استفاده کرده که مناسب یک متن پژوهشی نیست.

توجه نداشتن نگارنده به ابلاغ تدریجی احکام

عدم تفکیک بحث تاریخی از فقهی

استفاده گسترده از منابع اهل سنت بدون بررسی سندی

استفاده از برداشت‌های شخصی در فهم دین و روایات

خلط بحث ستر صلاتی با ستر غیرصلاتی و غفلت از زوایای آن

 

 

اما در پاسخ به سؤال باید بگوییم که نویسنده کتاب در صفحه ۶۹۶ ادعا دارد که شهید اول برای اولین بار در قرن ۸ هجری بحث پوشش موی سر را وارد فقه کرده است و پیش از آن فقیهی این موضوع را مطرح ننموده که در این زمینه توجه به نکات ذیل لازم است:

الف – خوب است بدانید اکثریت قریب به اتفاق کتب فقهی فقط وجه و کفین را استثنا کرده‌اند چه‌طور می‌شود که بحث موی سر و لزوم پوشش آن از زمان شهید اول مطرح شده باشد؟ برای نمونه: محقق حلی از فقهای قرن۷ در کتاب المعتبر، ج۲، ص۱۰۱، وجه و کفین و قدمین را استثنا کرده‌اند و بقیه بدن از جمله موی سر را از موارد جواز نمی‌دانند!

 

ب – استدلال‌ها و عبارت فقها در ذیل عنوان پوشش در نماز به گونه‌ای است که ستر و پوشش غیر صلاتی(خارج از نماز) را هم شامل می‌شود. به عنوان مثال محقق حلی(متوفای ۶۷۴ ق) در کتاب «المعتبر» می‌گوید: «ان الحره المسلمه فجسدها عوره خلا الوجه باجماع علماء اهل الاسلام و لقول النبی جسدالمراه عوره و کذا الکفان عند علمائنا»  و بعد برای استثناء دلیل می‌آورد و می گوید به خاطر عادت بر اخذ و عطاء این قسمت(صوت و دست‌ها) استثنا شده اند. با دقت در عبارات در می‌یابیم که ایشان در واقع حجاب زن را مطرح می‌کنند و می‌گویند که در نماز هم، مثل غیر نماز است. پس این مطلب از ابتکارات شهید اول نیست.

 

ج – گاهی اوقات فقها به دلیل واضح و مسلم بودن، مطلبی را مطرح نمی‌کنند. مثلاً امام خمینی در بحث غیبت از مکاسب محرمه می‌گوید اصحاب احکام غیبت را ذکر نکرده‌اند به علت وضوح آن، بنابراین اگر برخی فقها تا قرن هشتم به مسئله حجاب اشاره نکرده‌اند، دلیل بر جواز آن نیست؛ بلکه به خاطر روشن بودن وجوب ستر و پوشش مو مطرح نشده است.

 

د – لزوم پوشش مو از ضروریات دین اسلام بوده که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند. در این میان برخی معتقدند که «جلابیب» بر این دلالت دارد که صورت زن نیز باید پوشیده شود و موی سر را مفروغ عنه گرفته‌اند. به عنوان مثال محقق کرکی در جامع المقاصد در بحث «نظر و نگاه» این مطلب را مطرح می‌کنند.  پس بحث حجاب بدیهی و مورد اتفاق بوده است. از این‌رو، فقها فقط موارد استثناء از لزوم پوشش را ذکر کرده‌اند.

 

 

پی نوشت ها


[۱] – نقدهای مطرح شده در اینترنت قابل دسترس علاقه‌مندان می باشد.

[۲] – حسین سوزنچی، نقدی بر کتاب « حجاب شرعی در عصر پیامبر»، http://www.souzanchi.ir

[3] – حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)، ص۴۳۸٫