یکی از ویژگی‌های امام، امامی که خدا او را به امامت منصوب می‌کند این است که باطن عالم را می‌بیند، باطن عالم در قبضه‌ی قدرت امام است. در مورد حضرت ابراهیم علیه السّلام خدای متعال فرمود: «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ»،[۱] ما این‌چنین به ابراهیم نه خبر دادیم، «نُری»، نه یک بار نشان دادیم. او دائماً از جانب خدا سیر ملکوت می‌کرده است، با ملکوت دمساز و مأنوس بوده است، «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»، هر دو مطلب در این سوره آمده است؛ یک مسئله، رؤیت ملکوت است، شهود ملکوت است، یافتن ملکوت است، وجدان ملکوت است. علم حضرت ابراهیم، علم ذهنی نیست، علم مفهومی نیست، علم الفبایی نیست، علم او، علم به ملکوت است، حضرت ابراهیم علیه السّلام حقیقت اشیاء را می‌دیده است.

 

نکته‌ی دوم، مسئله‌ی یقین حضرت ابراهیم علیه السّلام است. چون یقین، مطلق گفته شده است، شامل تمام مراتب یقین می‌شود. یقین سه مرحله دارد: علم الیقین، عین الیقین و حقّ الیقین که هر سه، در قرآن کریم آمده است: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ»،[۲] دو نوع از یقین در این سوره آمده است و یک یقین هم در سوره‌ی مبارکه‌ی واقعه آمده است. آن‌جا هم خدای متعال حقّ الیقین را بیان فرموده است، در آخر سوره‌ی مبارکه‌ی واقعه، خدای متعال حقّ الیقین را بیان فرموده است.

 

حقّ الیقین مقام فنا است. آن‌جا دیگر خدا می‌بیند، خدا می‌شنود، خدا می‌گوید و بنده عین الله است، أُذن الله است، لسان الله است. مقام امامت حضرت ابراهیم علیه السّلام اقتضای فناء مطلق را، فناء افعالی، فناء صفاتی و فناء ذاتی را داشت. لذا به مقام حقّ الیقین نائل شده بود. کسی که در مقام حقّ الیقین است اراده‌ی او فانی در اراده‌ی خدا است، هیچ چیزی را منهای رضای خدا اراده نمی‌کند.


[۱]– سوره‌ی انعام، آیه ۷۵٫

[۲]– سوره‌ی تکاثر، آیات ۵ تا ۷٫