۱ – آنچه در پرسش مطرح شده، سفارش امام علی(ع) به فرزندش امام مجتبی(ع) است: «وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ‏ اللَّهُ‏ حُرّاً»؛[۱]بنده دیگری مباش در حالی‌که خداوند تو را آزاد آفرید.
۲ – 
آزادی موضوعی انسانی و به معنای نفی تسلط دیگری بر شخص است. جعل در این‌جا به معنای «خلق» است؛ یعنی آزادی ودیعه‌‌ای است الهی که هنگام خلقت، در وجود و سرشت انسان نهاده شده است. از نظر علی(ع) بنده غیر خدا بودن با آزادی منافات دارد؛ چرا که انسان‌‌ها در انسانیت مشترک‌اند، و عبودیت و بندگی فقط در برابر خدا است.
امام علی(ع) در وصیت‌نامه‌اش به امام حسن مجتبی(ع)، آزادی شخصی را با آزادی تکوینی از سوی خداوند گره می‌‌زند و می‌‌فرماید: بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است؛ یعنی نفس خویش را از هر زبونی و پستی گرامی دار، هر چند تو را به نعمت‌‌های بی‌‌شمار برساند؛ زیرا هرگز بر آنچه از نفس خویش صرف می‌‌کنی، عوض نخواهی یافت. به بیان دیگر، امام(ع) در صدد بیان این مهم است که خداوند انسان را کریم آفرید و او را گرامی داشت، به او آزادی و اختیار عطا نمود، بر بسیاری از موجودات نظام هستی برتری بخشید. این نفس کریم را نباید در در برابر خواسته‌‌های نفسانی که انسان را وام‌دار دیگران می‌‌کند حقیر نمود؛ یعنی مواظب باش خواهش‌‌های نفسانی تو را وام‌دار دیگران نکند. تا از آن حریت و آزادگی به ذلت و زبونی بیفتی.
نیز آن‌‌حضرت در جایی دیگر فرمود: «إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا»؛[۲]پروردگارا! مرا این عزّت بس که بنده تو باشم و این فخرم بس که پروردگارم تو باشی!
در بینش توحیدی علی(ع)، آزادی حقیقی این است که انسان عبد خدا باشد؛ زیرا در سایه این بندگی است که از هر قید و بند ذلّت بار آزاد می‌‌شود.
۳ – 
بر اساس برخی از روایات، معنای دیگر این سخن آن است که گفته‌‌های دیگران را بدون تحقیق و کورکورانه قبول نکنید تا مانند بنده‌‌ای برای آنها نباشید. امام باقر(ع) در این باره در تفسیر آیه: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»،[۳] می‌فرماید: «وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا وَ لَکِنْ أَطَاعُوهُمْ فِی مَعْصِیَهِ اللَّهِ»؛[۴] به خدا سوگند که براى ایشان نماز نگزاردند و روزه نگرفتند، بلکه در معصیت خدا از ایشان اطاعت کردند.
ابو بصیر می‌گوید؛ از امام صادق(ع) در باره همین آیه پرسیدم، فرمود: به خدا که عالمان یهود آن مردم را به پرستش خود نخواندند، و اگر به پرستش خود مى‌‌‏خواندند مردم پذیرا نمى‌‌‏شدند، بلکه آنان حرام را برایشان حلال و حلال را حرام کردند؛ این بود که آن مردم نادانسته‏ آنان را عبادت کردند.[۵]
۴ – 
البته، گفتنی است که مفهوم این روایات گوش ندادن و بهره نگرفتن از سخنان عالمان دین نیست؛ چرا که عالمان مردم را به خدا و تعالیم الهی می‌خوانند که شنیدن تعالیم الهی عبودیت و بندگی خدا را به دنبال خواهد داشت، نه بندگی غیر خدا را: «مَنْ أَصْغَى‏ إِلَى نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»؛[۶] هر کس گوش فرا دهد به حرف‌های سخنوری در حقیقت او را بندگی کرده است. اگر ناطق از خداوند می‌گوید، شنونده خدا را بندگی کرده و اگر از شیطان می‌گوید شیطان را بندگی نموده است.

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق، غفاری، علی اکبر، النص، ص ۷۷، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ۱۳۶۳ ش؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صالح، صبحی، ص ۴۰۱، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۲]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏۲، ص ۴۲۰، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.

[۳]. توبه، ۳۱٫ «(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند».

[۴]. برقى، احمد بن محمد بن خالد المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج ‏۱، ص ۲۴۶، دار الکتب الإسلامیه، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.‏

[۵]. همان. «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَهِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَهِ أَنْفُسِهِمْ مَا أَجَابُوهُمْ وَ لَکِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُون‏».

[۶]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۶، ص ۴۳۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.