عزاداری شامگاه بعد از روز عاشورا در ادامه عزاداری همان روز بوده و دارای اجر و پاداش است. شام غریبان، اولین شبی است که اهل بیت امام حسین(ع)، بعد از شهادت آن‌حضرت و فرزندان و اصحابش، با مظلومیت و غربت، در دست دشمنان اسلام و اهل بیت پیامبر، به اسیری گرفته شدند. زنان و کودکانی که همسران و پدران و دیگر مردان خاندان خود را از دست داده و آنان را با بدن‌هایی بی‌سر و غرقه در خون، در بیابان کربلا ترک کرده و خود نیز به اسارت برده شدند. شاید این روایت نیز ناظر به عزاداری شب شام غریبان باشد:
«
جَابِرٍ الْجُعْفِی‏ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ فَقَالَ لِی هَؤُلَاءِ زُوَّارُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى الْمَزُورِ أَنْ یُکْرِمَ الزَّائِرَ مَنْ بَاتَ‏ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ لَیْلَهَ عَاشُورَاءَ لَقِیَ اللَّهَ مُلَطَّخاً بِدَمِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَأَنَّمَا قُتِلَ مَعَهُ فِی عَرْصَتِهِ [عَصْرِهِ‏] وَ قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ أَیْ یَوْمَ عَاشُورَاءَ وَ [أَوْ] بَاتَ‏ عِنْدَهُ کَانَ کَمَنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْهِ».[۱]
جابر جعفى گوید: در روز عاشورا محضر امام صادق(ع) رسیدم، آن‌حضرت به من فرمود: «این گروه [زائرین امام حسین ع) میهمانان خدا بوده و بر میزبان واجب‏ است که مهمانش را اکرام نماید، کسى که نزد قبر مطهر حضرت امام حسین(ع) در شب عاشورا به صبح آورد روز قیامت خدا را ملاقات می‌کند در حالى که به خون خودش آغشته بوده گویا در رکاب حضرت امام حسین در عرصه کربلا شهید گشته است. و کسى که قبر امام حسین را روز عاشورا زیارت کرده و کنار قبر شب را به صبح آورد مانند کسى است که در مقابل آن‌حضرت شهید شده باشد».
اما عنوان و اصطلاح «شام غریبان» و یا معادل عربی آن برای شامگاه بعد از عاشورا برگرفته از روایات نیست و شاید الهام گرفته از این شعر حافظ باشد که متناسب با غربت اهل بیت در این شب اندوه بار است:

نماز شام غریبان چو گریه آغازم   
به مویهای[۲] غریبانه قصّه پردازم
به یاد یار و دیار آن‌چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم[۳]

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص ۱۷۳، نجف اشرف، دار المرتضویه، چاپ اول، ۱۳۵۶ش.

[۲]. «به مویه‌هاى»؛ حافظ شیرازی، خواجه شمس الدین محمد، ‏ دیوان حافظ، به اهتمام: قزوینى، محمد، غنى، قاسم، ص ۴۲۱(پاورقی)، تهران، زوار، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش. ‏

[۳]. همان.