-‌ یک دختر چهار ساله داشتم و ناخن خود را می‌خورد و آن راهکارهایی هم که شما فرمودید انجام دادیم امّا فایده‌ای نداشت یعنی باز هم ادامه می‌دهد. سؤال دیگر هم این‌که خیلی جیغ و داد می‌کند و بچّه‌ی دوم من که به دنیا آمده باز هم جیغ و دادهای او بیشتر شده است. شب‌ها از آن موقع به بعد دیگر در اتاق خودش نمی‌خوابد و کنار ما می‌خوابد.

سؤال دیگر هم این‌که خیلی تحت تأثیر حرف‌های بقیّه است یعنی حرف‌هایی که بقیّه‌ی بچّه‌ها می‌زنند حرف‌های بد یا کارهای آن‌ها را خیلی زود یاد می‌گیرد. خواستم ببینیم آیا این صلاح است که ما او را با توجّه به سنی که الآن در پنج سال می‌رود مهد کودک بگذاریم یا نه؟

-‌ حالا این مادر بزرگوار فرمودند دختر چهارساله او ناخن می‌خورند یک توصیه‌هایی در برنامه‌های قبلی شده انجام دادند ولی مشکل فرزندشان ادامه پیدا کرده است. حالا ای کاش اگر جزئیات را هم می‌فرمودند که چه راهکارهایی را انجام دادند و این مشکل حل نشده است به ما کمک می‌کرد که بررسی کنیم و بهتر بتوانیم پاسخ این خواهر بزرگوار را بدهیم. امّا یک موقع یک مشکلی وجود دارد که ایجاد شده است. عرض کردیم ناخن خوردن یا ناخن جویدن یک مشکل نشأت گرفته از فشار روحی به فرزند است بعد منجر به یک عادت هم می‌شود این نکته‌ی دوم است.

یک موقع است که پدر و مادر عوامل ایجاد فشار روانی را برمی‌دارند ولی آن عادت هنوز در فرزند مانده است یعنی در مرحله‌ی دوم باید این عادت را رفع کرد. اگر واقعاً مادر این چهار، پنج نکته‌ای که در جلسات قبل درباره‌ی بچّه‌هایی که ناخن می‌جویند بحث کردیم، توجّه کردند ممکن است فرزند ایشان دوباره در مرحله‌ی عادت باشد یعنی ما باید این عادت را از او دور کنیم. یعنی به ناخن خوردن عادت کرده است فشار روحی برداشته شده است ولی عادت است. لذا من چند نکته را به این خواهر بزرگوار عرض می‌کنم که این عادت را هم إن‌شاء‌الله به این وسیله ترک کند.

اوّلین نکته این است برای این‌که این عادت باقی نماند حساسیّت نشان ندهند. چون برخی از پدر و مادرها هستند وقتی می‌بینند بچّه‌ی آن‌ها ناخن می‌خورد دست او را می‌گیرند، می‌گویند نخور این چه کاری است که انجام می‌دهی؟ گاهی اوقات آینه می‌آورند می‌گویند ببین چقدر زشت می‌شوی دیگر از این کارها انجام ندهی؟ این حساسیّت بیشتر می‌شود. گاهی اوقات حتّی تنبیه جسمی انجام می‌دهند. مثلاً می‌گویند اگر یک بار دیگر این کار را انجام بدهی پشت دستت می‌زنم.

-‌ یا روی انگشت‌های تو فلفل می‌ریزم.

– نه نباید این کار را انجام دهیم. باید عادت را تدریجی حذف کرد یعنی اصلاً خود فرزند هم نفهمد چطور ناخن نخورد. حالا باید چه کاری انجام دهند؟ یک موقع ما می‌بینیم او وقتی جلوی تلویزیون می‌نشیند و یک کارتنی می‌بیند، فیلمی می‌بیند دارد ناخن می‌خورد. ما یک سری عوامل حواس‌پرتی را برای او ایجاد کنیم. مثلاً آن موقع عروسکش را بدهیم که بغل بگیرد تا دست او مشغول باشد. یک موقع حتّی بعضی از تنقلاتی که خیلی نامناسب هم برای بچّه‌ها نیست گاهی اوقات حتّی میوه. مثلاً آدم وقتی می‌بیند او می‌خواهد ناخن خود را بخورد یک پرتقالی جلوی او بگذارد و او را مشغول کند که شروع به میوه خوردن کند. حتّی گاهی اوقات برای او آسیب ندارد. چون بعضی از بچّه‌ها این مهارت لازم را کسب نکردند. مثلاً ما یک عدد آدامس داخل دهان او بگذاریم شروع به جویدن آن آدامس بکند یعنی همین که دهانش مشغول می‌شود دیگر انگشت خود را سمت دهانش نمی‌برد.

