«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّه‏ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَیْرِ الأَنْبِیَاءِ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ المَعْصومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهُ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ ظُهورَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

139408221438454706503774

اطاعت از خدا

«أوصِیکُمْ عِبَادَ الله بِتَقوَی الله».

شما بندگان شایسته‌ی خدا و خود را به تقوای الهی، به رعایت حرمات حق تعالی، به سعی در شناخت وظایف الهی، آشنایی با تکلیف بندگی و ترک گناه توصیه می‌کنم. هر خیری وجود دارد در اطاعت خدا است، هر شرّی وجود دارد در معصیت حق تعالی است. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»،[۲] کسانی که فرمان خدا را اجرا می‌کنند، زبان آن‌ها مأمور خدا است، چشم آن‌ها با دستور خدا می‌بیند، گوش به چیزی که رضای خدا در آن نیست انقیاد پیدا نمی‌کند. کسانی که در فعل و ترک با فرامین الهی، با شرع انور زندگی می‌کنند بهترین وعده‌ای که خداوند منّان داده «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، این‌ها با «مُنعَمٌ عَلَیهِم» که در همه‌ی نمازها از خدا درخواست می‌کنیم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ‏ * صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، ما از خدا روزی چند مرتبه تقاضا می‌کنیم ولی لقلقه‌ی زبان است.

139408221438444256503774

درخواست هدایت الهی

این نیاز ما است، اگر هدایت الهی نباشد ما هلاک می‌شویم، خوبی‌های ما با هدایت الهی است، سلامت دل ما، سلامت فکر ما، سلامت زندگی ما با هدایت حق تعالی است. از خدا درخواست هدایت به صراط مستقیم می‌کنیم و صراط مستقیم صراط کسانی است که خدا به آن‌ها انعام کرده، آن‌ها سر سفره‌ی انعام الهی هستند، خدا از آن‌ها پذیرایی می‌کند. این آیه‌ی کریمه آن‌ها را به ما معرّفی کرده، کسی که مطیع خدا و رسول باشد خدا او را دوست انبیاء قرار می‌دهد. «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ‏».

ربوبیّت عامّه‌ی خداوند

خطبه‌ی اوّل ما توفیق استضاعه از سبع مثانی، عِدل قرآن کریم، امّ الکتاب، سوره‌ی حمد بود. مسئله‌ی ربوبیّت حق تعالی را عرض کردیم که خداوند دو نوع ربوبیّت دارد: یک ربوبیّت عامّه است که حرکت ستارگان، نظم عمومی جهان، پیوستگی همه‌ی عالم به یکدیگر که به صورت یک واحد قرار گرفته، «وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ».[۳] این‌که خداوند منّان در نطفه، در یک موجود بسیار کوچک، همه‌ی آنچه که بعد به صورت هیکل انسان درمی‌آید منظور فرموده، چه مهندسی عجیبی است. ربوبیّت خدای متعال در جای جای عالم محیّر العقول است، چون ما آشنا نیستیم خیلی اعجاب نمی‌کنیم. ای کاش دانشگاه‌های ما قرآنی عمل می‌کردند، مسائل علمی را با معلّم علم که خدا است ارتباط می‌دادند. این هدایت عمومی حق تعالی است، عرش و کرسی و لوح و قلم و ملائکه و شجر و برّ و فرش و عرش، همه تحت ربوبیّت خدا است و خداوند همه‌ی این‌ها را آفریده و همه‌ی این‌ها را همراهی می‌کند و خوب هم همراهی می‌کند. لذا همه‌ی موجودات هم زیبا به وجود آمده‌اند و هم زشت نشده‌اند، زیبا پیش می‌روند.

ربوبیّت تشریعی خداوند

خداوند یک ربوبیّت تشریعی دارد مخصوص موجوداتی است که دارای آزادی و انتخاب هستند، سر دو راهی قرار می‌گیرند، می‌توانند راه بد را انتخاب کنند، می‌توانند راه خوب را انتخاب کنند. این‌ها اگر راه خوب را انتخاب کردند پروردگار متعال برای این‌ها هدایت خاصّه دارد، خدا برای این‌ها جذبه‌ها را قرار داده، خدا در دل این‌ها نور قرار می‌دهد، خدا این‌ها را بر مرکب نور می‌نشاند و با مرکب نور به مقصد می‌رساند. خدا هم علم به این‌ها می‌دهد، هم عمل به این‌ها می‌دهد و در نهایت همه‌ی کارهای آن‌ها را خدا انجام می‌دهد.

