شاید مهم ترین اثر حدیثی اهل سنت، «مسند احمد بن حنبل» باشد، که سی هزار حدیث را در بردارد؛ و «المسند» در میان تمامی اهل سنت به عنوان یکی از منابع مهم و اصیل شناخته می شود. پرسشی که به وجود می آید این است که چرا «مسند احمد» که از نظر تاریخی بر «صحاح سته» مقدم است، همسنگ صحاح سته نیست؟ در ذیل به بررسی این مهم پرداخته می شود:

در محتوای این کتاب و شیوه ی نگاشتن مسند، سخنان زیادی گفته شده است. واقعیت این است که احمد، خود به تدوین این کتاب همت نکرد و با قرائت روایات بر شاگردان خود، آنان به تبویب و تدوین مسند اقدام کردند. از طرف دیگر درهم ریختگی اسناد و مسانید «مسند حنبل»،  موجب شد تا این کتاب از مشکلات احادیث ضعیف و ساختگی به دور نباشد؛ تا آن جا که در سال ۷۵۰ یکی از حنبلیان، از «ابن حجر عسقلانی» تقاضا می کند کتابی در دفاع از مسند بنویسد و ادعای ضعیف بودن روایات این کتاب را رد کند، اما ابن حجر، برعکس، با تدوین کتابی با نام «القول المسدد فی الذب عن مسند الامام احمد» بیان می کند که در کتاب «مسند احمد»، احادیث ضعیف فراوانی، و احادیث ساختگی اندکی وجود دارد.

اما آیا این عامل موجب مهجوریت المسند شده است؟ پاسخ منفی است، چرا که صحاح سته نیز سرشار از احادیث ضعیفند؛ حتی در «عون الباری» نقل شده است که بخاری کتاب خود را به احمد عرضه کرد و او بیش تر روایات آن را نپذیرفت. هم چنین «ذهبی» و «محمد بن علی بن حمزه» نیز احادیثی را نام برده اند که در صحیحین آمده اند، ولی احمد آن ها را انکار کرده و گفته است باید به دیوار کوبیده شوند. به علاوه احمد در ضبط و استخراج حدیث شهرت بیش تری از سایر محدثان دارد و امام المحدثین است؛ با این حال، چرا مسند احمد، همپای دیگر صحاح سته، مورد توجه مجامع اهل سنت نیست؟

پاسخ این است، تنها تفاوت میان مسند احمد با صحاح سته، وجود انبوهی از روایات پیرامون علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام در آن است. نخستین مسئله ای که در فعالیت های علمی احمد درباره ی اهل بیت علیهم السلام مطرح است، «مسئله ی تربیع» است. دو عامل شکل گیری تربیع در میان اهل سنت:

  1. پس از جنگ صفین و تبلیغات شدید بنی امیه، امر خلافت بر اهل سنت مشتبه شد؛ به این معنی که چه کسی پس از عثمان، خلیفه ی چهارم باشد؟ به ویژه جریان عثمانی که در میان اهل حدیث بسیار رواج داشت و تنها سه خلیفه ی نخست را به عنوان خلفای بحق پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله به رسمیت می شناخت باعث پیدایش«مسئله ی تربیع» شد.
  2. فعالیت های بنی امیه و جعل احادیث بسیار در مذمت علی علیه السلام و خاندانش، و انزوای آنان در طول سالیان حکومت بنی امیه نیز به این وضعیت بیش تر دامن می زد.

احمد در این شرایط مبهم، حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه ی چهارم معرفی کرد و گفت: “من لم یثبت الامامه لعلی علیه السلام فهو اضل حمار اهله.” یعنی کسی که امامت را برای علی علیه السلام ثابت نداند، از چهار پای خانه اش  گمراه تر است. (مجموع الفتاوى، ج ۴، ص ۴۷۹)

SanadHanbal03

SanadHanbal04

 

فرزندش عبدالله می گوید: “روزی در خدمت پدرم بودم که گروهی از اهل کرخه نزد پدرم آمدند و از ابوبکر و عمر و عثمان شروع به صحبت کردند و در آن مبالغه کردند. سپس در مورد خلافت علی علیه السلام سخن گفتند و اطاله ی کلام کردند. در این حال پدرم سرش را بلند کرد و گفت: ای گروه! در مورد خلافت و علی علیه السلام، و علی علیه السلام و خلافت زیاد سخن گفتید. بدانید که خلافت برای علی علیه السلام زینت نیست؛ بلکه علی علیه السلام موجب اعتبار و زینت خلافت است.” (ابن عساکر، تاریخ مدینۀ دمشق، ج۴۲، ص۴۴۶)

SanadHanbal05

SanadHanbal06

احمد در تعدیل نگاه اهل حدیث که بیش تر عثمانی بودند نقش اساسی ایفا کرد؛ و با ترویج فضایل حضرت علی علیه السلام در برابر اهل حدیث عثمانی مذهب، جو شکنی کرده است. این نگاه احمد، بار دیگر، رفته رفته مناقب و عظمت علی علیه السلام را زنده می کند و پس از آن، آثار بسیاری در عظمت علی علیه السلام نگاشته می شود.