نکته‌ی دیگر این‌که وقتی ما می‌بینیم او تنها است و توجّهی به او نمی‌شود شروع به ناخن خوردن می‌کند. ما نگذاریم او تنهایی را حس کند و برای او ملموس باشد. مثلاً با توجّه به این‌که این مادر بزرگوار فرزند دومی هم دارند یک موقع تا می‌بینند بچّه‌ی آن‌ها به فکر فرو می‌رود و شروع به ناخن خوردن کند با یک چیزی سر او را گرم کنند مثلاً مامان جان به یاد داری آن قصّه را برای تو گفتم می‌خواهم یک بار دیگر هم بگویم شروع کنند یک قصّه‌ای برای او تعریف کند تا به تدریج إن‌شاء‌الله این عادت از فرزند به همین وسیله رفع شود.

نکته‌ی دومی را طرح کردند که فرزند جیغ می‌زند و گاهی اوقات می‌بینیم زیاد هم شده است خصوصاً بعد از تولّد فرزند دوم. گاهی اوقات بچّه‌ها می‌خواهند با جیغ زدن خود به خواسته‌های خود برسند گاهی اوقات می‌خواهند توجّه دیگران را به خود جلب کنند. این مادر بزرگوار ببینند ما گاهی اوقات می‌گوییم مثلاً جاده‌ی کرج، چالوس ده نقطه‌ی حادثه‌خیز دارد. راهداری می‌گوید برای این‌که حوادث این جادّه کم شود این نقاط حادثه‌خیز را شناسایی می‌کنیم بعد متناسب با آن عملیات‌هایی را انجام می‌دهیم. یک جا نیاز به گاردریل دارد قرار می‌دهند، یک جا باید جاده را عریض کنند یک جا نیاز به آینه دارد باید در آن جاده قرار دهند این کارها را انجام می‌دهند. ولی اوّل آن نقاط را شناسایی کنند تا بتوانند جلوی آسیب را بگیرند. این مادر ببینند فرزندشان چه مواقعی بیشتر جیغ می‌زند. بار اوّل می‌گوید مامان حالا مامان سرگرم است مثلاً کاری انجام می‌دهد توجّه نمی‌کند. می‌بیند بچّه شروع به جیغ زدن می‌کند که مامان به من توجّه کن. چون وقتی می‌بیند جیغ می‌زند مامان می‌گوید چرا جیغ می‌زنی، توجّه می‌کند. این نقطه‌ی حادثه‌خیز را پیدا کنید. از این به بعد هر وقت بچّه‌ی ما صدا زد همان بار اوّل جواب دهیم او دیگر جیغ نمی‌زند.

یا مثلاً در خواسته‌های او ما یک موقع می‌بینیم خواسته‌های فرزند ما منطقی است برآورده کنیم که جیغ نزند. گاهی اوقات تحمّل بچّه‌ها کم است مثلاً بچّه الآن می‌گوید مامان آب می‌خواهم حالا مادر هم اگر کار خود را تعطیل کند و رفع نیاز فرزند خود را بکند دیگر این مشکل به وجود نمی‌آید. خصوصاً تا سن چهار سالگی که بچّه‌ها نیاز زیادی به حضور مادر دارند و حالا به قول ما مادر همیشه در تیررس آن‌ها باشد، مادر را ببینند است. یعنی از ویژگی‌ها این گروه است البتّه هر چه به چهار سال می‌رسیم کمتر می‌شود. لذا مادر باید به این توجّه کند. ما می‌گوییم مادر یا باید در معرض دید فرزندش قرار بدهد یا گاهی اوقات کلامی با او ارتباط برقرار کند. حالا مادر در آشپزخانه کار خود را انجام می‌دهد ولی گاهی اوقات بگوید مادر جان چه کار می‌کنی برای من تعریف کن همین توجّه کلامی به فرزند آن نیاز فرزند را رفع می‌کند.