امام حسین (علیه السّلام) روز عاشوراء این آیه را می‌خواندند: «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحینَ»،[۴] ولیّ من الله است، سرپرست من، متولّی من، مدیر من، گرداننده‌ی من، سازنده‌ی من، تربیت کننده‌ی من الله است. آن الهی که «نَزَّلَ الْکِتابَ»، یعنی کسی که کتاب را تدوین کرده کتاب وجود من را هم منطبق با کتاب قرار می‌دهد. همان اعماقی که در قرآن وجود دارد، ژرفایی که در قرآن وجود دارد، بلندایی که در قرآن وجود دارد، عجایبی که در قرآن وجود دارد، امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: «لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ»،[۵] خدا این‌ها را در وجود بنده‌ی خود قرار می‌دهد.

وقتی بشر ربوبیّت حق تعالی را درک کرد تسبیح موجودات که «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»،[۶] آن‌ها اقرار به ربوبیّت حق تعالی دارند، خود را مسبّح نمی‌دانند، خود را بلندگوی خدا می‌دانند، به حمد او تسبیح می‌کنند، وجودی، موجودیّتی برای خود ندارند و نمی‌بینند.

139408221438458136503774

منازل انسان بعد از مرگ

انسان اگر در عمق جان خود بیابد که خود او نیست همه کاره خدا است، موقعی که در عالم قبر قرار می‌گیرد، برحسب معتقدات ما و دعاهای ما، منازلی که ما بعد از مرگ داریم اوّل منزل ما آمدن حضرت عزرائیل و قشون حضرت عزرائیل است که می‌آیند. یا به استقبال می‌آیند یا تحت تعقیب بودیم ما را دستگیر می‌کنند و با وضعی می‌برند. امّا اگر ما با آن‌ها از اوّل دوست بودیم، در خطّ ملائکه بودیم، در خطّ اطاعت بودیم، گارد احترام حضرت عزرائیل می‌آیند و می‌گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ».[۷] به هر حال این اوّل منزلی است که انسان در پایان سفر دنیای خود با آن برخورد می‌کند.

منزل دوم ما منزل قبر است، در منزل قبر که اوّل منزل ما بعد از حیات دنیوی است از ما یک بازجویی ابتدایی به عمل خواهد آمد. آن‌هایی که با مسائل قضائی، با رسیدگی‌های کیفری آشنایی دارند می‌دانند بازجویی اوّلی بسیار مسئله‌ی سختی است. هم کسی که اتّهامی دارد، نقطه ضعفی دارد، نگران آینده‌ی خود است، هم طرف خود را نمی‌شناسد. اگر آمادگی‌های لازم را نداشته باشد زود خود را می‌بازد و کار خود را بیش از آن خرابی که دارد خراب‌ می‌کند. در عالم قبر از ما یک بازجویی ابتدایی به وسیله‌ی دو ملک سخت‌گیر که هیچ نوع سابقه‌ای ما با این‌طور مأمور نداشتیم، لذا اسم این‌ها را نکیر و منکر گذاشته‌اند. یعنی آن‌ها کاملاً برای ما ناشناس هستند، هیچ نوع انسی، هماهنگی، ارتباطی، بین ما و آن‌ها نیست. اوّل سؤالی که می‌کنند می‌گویند: «مَنْ رَبُّک‏».[۸] چون اوّل اقرار و اعترافی که ما در پیشگاه خدا کرده بودیم دست خود را بالا برده بودیم، خدا از ما پرسیده بود «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»،[۹] ما هم با همه‌ی وجود «بَلى» را گفته بودیم، ربوبیّت خدا را، حاکمیّت خدا را پذیرفته بودیم.

به خدا قول داده بودیم که زیر پرچم غیر خدا نرویم، زیر پرچم توحید و ولایت الله باشیم. وقتی در مسیر به عائق برخوردیم، از خط خارج شدیم، زیر پرچم شیطان و هوای نفس و شرق و غرب و سیاسیّون و جریانات و حزب‌ها قرار گرفتیم که دین ما، تقوای ما، واقعیّت ما، واقع‌بینی ما تحت تأثیر این شرایط قرار گرفت. آن‌جا می‌پرسند: «مَنْ رَبُّک‏»، ما که ربوبیّت خدا را در این‌جا تجربه نکرده بودیم آن‌‌جا دچار مشکل می‌شویم، این «مَنْ رَبُّک‏» آن‌جا برای ما مشکل‌ساز خواهد بود.

