کلمات «نازعات»، «ناشطات»، «راجفه» و «رادفه» در قرآن چه معناهایی دارند؟

پاسخ اجمالی

«نازعات» از ماده «نزع»، به معناى چیزى را از جا بر کندن(جدا کردن) و یا کشیدن است؛ مانند کشیدن کمان به هنگام پرتاب تیر.
«
ناشطات» از ماده «نشط»، به معناى جذب، و نیز خروج و اخراج به ملایمت و سهولت، همچنین به معناى گره‏ گشایى است.
مراد از «نازعات» در آیات آغازین سوره نازعات، فرشتگانى هستند که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمانند. این فرشتگان ارواح کفار را به شدت از بدن هایشان بر مى ‏کشند، ارواحى که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند.
 
مقصود از «ناشطات» فرشتگانى هستند که مأمور قبض ارواح مؤمنان اند. این فرشتگان با مدارا، نرمش و نشاط، ارواح مؤمنان را از بدنشان جدا مى ‏سازند.
«
راجفه» از ماده «رجف» به معناى اضطراب و لرزه شدید است، و از آن جا که اخبار فتنه ‏انگیز مایه اضطراب جامعه مى ‏شود به آن «اراجیف» مى ‏گویند.
«
رادفه» از ماده «ردف» به معناى شخص یا چیزى است که به دنبال دیگرى قرار مى ‏گیرد؛ لذا به شخصى که دنبال سر دیگرى سوار بر مرکب مى‏ شود ردیف مى‏ گویند.
مراد از «راجفه» نفخه اولى و از «رادفه» نفخه دوم است که متأخر و بعد از نفخه اول صورت مى‏ گیرد.
 

