امیرالمؤمنین علی(ع) قضاوت‌های بسیاری داشت که تعدادی از آنها با سندهای قوی و ضعیف – و یا حتی بدون سند – در منابع تاریخی و روایی نقل شده است. یکی از این قضاوت‌ها از عمار بن یاسر چنین نقل شده است:
روزی حضرتشان در دارالقضا قضاوت می‌کردند، در همان حال مردی به نام صفوان بن اکحل بلند شد و گفت: من از شیعیان شما هستم ولی گناهانی کرده‌ام و می‌خواهم در همین دنیا مرا پاک کنی تا در آخرت گناهى به همراه نداشته باشم! امام(ع) فرمودند: «مرا از بزرگ‌ترین گناهت باخبر کن». گفت: بزرگ‌ترین گناهم لواط با کودکان بود. امام(ع) به او فرمودند: «یکی از این سه مجازات را انتخاب کن تا پاک شوی؛ ضربه با ذوالفقار [اعدام] خراب کردن دیوار بر رویت یا سوختن در آتش. اینها جزای کسی است که این کار را انجام داده است». صفوان گفت: مولای من! مرا در آتش بسوزان تا از آتش آخرت نجات پیدا کنم.            
امام فرمودند: «ای عمار! برو هزار نی جمع کن تا فردا این شخص را بسوزانیم». و به آن شخص فرمود: «برو وصیّت‌هاى خود را نسبت به آنچه باید بگیرى یا بپردازى انجام ده». او رفت و دستور امام را عمل کرد، اموالش را بین فرزندان خود تقسیم نمود، و هرکس حقّى بر او داشت، آن‌را به او رسانید، سپس در حجره علی(ع) – که در خانه نوح، قسمت شرقى مسجد کوفه است – شب را بیتوته کرد. صبح هنگامى که امام، نمازش را خواند، به عمّار فرمود: «در میان کوفه صدا بزن تا مردم از خانه‌ها خارج شوند و ببینند امیرالمؤمنین چگونه حکم خدا را اجرا می‌کند».
عدّه‌اى گفتند: چگونه على(ع) می‌خواهد یکى از شیعیان و دوستان خود را بسوزاند، او هم‌اکنون ‏می‌خواهد این شخص را به آتش بسوزاند و با این کار امامت او باطل می‌گردد. (در برخی از منابع چنین نقل شده است؛ اهل کوفه گفتند: مگر نمی‌گویند که شیعه علی(ع) و محبان ایشان در آتش نمی‌سوزند. این مرد از شیعیان علی(ع) است؛ آتش او را می‌سوزاند و امامت علی(ع) باطل می‌شود).
[۱] این مطلب به گوش امام رسید. امام آن شخص را گرفت و هزار شاخه نى را روى او ریخت و به او سنگ چخماق و گوگرد داد و فرمود: اقْدَحْ وَ أَحْرِقْ نَفْسَکَ فَإِنْ کُنْتَ مِنْ شِیعَتِی وَ مُحِبِّی وَ عَارِفِی فَإِنَّکَ لَا تُحْرَقُ فِی النَّارِ وَ إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُخَالِفِینَ الْمُکَذِّبِینَ فَالنَّارُ تَأْکُلُ لَحْمَکَ وَ تَکْسِرُ عَظْمَکَ؛ «خودت را با اینها آتش بزن، اگر از شیعیان و دوستان من باشى و نسبت به من معرفت داشته باشى، در آتش نخواهى سوخت و اگر از مخالفین و تکذیب‌کنندگان باشى؛ آتش، گوشت تو را از بین می‌برد و استخوانت را می‌شکند». آن شخص آتش را برافروخت و شاخه‌هاى نى آتش گرفتند، ولى او در زیر آتش‌ها سالم ماند و حتّى آتش به پیراهنِ سفیدى که پوشیده بود؛ اثر نکرد و دود، آن‌را سیاه نکرد. امام(ع) فرمود: «کسانی که از صراط مستقیم الهى منحرف شدند دروغ گفتند و به بیراهه رفتند و دچار گمراهى شدند». سپس فرمود: «شیعیان، امین (امناء) ما هستند، و من تقسیم کننده بهشت و دوزخم».[۲]

پیرامون این روایت باید به نکاتی توجه کرد:
۱ – این روایت، دارای سند ضعیفی بوده و مرفوعه می‌باشد و اولین کتاب در دسترسی که آن را نقل کرده متعلق به قرن پنجم است.
۲ – در محتوای این روایت نیز مواردی وجود دارد که پذیرش آن‌را دشوار می‌سازد. به عنوان نمونه،  در لواط چهار شاهد باید حضور داشته باشند و یا خود شخص چهار بار اقرار به لواط کرده باشد و اقرار کمتر از چهار بار؛ پذیرفته نیست و به جای حدّ، تعزیر دارد.
[۳] اما ظاهر روایت فوق آن است که شخص تنها یکبار اقرار کرده و امام حد را برای او مشخص می‌کند، با آن‌که سیره پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) در اجرای حدود شرعی، ‌استفاده از طرق عادی و راه‌های طبیعی اثبات موارد شرعی بوده است و چنین نبود که بخواهند از علم غیب خود در این نوع مسائل استفاده کنند.
۳ – بر فرض، اگر روایت فوق را بپذیریم؛ باید گفت که برخی غلات – که در آن زمان نیز در کوفه وجود داشتند – وانمود می‌کردند که شیعیان علی(ع) حتی در این دنیا نیز در آتش نخواهند سوخت و افرادی که اصل شیعه را قبول نداشتند، می‌خواستند با سوء استفاده از این باور نادرست، ذهن مردم را به اصل شیعه و کرامات امیرالمؤمنین(ع) بدبین کنند، اما امام خواست به مردم بفهماند که از طرف خدا این قدرت را دارد که از سوختن شیعیان در آتش دنیا نیز جلوگیری کند، اما این بدان معنا نبود که قانون طبیعت در سوزاننده‌بودن آتش هیچگاه در مورد هیچ شیعه‌ای اجرا نخواهد شد؛ زیرا این موضوع خلاف آن چیزی است که در واقع رخ می‌دهد و شیعیان بسیاری را می‌بینیم که در نبردها، تصادفات، آتش‌سوزی‌ها و … با سوختن از دنیا رفته و یا آسیب می‌بینند.

 

 منبع: اسلام کوئست


[۱]. ابن عبد الوهاب، حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات، ص ۳۰، قم، مکتبه الداوری، چاپ اول، بی‌تا.

[۲]. ابن شاذان قمى، أبوالفضل شاذان بن جبرئیل‏، الفضائل، ص ۷۴ – ۷۵، قم، نشر رضى‏، چاپ دوم‏، ۱۳۶۳ش‏؛ با اندکی اختلاف ر.ک: طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، نوادر المعجزات فی مناقب الأئمه الهداه علیهم السلام، محقق، مصحح، اسدی، باسم محمد، ص ۱۲۰، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.

[۳]. مجلسى، محمد باقر، حدود و قصاص و دیات، محقق، على فاضل، ص ۶۱ و ص ۲۰، قم، مؤسسه نشر الآثار الإسلامیه، چاپ اول، بی‌تا.