img6

باطنی بودن عبادات

لذا پروردگار متعال این نماز را برای ما واجب کرده، این اذان را مکرّر، نماز را تا عمر داریم می‌خوانیم. اگر این ظواهر عبادت‌های ما، عبودیّت ما، انقیاد ما، اطاعت ما، باطن نداشته باشد، ما وقتی که حضرت عزرائیل می‌آید و ما را توفّی می‌کند، حقیقت ما را بالا می‌برد، آن وقت که ما توفّی شدیم این زبان از کار می‌افتد، این زبان کاره‌ای نیست. اگر زبان قلب ما باز نشده باشد، اگر گوش دل ما باز نشده باشد، اگر چشم دلی باز نکرده باشیم… قرآن شریف در مورد گروهی که با خدا زندگی نکرده‌اند، با رضای خدا زندگی نکرده‌اند، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى‏ * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً».[۱۰] آن‌جا بنده‌ی خدا از خدا درخواست می‌کند علّت آن را بفهمد. من که چشم داشتم چرا این‌جا کور شدم؟ از آیات قرآن معلوم می‌شود ما اصلاً این‌جا چشم را باز نکرده‌ایم، ما حقایق را ندیدیم، ما این‌جا باطل دیدیم، این‌جا تعصّبات گروهی دیدیم، این‌جا ما راه را اشتباه رفتیم و آنچه را باید ببینیم ندیدیم. لذا در این آیه‌ کریمه «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ».[۱۱]

باز شدن چشم و گوش باطن

یک حیوان که چشم باطن ‌بین ندارد، چشم برزخی ندارد، او فقط علف می‌بیند، صداهای ظاهری را می‌شنود. اگر هم فقط خورد و خوراک کار ما بوده، نرفتیم که چشم دل ما باز شود، «لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ».[۱۲] این چشم سر اگر کور شود این کوری نیست، این را روشن‌دل می‌گویند، این را ابو بصیر می‌گویند. امّا کسی که چشم دل او کور شده کور است. «وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ». لذا باید ربوبیّت خدا را جان انسان در خود هضم کرده باشد. اگر بذر ملکات انسانی، ارزش‌های متعالی دینی در عمق جان کشت نشده باشد، اگر نهال ایمان در سویدای قلب خود ننشانده باشیم، در موقع مردن ثمر نمی‌دهد.

ما «مَنْ رَبُّکَ» می‌گوییم این زبان که بسته است، «إِذَا أَتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَان‏ یَسأَلان مَن رَبُّک»، اگر مربوط به این زبان باشد این زبان که دیگر بسته است، صحبت نمی‌کند، این چشم که دیگر نمی‌بیند، این گوش که دیگر نمی‌شنود، زبان دیگری لازم است. اگر زبان توحید ما را قلب باز نکرده باشد ما در ادای جواب سؤال «مَن رَبُّک» گرفتار می‌شویم و مبتلا به گودال‌هایی می‌شویم که خدا به داد ما برسد. بنابراین کمی از ظاهر به باطن برویم، با خدا خلوت‌هایی داشته باشیم، با خدا پیمان‌های خود را تجدید کنیم، «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[۱۳] باشیم، ایمان باطنی داشته باشیم و این ظاهر ما بر باطن غلبه نداشته باشد.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ * کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ * ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ».[۱۴]

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَبْدِکَ وَ رَسولِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد وَ عَلَی وَصِیِّهِ وَ إِبْنَ عَمِّهِ أَمیرِ الْمُؤمِنینَ وَ عَلَی فَاطِمَهِ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدِی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ عَلَی أَئِمَّهِ الْمُسْلِمِینَ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ موسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزَّکِیِّ العَسْکری وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ الْقَائِمِ بِالأَمْر حُجَجِکَ عَلَی عِبَادِکَ وَ أُمَنَائِکَ فِی بِلَادِکَ بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ نَتَبَرَّءُ إِلَی اللهِ جَلَّ وَ أَعْلی».

img3حضور همیشگی خداوند

«أَوصیکُمْ عِبَادَ الله بِتَقْوَی الله».

بار دیگر متذکّر می‌شوم خدا وجود دارد، خدا با ما است، خدا از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، خدا بین ما و جان ما حائل است، خدا در زندگی ما، در باطن ما، در فکر ما، در نیّت ما، در عمل ما، در اداره‌ی ما، در محلّ کسب و کار ما، در تریبون ما، در نماز ما، حضور دارد. نمی‌توانیم جایی برویم که خدا نباشد، «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ».[۱۵] خدا با شما معیّت دارد نه معیّتی که الآن در صف شما مؤمنین در پیشگاه خدا کنار هم هستید، تمام وجود و ظاهر و باطن ما در قبضه‌ی وجود خدا است، در محضر علم الهی است، در محضر قدرت خدا است، در محضر وجود خدا است. اگر انسان این نکته را درک کند که نوع ارتباط او با خدا چگونه است مرغ روح او در قفس تن قرار نمی‌گیرد. خدا بر همه جا احاطه دارد. مواظب این خدا باشید، حسابی برای این خدا در زندگی خود باز کنیم.