پاسخ تفصیلی

این دو واژه در آغاز سوره نازعات به عنوان سوگند آمده است: «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً».[۱] در این که این کلمات سوگندی است از جانب خداوند متعال؛ بین مفسّران اتفاق نظر وجود دارد.[۲] بنا بر دیدگاه بیشتر مفسّران، جواب قسم حذف شده،[۳] و تقدیر کلام «اقسم بالنازعات و اقسم بالناشطات …» است؛ یعنی «من به این موارد سوگند می‏ خورم که شما (انسان ها) به طور یقین مبعوث خواهید شد».
معنا و تفسیر «نازعات»
«
نازعات» از ماده «نزع»، به معناى چیزى را از جا بر کندن(جدا کردن)، کشیدن چیزی از جایش، و جذب است؛[۴]مانند کشیدن کمان به هنگام پرتاب تیر،[۵] و گاه این واژه در امور معنوى نیز به کار مى ‏رود؛ مانند «نزع» عداوت یا محبت از قلب به معناى برکندن آن.[۶]
در باره «نازعات» در آیه شریفه، چندین تفسیر از سوی مفسّران ارائه شده است، که برای نمونه چند مورد بیان می شود:
۱ – 
نازعات؛ فرشتگانى هستند که روح مردم را هنگام مردن از بدن جدا می کنند،[۷] و کلمه «غرقاً» مصدرى است که چون زوایدش حذف شده، این تفسیر را بیشتر تأکید مى ‏کند؛ یعنی «إغراقاً فی النزع من أقاصی الأجساد» است؛[۸] پس معنای آیه چنین می شود: «سوگند می  خورم به فرشتگانى که در کندن روح از بدن  اغراق می‏ کنند، و به سختى روح  را از بدن جدا می ‏کنند».
و از همین قسم است این تفسیر که منظور از «النازعات»، فرشتگانی اند که ارواح کفار را از بدن هایشان با شدت جدا می کنند.[۹] همان طور که امام على(ع) در ذیل این آیه شریفه فرمود: «منظور، فرشتگانی اند که ارواح کفار را از بدن هایشان به شدت بیرون می کشند، آن چنان که تیرانداز کمان را تا آخرین مرحله می کشد».[۱۰]
۲ – 
منظور از نازعات خود مرگ است؛ چون مرگ است که ارواح را از بدن ها به طور کامل بیرون مى‏ کشد.[۱۱]
۳ – 
منظور از نازعات، ستارگان هستند،[۱۲] در این صورت معنای آیه چنین است: «سوگند می خورم به ستارگانى که از افقى به افق دیگر کشیده می شوند»؛ یعنى طلوع و غروب می کنند[۱۳].
البته میان این تفسیرها تضادى وجود ندارد، و ممکن است آیات فوق اشاره به همه اینها باشد، ولى در مجموع تفسیر اول با توجه به نکاتى که ذیلاً گفته می شود از همه مناسب تر است، که بیشتر مفسّران شیعی و سنی همین تفسیر را پذیرفته اند؛ زیرا:
یک. تناسب با روز قیامت دارد که سوره در مجموع ناظر به آن می باشد.
دو. دیگر تناسب با آیات مشابه آن در آغاز سوره «مرسلات» است.
سه. جمله «و المدبرات امراً» بیشترین تناسب را با فرشتگان دارد که به فرمان خدا تدبیر امور جهان می کنند، و لحظه اى از انجام اوامر او سر باز نمی زنند: «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»،[۱۴] به خصوص این که مسئله تدبیر امور در این جا به صورت مطلق ذکر شد و هیچ قید و شرطى در آن نیست.
چهار. از همه اینها گذشته روایاتى از ائمه معصومین(ع) در تفسیر این آیات نقل شده که مناسب با همین معنا است؛ از جمله، همان روایتى که از امام على(ع) نقل شد.[۱۵]
معنا و تفسیر «ناشطات»
«
ناشطات» از ماده «نشط»؛ به معناى کندن، خارج شدن،[۱۶] خروج و اخراج به آسانی و نرمی[۱۷] و باز کردن گره‏  و ریسمان[۱۸] آمده است.
درباره «النَّاشِطاتِ نَشْطاً» تفاسیر مختلفی مانند آیه قبل ارائه شده است، که به ذکر چند مورد بسنده می شود:
۱ – 
فرشتگانی که ارواح مؤمنان را از اجساد بیرون می کشند.[۱۹]
۲ – 
ارواح خود مؤمنان که هنگام مرگ از بدنشان جدا می شوند.[۲۰]
۳ – 
تیرهایی که در جنگ ها از کمان بیرون می روند[۲۱]
گفتنی است که تفاسیر ذکر شده تضادی با هم ندارند و همگی می توانند مراد آیه باشند، اما تفسیر مناسب این است: منظور از «نازعات» -همان طور که گفته شد- فرشتگانی اند که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمان اند که آنها را به شدت از بدن هایشان بر می کشند، و «ناشطات»؛ یعنی فرشتگانى که مأمور قبض ارواح مؤمنان اند که با مدارا و نرمش و نشاط روح را از بدن آنها جدا می سازند.[۲۲]
معنا و تفسیر «راجفه» و «رادفه»
در آیات ۶ و ۷ سوره نازعات آمده است: «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَهُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَه»؛ آن روز که زلزله هاى وحشتناک همه چیز را به لرزه درمی آورد، و به دنبال آن، حادثه دومین [صیحه عظیم محشر] رخ می دهد.
«
راجفه» از ماده «رجف» (بر وزن کشف)؛ به معناى اضطراب شدید[۲۳] و لرزه شدید[۲۴] است. از آن جا که خبرهای فتنه ‏انگیز مایه اضطراب جامعه می شود به آن «اراجیف» می گویند.[۲۵]
«
رادفه» از ماده «ردف» (بر وزن حرف)؛ به معناى تابع؛[۲۶] یعنی شخص یا چیزى است که به دنبال دیگرى قرار می گیرد؛[۲۷] لذا به شخصى که دنبال سر دیگرى سوار بر مرکب می شود ردیف می گویند.[۲۸]
بسیارى از مفسران معتقدند که منظور از «راجفه» همان صیحه نخستین یا نفخ صور اول است که شیپور فناى جهان و زلزله نابودى دنیا است، و «رادفه» اشاره به صیحه دوم یا نفخ صور ثانى است که نفخه حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگى جدید است.[۲۹] همان طور که در جای دیگر از قرآن می خوانیم: «در صور دمیده می شود و تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند مدهوش می شوند و می میرند، مگر آنها که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در صور دمیده می شود ناگهان همه بپا می خیزند و در انتظار حسابند».[۳۰]
بعضى نیز گفته‏اند که «راجفه» اشاره به زلزله اى است که زمین را متلاشى می کند و «رادفه» زلزله اى است که آسمان ها را درهم می ریزد، ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر می رسد.[۳۱]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. نازعات، ۱ – ۲.

