آیا مواردی سراغ دارید که اصحاب در برابر پیامبر(ص) در مورد مسائل مالی مقاومت کرده باشند، و نظر آن ‌حضرت را با اکراه قبول کرده، یا اصلاً نپذیرفته باشند؟

پاسخ اجمالی

ابتدا باید گفت که دلیل اسلام آوردن منافقان، مصالح دنیوى و مادی بود، که اگر به آنان از صدقات و بیت المال چیزى داده می ‌‏شد خشنود  ‌شده و گرنه زبان به شکایت ‏گشوده و گوشه و کنایه می ‌زدند، و یا در عمل خشم خود را آشکار می ‌کردند. در حالی ‌که اگر گرویدن ‌شان به پیامبر اسلام(ص) از سر صدق بود، خود را تسلیم خدا و رسولش می ‌کردند، و می ‌پذیرفتند که صدقات و اموال بیت المال چنان نیست که به میل و اراده کسى در اختیار هر کس قرار گیرد، بلکه این اموال متعلق به افراد ناتوان جامعه بوده؛ مانند فقرا، مساکین، و یا مصالح عامه و… است، و خداوند علیم به نیازهاى واقعى مردم آگاه است.[۱]
قرآن کریم در آیه ۵۸ سوره توبه می ‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ»؛ بعضى از ایشان تو را در تقسیم صدقات به بی ‌عدالتی متهم می ‌کنند، اگر به آنها داده شود، خشنود می ‌شوند و اگر داده نشود، خشم می ‌گیرند.
در ذیل این آیه در تفاسیر نقل شده است؛ پیامبر اسلام(ص) مشغول تقسیم اموالى – از غنائم، یا صدقات- بود که فردی از طائفه  «بنى تمیم» به نام «ذو الخویصره» – که در واقع بنیان ‌گذار خوارج است-  فرا رسید و صدا زد: اى رسول خدا، به عدالت رفتار کن! پیامبر فرمود: واى بر تو اگر من عدالت نکنم، چه کسى عدالت خواهد کرد؟!  «عمر» صدا زد اى رسول خدا به من اجازه بده تا گردنش را بزنم! پیامبر(ص) فرمود: او را به حال خود واگذار! او یارانى دارد که نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنها کوچک می ‌شمرید، ولى با این ‌حال آنها از دین فرار می ‌کنند همان ‌گونه که تیر از کمان می ‌گریزد. در این هنگام آیه فوق نازل شد و به این ‌گونه افراد هشدار داد.
کلبى می ‌گوید: آیه درباره «الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» یا همان منافقان نازل شد که از آن جمله مردى بود ملقب به ابو الخواصر، که به پیامبر (ص) گفت: رعایت مساوات نکردى و آیه در تقبیح وى نازل شد.
[۲]
ابن زید می ‌گوید؛ منافقان گفتند محمد این غنائم را جز به هر کس که دوست دارد، به دیگرى نمی ‌پردازد و بر طبق دلخواه خود رفتار می ‌کند که این آیه نازل شد.
[۳]
در تفسیر قمى آمده است: هنگامی که زکات ‌ها وارد مدینه شد، ثروت ‌مندان آمدند و گمان کردند که رسول خدا(ص) میان آنها قسمت خواهد کرد؛ چون در میان فقرا تقسیم شد، شروع به خرده ‌‏گیرى کردند.
[۴]
گفتنی است؛ بعضى منافقان ثروت ‌مند، همواره مایل بودند که بخشی از زکات و غنیمت به آنها هم پرداخته شود؛ و هرگاه چیزی به آنان تعلق نمی ‌گرفت، می ‌گفتند: این چه تقسیمى است؟! البته خرده ‌‏گیرى آنها فقط از آن جهت بود که به آنها داده نمی ‌‏شد.
از امام صادق(ع) نقل شده است: بیشتر از دو سوم مردم مصداق این آیه هستند؛
[۵] یعنى بیشتر مردم چنین هستند، اگر از جانب اسلام، منفعتی مادی به آنان برسد، از این دین راضی بوده و اما اگر چنین منفعتی در اختیارشان قرار نگیرد، فریادشان بلند می ‌‏شود.
به هرحال منافقانی که برای منافع مادی خود به اسلام گرویدند، تاب تحمل عدالت را نداشته و در مسائل مالی در برابر پیامبر(ص) موضع گرفته ‌اند.
با توجه به شأن نزول آیه که بیان شد، این منافقان بودند که از رسول خدا(ص) در مورد تقسیم صدقات عیب ‌ جویى می ‌کردند. و از ذیل آیه (وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ) برمی ‌آید که آنها هنگامى از پیامبر در امر صدقات عیب ‌‏جویى می ‌‏کردند که پیامبر یا به دلیل آن ‌که آنها استحقاق دریافت آن ‌را نداشتتند و یا به جهتى دیگر، چیزى از صدقات به آنها نمی ‌‏داد.
[۶]

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. ر. ک: مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏۴، ص ۱۷۳، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.

[۲]. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص ۱۳۱، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.

[۳]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۵، ص ۶۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۴]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق، موسوى جزایرى، سید طیب، ج ‏۱، ص ۲۹۳، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.

[۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۲، ص ۴۱۲، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا إِسْحَاقُ کَمْ تَرَى أَهْلَ هَذِهِ الْآیَهِ- فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ قَالَ ثُمَّ قَالَ هُمْ أَکْثَرُ مِنْ ثُلُثَیِ النَّاسِ».                    

[۶]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۹، ص ۳۱۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، ۱۴۱۷ق.