مقام ملّا فتح علی سلطان آبادی

مطالبی که در این خطبه مناسب است اوّلاً ماه صفر است، امروز اوّلین روز ماه صفر است. هم روایت دارد هم سفارش مرحوم آیت حق ملّا فتح علی سلطان آبادی، آن اعجوبه‌ی دهر، هم در علم و هم در سیر و سلوک و طیّ طریق الی الله، جزء نوادر روزگار است. ایشان به مرحوم حاج آقا منیر اصفهانی بعد از این‌که حاج آقا منیر از ایشان کرامتی دید، مرحوم ملّا فتح علی سلطان آبادی مدافع میرزای شیرازی، علم‌دار ولایت فقیه بود، کسی که اوّلین مرتبه با قدرت ولایت فقیه استعمار پیر انگلیس را به زانو درآورد. برای مرحوم حاج آقا منیر در برابر ملّا فتح علی سلطان آبادی حالت تواضعی به وجود آمد، زانو زد، عرضه داشت: شما که اهل باطن هستید، شما که مرد خدا هستید، نسخه‌ای هم برای ما بپیچید شاید ما هم راه بیفتیم.

سفارشات ملّا فتح علی سلطان آبادی

ایشان سه چیز را سفارش کرده بودند، یکی زیارت عاشوراء، یکی هر شب یک نماز لیله الدّفن بخوانید برای کسانی که آن شب شب اوّل قبر آن‌ها است. خیلی سخت است، بی‌کس شده‌اند، تنها شده‌اند، سختی جان کندن و جدایی از احبّه و هول مطَّلع. خیلی سخت است. این نماز لیله الدّفنی که می‌خوانید برای کسانی که آن شب اوّلین شبی است که از این عالم به عالم دیگر قدم گذاشته‌اند، برای آن‌ها آرامش است. این تلنگری به خود ما است، اگر ما هر شب به فکر رفتگان خود باشیم به یاد می‌آوریم که ما هم داریم می‌رویم. ما اگر به یاد دیگران بودیم دیگران هم به یاد ما خواهند بود. نکته‌ی سوم که توقّع است همه‌ی ما انجام دهیم نماز اوّل ماه است، در مفاتیح الجنان هم دارد رکعت اوّل ۳۰ مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» است، رکعت دوم ۳۰ مرتبه «إِنَّا أَنْزَلْناه»، بعد از سلام نماز هم چند آیه است که در مفاتیح الجنان آمده است. این نماز بیمه‌گر است، إن‌شاء‌الله از آفت‌های معنوی و ظاهری محفوظ می‌شویم. ماه صفر هم ماه خاصّی است، هم دعاهایی را باید در این صفر خواند هم باید صدقه داد.

سخنان رهبری

نکته‌ی دوم بیانات نورانی حکیمانه‌ی سازنده‌ی دلسوزانه‌ی پدرانه‌ی پیغمبرگونه‌ی مرجع بزرگ عالم تشیّع، رهبر عزیز ما که در جمع رؤسای دانشگاه‌ها مطرح کردند. مثل همیشه با همه‌ی وجود او می‌جوشد، عجب از ما است که با داشتن چنین پیر روشن ضمیری در جا می‌زنیم. چرا در جا می‌زنیم؟ چرا راه نمی‌افتیم؟ این اقتصاد مقاومتی چه زمانی بنا است عملی شود؟ این مسئله‌ی خودکفایی، این مسئله‌ی اعتماد به نفس، این مسئله‌ی عزّت نفسی که امام به ما آموخته، این مسئله‌ی قطع امید از بیگانگان، امید داشتن به خدا، چه زمانی بنا است در ما فرهنگ شود؟ چه زمانی بنا است ما جهاد علمی و عملی آن‌ چنان انجام دهیم که این آیه‌ کریمه‌ی «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»[۱۶]… باور داریم که این آیه آیه‌ی قرآن است؟ باور داریم که قرآن کریم فرموده: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»؟[۱۷] لذا مطالب کلیدی، کاربردی، تربیتی، اجرایی حضرت آقا به رؤسای دانشگاه‌ها القاء فرمودند. باشد که تأثّری ببینیم و حرکتی ببینیم و تنبّهی ببینیم و این‌ دانشگاه‌ها را از رکود به جهش، به تکاپو، به بالندگی.