[۲]. ر.ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۱۰، ص ۲۵۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ کاشانی، ملا فتح الله، زبده التفاسیر، ج ۷، ص ۳۱۸، بنیاد معارف اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۲۳ق؛ خطیب، عبدالکریم، التفسیر القرآنی للقرآن، ج ۱۶، ص ۱۴۲۹، بی جا، بی تا؛  حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۱۰، ص ۳۱۴، دارالفکر، بیروت، بی تا.

[۳]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۰، ص ۱۷۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۱۰، ص ۳۶۳، دارالارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.

[۴]راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۷۹۸، دارالقلم‏، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۷، ص ۴۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.

[۵]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۷۹۸.

[۶]. همان.

[۷]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیه، علی عبدالباری، ج ۱۵، ص ۲۲۳، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

[۸]. همان، ص ۲۲۴.

[۹]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۱، ص ۲۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.

[۱۰]. شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تحقیق: درگاهی‏، حسین، ج ۵، ص ۳۰۵، بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، تحقیق: بردونی، أحمد، أطفیش، إبراهیم، ج ۱۹، ص ۱۹۰، دار الکتب المصریه، قاهره، چاپ دوم، ۱۳۸۴ق.

[۱۱]. این تفسیر از مجاهد نقل شده است؛ ر.ک: طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۰، ص ۱۸، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج ۸، ص ۳۱۴، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.

[۱۲]. این تفسیر از حسن و قتاده نقل شده است؛ ر.ک: تفسیر القرآن العظیم، ج ۸، ص ۳۱۴؛ رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، تحقیق: حکمت‏، علی اصغر، ج ۱۰، ص ۳۶۷، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.

[۱۳]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج ۱۰، ص ۶۵۱، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۱۴]. انبیاء، ۲۷.

[۱۵]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۷۷ – ۷۸، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۱۶]. قاموس قرآن، ج ۷، ص ۶۶؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۸۰۷

[۱۷]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۸۰۷.

[۱۸]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۱۴۸، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.

[۱۹]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج ۱۰، ص ۱۳۸، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، ۱۳۳۶ش؛ مفاتیح الغیب، ج ۳۱، ص ۲۸

 [۲۰]. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، لطایف الاشارات، تحقیق: بسیونی‏، ابراهیم، ج ۳، ص ۶۸۱، الهیئه المصریه العامه للکتاب، مصر، چاپ سوم، بی تا

[۲۱]. به نقل از: مفاتیح الغیب، ج ۳۱، ص ۳۲.

[۲۲]. همان، ص ۲۸؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص ۲۷۹، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ۱۴، ص ۲۸، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.

[۲۳]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۳۴۴

[۲۴]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج ۵، ص ۶۱- ۶۲، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۲۵]. تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۸۱.

[۲۶]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۳۴۹

[۲۷]. مجمع البحرین، ج ۵، ص ۶۲؛ تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۸۱.

[۲۸]. تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۸۱.  

[۲۹]. همان، ص ۸۱ – ۸۲؛ ر.ک: مفاتیح الغیب، ج ۳۱، ص ۳۴؛ نهج البیان عن کشف معانی القرآن، ج ۵، ص ۳۰۸؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۰، ص ۱۸۴.    

[۳۰]. زمر، ۶۸.

[۳۱]. تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۸۲.