یعنی همین که عرض کردیم نقاط حادثه‌خیز را مادر مشخّص کند ببیند بچّه در چه مراحلی جیغ می‌زند یک تدبیر مناسبی را متناسب با آن نقاط حادثه‌خیز مادر تدبیری را بیندیشد. مثلاً می‌داند اگر او یک بار صدا زد بار دوم مادر را صدا زد جواب نشنید بار سوم جیغ می‌زند. مادر در همان بار اوّل و دوم جواب بدهد. الآن این فرزند آب می‌خواهد آب نیاز او است، بالاخره ما می‌خواهیم این آب را به او بدهیم چه الآن بدهیم چه ده دقیقه‌ی دیگر باید این کار انجام شود پس ابتدا نیاز او را برطرف کنیم. البتّه بعضی چیزها اگر در توانایی فرزند ما نیست، یک موقع فرزند ما می‌تواند سر یخچال خودش بطری آب را بردارد و در لیوان خودش بریزد و بخورد. ما او را تشویق می‌کنیم، ترغیب می‌کنیم به این سمت که خودش این کار را انجام بدهد. بعضی دلایل دیگر در جیغ زدن می‌بینیم نیازهای غیر واقعی است. بچّه‌ها جیغ می‌زنند تا به یک سری نیازهای غیر منطقی خود برسند. این‌جا می‌گوییم که تسلیم نشویم اصلاً تغافل کنیم. تغافل یعنی این‌که او جیغ خود را بزند ما هم هیچ محلی به او نگذاریم البتّه می‌توانیم یک بار یک جمله‌ی کوتاه به او بگوییم که نه مادر من این را برای تو نمی‌خرم چون تازه برای تو عروسک خریدم. جیغ زد بزند. بار دوم باز جیغ زد. یعنی مادر تسلیم نشود و حساسیّت هم نشان ندهد. مثلاً نگوید این‌قدر جیغ نزن سرم درد گرفت، الآن همسایه‌ها بیدار می‌شوند نه همین حساسیّت نشان می‌دهد که او بهتر می‌تواند به خواسته‌ی خود برسد پس جیغ زدن‌های خود را ادامه می‌دهد. پس ما سکوت اختیار کنیم و او به تدریج دو بار، سه بار، ده بار، ۱۵ بار، گاهی اوقات با ۲۰ بار جیغ زدن آرام می‌شود و می‌فهمد که نمی‌تواند با جیغ زدن به خواسته‌های خود برسد.

نکته‌ی آخری را گفتند که من نکته‌ی آخر را هم عرض می‌کنم و آن این‌که ایشان فرمودند او زود تحت تأثیر دیگران قرار می‌گیرد و گاهی اوقات کارهای خوب و گاهی اوقات کارهای بد را زود یاد می‌گیرد آیا او را به مهد بفرستیم یا نه؟ طبیعت این گروه سنی همین است که بچّه‌ها در این سنین تقلیدگرهای خوبی هستند یعنی یک چیزی را می‌بینند و زود یاد می‌گیرند و اصلاً ما می‌گوییم این از عوارض اجتماعی شدن بچّه‌های ما است. یعنی بچّه‌ی ما به مهد می‌رود با فرهنگ‌های متعدّد آن‌جا آمدند، رفتارهای مختلف، تربیت‌های مختلف، این فرزند ممکن است به آن‌جا برود و یک بچّه‌ای حرف زشت بزند او هم یاد بگیرد. این طبیعت یک بچّه است الآن یاد نگیرد دوره‌ی ابتدایی که رفت یاد می‌گیرد فقط برخورد مناسب ما را می‌طلبد. تقلید بچّه‌ها نباید به مرحله‌ی تلقین برسد. یعنی در آن‌ها نهادینه شود.

یک موقع دیدیم فرزند ما در این گروه سنی است. در گروه‌های بالاتر نوع رفتارها تغییر می‌کند. در این گروه سنی به مهد می‌رود و یک حرف زشت یاد گرفته و آن حرف زشت را می‌زند ما به او توجّه نکنیم. یک بار دیگر به کار برد دوباره چیزی نگوییم. او در مرحله‌ی تقلید می‌ماند و از بین می‌رود ولی نه اگر ما برگردیم بگوییم مادر جان می‌دانی این حرف چه حرف زشتی است، می‌دانی من این حرف را از تو شنیدم چقدر ناراحت شدم یک بار دیگر از این حرف‌ها بزنی تو را می‌زنم زدن کار خوبی نیست ولی مادر حتّی تهدید هم می‌کند- در جایگاه خاصّ خودش استفاده می‌کند مواقعی که بخواهد از این به بعد مادر را ناراحت کند. یعنی خود ما به او فهماندیم که این حرف ما را ناراحت می‌کند لذا او این را در جایگاه خاصّ خودش به کار می‌بندد.

لذا ما این‌جا به مادرهای بزرگوار توصیه می‌کنیم که گاهی اوقات حرف‌های زشت یا حرکات زشت بچّه‌ها را به آن‌ها خیلی اهمیّت ندهیم، بگذاریم یکی، دو بار انجام بدهد و به نوعی تقلید کند ولی وقتی حساسیّتی از جانب ما نبیند این را ترک می‌کند. یعنی همین که به او می‌خندم حالا یک موقعی چون تعجّب کردند که بچّه‌ی ما هم از این حرف‌ها یاد گرفته است. بعضی از بچّه‌ها به خاطر نوع بیان‌شان شاید شیرین هم باشد مثلاً یک حرف زشتی را می‌زنند خنده‌آور است، پدر و مادر می‌خندند از این به بعد دائم این حرف را در حضور دیگران هم می‌زند، فردا نزد پدربزرگ خودش هم این حرف را می‌زند چون دیده قبلاً پدر و مادر می‌خندند به او هم می‌گوید که بخندد.