img5

جامع بودن قرآن در تمام جنبه‌ها

باید در مورد علوم دانشگاه‌ها جهت‌گیری شود. قرآن کتابی است که همه چیز در این کتاب وجود دارد، «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ»[۱۸] است. در مسئله‌ی انعقاد نطفه، در مسئله‌ی تشکیل باران، در مسئله‌ی حرکت اجرام کیهانی، هزاران مسئله‌ی علمی در قرآن کریم وجود دارد، مسائل حقوقی وجود دارد، مسائل نظامی وجود دارد. در مسائل فرهنگی، در مسائل عرفانی، در مسائل عقلی قرآن کتابی است که نمونه است. جهان در قرآن منعکس است. امّا هیچ مسئله‌ای بدون فلش نیست، همه‌ی این‌ها آیه است، به سوی خدا است.

دانشگاه اسلامی

آرزوی ما این بود که دانشگاه‌های ما رنگ قرآن بگیرد، در کلاس فیزیک ما، کلاس شیمی ما، کلاس پزشکی ما، کلاس هسته‌ای ما خدا دیده شود. دانشگاه اسلامی باشد، دانشگاه اسلامی به این معنا نبود که آن‌ها بروند طلبه شوند عمامه بر سر بگذارند، به این معنا است که همه مایه‌ی جوشش ایمان آن‌ها شود، به خدا نزدیک شوند، خدا محور شوند، دین محور شوند. این نکته‌ای است که خیلی اهمّیّت دارد. بنابراین قدم اوّل مسئله‌ی فرهنگ در دانشگاه‌ها است، در دانشگاه‌های نظام جهادی، نظام ولایی، نظام قرآنی، نظامی که این همه شهید خون خود را برای این نظام دادند، واقعاً رؤسای دانشگاه‌های ما برای نماز جوان‌ها، برای جدا کردن صف دخترها و پسرها از یکدیگر که ارتباطات نامشروعی نداشته باشند، برای پوشش زن‌ها و دخترها، ما چطور می‌خواهیم فرهنگ‌سازی کنیم؟

تشکیل اردوهای مختلط کار فرهنگی است؟ کار فرهنگ شیطانیّت است، فرهنگ آمریکایی است. برای دین خود چه می‌کنیم؟ برای عالم آخرت خود چه می‌کنیم؟ این جوان‌ها امانت‌های الهی هستند به دامن شما داده‌اند، با آن‌ها چه می‌کنید؟ باید دانشگاه‌های ما نماز شب پرور باشد. بله، جوشش خون شهدا است بحمد الله دفاتر نمایندگی ولیّ فقیه، بعضی روحانیونی که با دانشگاه ارتباط دارند، فی الجمله خبرهای خیلی خوبی وجود دارد. اعتکاف‌های دانشگاه، نماز جماعت‌های دانشگاه، ولی چند درصد دانشجوها در مسجد حضور پیدا می‌کنند؟ چند درصد اساتید در مساجد حضور پیدا می‌کنند؟ چند درصد از دخترها را اساتید ما می‌گویند تو بچّه مسلمان هستی امروز این حجاب تو جنگ فرهنگی با آمریکا است و بدحجابی و بی‌حجابی شما انفعال در برابر آن‌ها است؟ ما چقدر در این مسائل حسّاسیّت در مدیران دانشگاه‌ها می‌بینیم؟

در مسئله‌ی ولایت رسول الله، حاکمیّت دین، این عزّت و استقلالی که در زیر پرچم ولایت خداوند منّان برای مسلمانان منظور فرموده، برای گفتمان ولایت، چقدر دانشگاه‌های ما روی این مسائل کار کرده‌اند؟ چقدر این را رواج داده‌اند؟ چند کرسی قرار داده‌اند؟ روی این‌ها باید فرهنگ‌سازی کرد، انقلاب ما انقلاب خونین شهیدان ما است، انقلاب نایب امام زمان است، انقلاب فقاهت است. دانشگاه‌های ما باید در طراز اسلام و در طراز قرآن شریف باشند.

نیازهای امروز جامعه‌ی دانشگاهی

پژوهش محوری یکی از مسائل بسیار مهم است که فقط به مسائل سطحی که نمره بیاورند… نیاز‌سنجی، انطباق رشته‌ها با نیاز کشور ما، این همه فارغ التّحصیل همه بیکار هستند. مگر می‌شود در جامعه‌ای که سراسر گوشه‌های آن نیاز است، خلأ است، بگوییم این‌ها کار ندارند؟ خیر، کار بلد نیستند، این‌طور تربیت نکرده‌ایم که کار کنند، برای رفع نیازهای مملکت چقدر سنجش شده است؟ برای رفع نیازها چقدر در رشته‌های علمی کار شده و اولویّت‌ها رعایت شده است؟

اقتصاد مقاومتی

برای مسئله‌ی اقتصاد مقاومتی، این نسخه‌ی شفابخش است، این قطع وابستگی به بیگانه است، این درون‌زا است، این عدالت محور است. در اقتصاد لیبرالیستی یک عدّه‌ای به نوا می‌رسند، رانت‌خوارها، آن‌هایی که از راه‌های مختلف درمی‌آورند. در آمد و شدی که بعد از این با شرکت‌های کمپانی بزرگ اروپا و آمریکا برقرار می‌شود چه کسانی ضرر می‌کنند؟ چه کسانی سود می‌کنند؟ این اقتصاد مقاومتی عدالت محور است، به فکر این پابرهنه‌ها است، به فکر این جنوب شهری‌ها است، به فکر آن‌هایی است که بچّه‌های آن‌ها الآن هم در سوریه از ما دفاع می‌کنند. اگر دفاع این‌ها نبود، شهادت آن‌ها نبود، ما الآن نمی‌توانستیم با امنیّت این‌جا نماز جمعه بخوانیم.

اهمّیّت دانشگاه در پرورش مدیران

مسئله‌ی دانشگاه که کانون پرورش مدیران کشور است. اگر شما هر روز در گوشه‌ای خرابی می‌بینید، ریخت و پاش‌های آن‌چنانی می‌بینید، پرونده‌های میلیاردی تشکیل می‌شود، این‌ها مشکل فرهنگی دانشگاه‌ها است. اگر دانشگاه‌ها انقلاب الهی و معنوی و تربیتی و فرهنگی اسلامی داشتند ما نباید امروز این نگرانی‌ها را از مردم خود داشته باشیم. آیا مدیران ما مردمی هستند؟ خادم هستند؟ مردم راحت هستند؟ مردم برای رفتن به ادارات خیلی راحت هستند؟ به آن‌ها خوش می‌گذرد؟ کسی مشکلی داشته باشد بخواهد به اداره‌ای برود مشکل خود را حل کند، این‌ها فرزندان خود آن‌ها هستند؟ برای پدرها و مادران خود خدمت می‌کنند؟ ما اصلاً این‌ها را برای خدمت تربیت نکرده‌ایم، ما مدیر تربیت نکرده‌‌ایم، ما فرهنگ علوی را در کجای ادارات می‌بینیم؟ اگر می‌بینیم بفرمایید، اگر نمی‌بینیم مشکل کجا است؟ مشکل ما کجا بوده که امروز باید این‌طور برای خود در بعضی از گوشه و کنارها مشکلات جدّی داشته باشیم؟ چرا حضرت آقا نگران نفوذ در مراکز سیاسی و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری است؟ همه‌ی خلأها آن‌جا است.

مرحوم آیت حق، سیّد محسن امین جبل عاملی گفته بودند: من بچّه‌هایی تربیت کرده بودم که اگر به دریای لجن بیفتند دامن آن‌ها آلوده نمی‌شود. انسان‌های خود باور متّکی به خدا و قرآن، هیچ نگران این نباشیم که اگر امان نامه‌ای از جانب ابن زیاد آمد آن‌ها دست خود را بالا کنند، بلکه به آن‌ها اعتنا نکنند، به آن‌ها پشت کنند، از استکبار نفرت داشته باشند، آن‌ها را حقیر بدانند، کوچک بدانند، ما چنین دانشگاه‌هایی می‌‌خواهیم و این فرهنگ سازی می‌خواهد.

img4

مسئله‌ی سوریه

مطلب دیگری که باید عرض کنیم مسئله‌ی سوریه است. بحمد الله پیش‌بینی – «اتَّقُوا فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»،[۱۹]– رهبر عزیز ما به نور ایمان، آن روزی که بعضی گلایه می‌کردند که سوریه چه ارتباطی به ما دارد؟ ما چرا آن‌جا هزینه کنیم؟ بعدها عدّه‌ای می‌گفتند که بشار اسد باید برود. ولی ایشان در مسئله‌ی حمایت از سوریه و حفظ بشار اسد از ابتدا خط را نشان دادند، آدرس درست پیروزی مقاومت را ارائه کردند و دیدید مقاومت چه کرد. امروز کشورها عقب‌نشینی کرده‌اند، حتّی بعضی از کشورهای مرتجع که در این زمینه خیلی پافشاری داشتند عقب‌نشینی کردند. ما در مسئله‌ی سوریه به چند نکته خیلی تأکید داریم: یکی حفظ تمامیّت ارضی سوریه است، دوم مبارزه‌ی جدّی با ترویست‌ها است، باید این‌قدر ادامه پیدا کند که ریشه‌ی داعش و النّصره و تکفیری‌ها به کلّی هم در سوریه و هم در منطقه کنده شود.

مسئله‌ی دیگر مسئله‌ی عدم دخالت دولت‌های خارجی در سرنوشت سوریه است. ما مردم سالاری را، آرای مردم را برای تعیین سرنوشت خود محترم می‌داریم، در سوریه هم بدون دخالت بیگانه بعد از آن‌که این ناامنی از بین رفت و آتش ترور در آن‌جا خاموش شد، در فضای امن و در محیط سالم این مردم هستند که ارکان اجرایی کشور خود را تعیین می‌کنند. در میان اشخاصی که مطرح هستند یکی هم آقای بشار اسد است که طیّ این مدّت قهرمانانه در برابر قدرت‌های بزرگ ایستاد و سنگر را حفظ کرد. یکی از چهره‌‌های برجسته‌ی منطقه است، ایشان هم در کنار دیگران، مردم هستند که یا بشار را یا دیگران را انتخاب می‌کنند.

حادثه‌ی افغانستان

مسئله‌ی بعدی حادثه‌ی تأسّف‌بار که واقعاً قلب انسان جریحه‌دار می‌شود، در افغانستان هشت شیعه را به جرم تشیّع سر ببرّند. «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».[۲۰] این مظلومیّت مؤمن‌کشی همچنان ادامه دارد، آن هم سر بریدن. آن وقت متأسّفانه دولت افغانستان هم در تعقیب اقدامی نکرده، حسّاسیّت خاصّی نشان نداده است.

اقدامات عربستان در یمن

نکته‌ی دیگر فضاحت سازمان ملل و دبیر کلّ سازمان ملل است که از حکومت سعودی ستایش کرد که اقدامات انسان دوستانه‌ای در یمن انجام می‌دهد. وای بر این سازمان ملل! وای بر این انسان نادان! هشت ماه است دارند کودک می‌کشند، زن می‌کشند، خانه‌ها را ویران می‌کنند، مدرسه‌های آن‌جا امنیّت ندارند، بچّه‌ها به مدرسه نمی‌روند، مسجدها را ویران می‌کنند، تروریست‌ها را آن‌جا گذاشته‌اند و تقویّت می‌کنند. در همین جهتی که آقای دبیر کلّ سازمان ملل از این حکومت دیکتاتور وابسته‌ی ضعیف ذلیل ستایش می‌کند، زور او به یمنی که امکانات اوّلیّه هم وجود دارد نخواهد رسید، آدم‌کشی معلول ضعف است، اقتدار نیست. «إِنَّمَا یَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِیف»،[۲۱] این ضعیف است که در اثر ناتوانی خود به ظلم پناه می‌برد، کسی که اقتدار داشته باشد از ظلم استفاده نمی‌کند. این دیوانگی برای این است که در سراشیبی زوال و سرنگونی قرار گرفته آخرین جنایت‌های خود را دارد در یمن انجام می‌دهد.

همان وقتی که این آقا دارد از حکومت سعودی ستایش می‌کند در همان وقت بعضی از نهادهای وابسته به سازمان ملل که ماشین‌های آن‌ها ارزاق برده بودند، غذا برده بودند، همین ماشین‌ها با بمب‌های سعودی از بین می‌روند و به خاک و خون کشیده می‌شوند. واقعاً باید دنیا بر این سیاهی و لکّه‌ی ننگ تاریخ گریه کند. هر چه زودتر إن‌شاء‌الله بافت بین الملل تغییر پیدا کند، آن هم با مقاومت هسته‌ی مقاومت که در ایران به فضل الهی با نیروی غیبی پیش آمده است. إن‌شاء‌الله روشن‌گری در دنیا پیش خواهد آمد.

دستگیری نزار زاکا

دو سه مسئله‌ی دیگر دارم، یکی دستگیری آقای نزار زاکا است که هم در لبنان هم در ایران مأموریّت راه انداختن شبکه‌ی مجازی اجتماعی با اهداف آمریکایی را داشت و از سرنخ‌های نفوذ بود. دستگیر شده و به اخذ دلارها اقرار کرده، به اهداف شوم خود اقرار کرده است. عدّه‌ای هم در کنار او دستگیر شده‌اند. این نکته‌ای که حضرت آقا برای مسئله‌ی نفوذ تأکید می‌کنند نفوذ خیلی خطرناک‌تر از جنگ است. در جنگ یک شخصیّتی را می‌کشند، شهید بهشتی را شهید کردند، شهید رجایی را شهید کردند، ولی یک وقت با نفوذ فکر یک رئیس جمهور را عوض می‌کنند، تصمیم او را مطابق میل آمریکا قرار می‌دهند، نخبگان ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند، بدون هزینه ما را قشون خود قرار می‌دهند. نفوذ خیلی خطرناک است و روی این جهت حسّاسیّت به جایی بحمد الله انجام شد.

کشف حجاب

بعضی مواقع در گوشه و کنار، بسیار اندک، مسئله‌ی کشف حجاب دیده می‌شد، یک خانمی پشت رل بدون هیچ پوششی مثل زمان رضا خان، مثل افرادی که قانون در مملکت آن‌ها نیست، دین در مملکت آن‌ها نیست، این‌طور انجام می‌دادند. فرمانده‌ی محترم نیروی انتظامی هم بخش‌نامه کرد، هم مصاحبه کرد، برخورد با جرایم مشهود وظیفه‌ی قانونی پلیس است. این‌که بعضی بانوان غافل هستند نمی‌فهمند این کار آن‌ها دشمن شاد کن است، کاری که راه استعمار را برای ما باز می‌کند، بدآموزی است، مقابله‌ی با قرآن کریم است، مقابله‌ی با آیات حجاب است. نمی‌داند، نمی‌خواهد بداند، در خانواده به او یاد نداده‌اند، بد عادت کرده است. ممکن است کسانی اصلاً پول می‌گیرند که هنجارشکنی کنند، این مسائل را عادی کنند.

به هر صورت اگر کسی حسّاس نباشد، مأمورین، مردم، وظیفه‌ی قانونی و شرعی خود را عمل نکنند، این سیل می‌آید و همه‌ی خانواده‌ها را می‌برد. ما در این جهت هم از فرمانده‌ی محترم نیروی انتظامی تشکّر می‌کنیم و هم از همه‌ی نیروهای انتظامی و امنیّتی و از مردم عزیز خود توقّع داریم که برای دختران خود دلسوزی کنند، برای نوامیس خود دلسوزی کنند. این حجاب دستور خدا است، دستور قرآن کریم است و سنگر حفاظت ما است.

img9

صحبت با رئیس جمهور

در نهایت هم یک موعظه‌ی دردمندانه با آقای رئیس جمهور دارم که در نمایشگاه مطبوعات مطالبی گفته‌اند که نیش داشت. این نکته را قرآن کریم به پیغمبر خدا می‌فرمایند که «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»،[۲۲] از چه کسی دفاع می‌کنید به چه کسانی حمله می‌کنید؟ «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»، کسی که در رأس دستگاه اجرایی است و بعد از رهبری عالی‌ترین مقام را دارد، نباید عصبی برخورد کند، نباید نیش‌دار صحبت کند، باید ادبیات او طوری باشد که مؤمن شادکن باشد. این حیف است که انسان در برابر بیگانگان خیلی رعایت ادبیات کند و رعایت همه‌ی جوانب را بکند، امّا در حمله‌ی به خودی‌ها، در حمله‌ی به مؤمن، متدیّنین، خدمت گزاران طور دیگری صحبت کند. ایشان در حصار یک جریان قرار بگیرد حیف است و این نوع ادبیات را ما در شأن یک رئیس جمهور نمی‌بینیم.

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ».

img11139408221438463286503774


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی نساء، آیه ۶۹٫

[۳]– سوره‌ی قمر، آیه ۵۰٫

[۴]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۹۶٫

[۵]– نهج البلاغه، ص ۲۱۳٫

[۶]– سوره‌ی اسراء، آیه ۴۴٫

[۷]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۴٫

[۸]– الکافی، ج ۳، ص ۲۳۶٫

[۹]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۲٫

[۱۰]– سوره‌ی طه، آیه ۱۲۴ و ۱۲۵٫

[۱۱]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۱۲]– سوره‌ی حج، آیه ۴۶٫

[۱۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۳٫

[۱۴]– سوره‌ی تکاثر.

[۱۵]– سوره‌ی حدید، آیه ۴٫

[۱۶]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۴۱٫

[۱۷]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۳۹٫

[۱۸]– سوره‌ی نحل، آیه ۸۹٫

[۱۹]– الکافی، ج ۱، ص ۲۱۸٫

[۲۰]– بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۹۳٫

[۲۱]– تهذیب الاحکام، ج ۳، ص ۸۸٫

[۲۲]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۵۹٫