یکی از موضوعات اساسی در نهج البلاغه موضوع مرگ و رستاخیز است؛ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این باره به گونه ای موشکافانه و دقیق جزئیات مرگ و عوالم پس از مرگ را تبیین می‌ کنند که گویی خود، این مسیر را طی نموده و بر دقایق و ظرایف آن کاملاً واقف هستند. امام(علیه السلام) در تسلیت به گروهی که یکی از آنها مرده بود، فرمودند:

«مرگ نه با شما آغاز شد، و نه بر شما به پایان خواهد رسید. این رفیق شما به سفر می‌ رفت، اینک نیز او را در یکی از سفرهایش بشمارید، پس اگر نزد شما بازگشت که هیچ، و گرنه شما نزد او خواهید رفت.»[۱]

ترس از مرگ در قاموس امیرمؤمنان وجود ندارد: «به خدا سوگند انس و اشتیاق پسر ابوطالب به مرگ از انس طفل شیر خوار به پستان مادر بیشتر است.»[۲]

آمادگی برای سفر آخرت

سفر آخرت آغاز پیمودن یک زندگی جدید و غیرقابل برگشت به دنیاست که دارای گردنه های سخت و دشواری است و نیاز به آمادگی قبلی دارد؛ امام(علیه السلام) درباره آمادگی برای سفر آخرت می‌ فرمایند:

«وبادروا آجالکم بأعمالکم , وابتاعوا ما یبقى لکم بما یزول عنکم، وترحّلوا فقد جدّ بکم، واستعدّوا للموت فقد أظلّکم. وکونوا قوما صیح بهم فانتبهوا، وعلموا أن الدنیا لیست لهم بدار فاستبدلوا . فإن الله سبحانه لم یخلقکم عبثا ولم یترککم سدى، و ما بین أحدکم و بین الجنه أو النار إلا الموت أن ینزل به. و إن غایه تنقصها اللحظه وتهدمها الساعه لجدیره بقصر المده»؛[۳] «و با اعمال نیک خود بر مرگ پیشی گیرید، و با آنچه از دستتان می‌ رود چیزی را که برایتان می‌ ماند بخرید. بار سفر ببندید که در بردن شما جدّی هستند. برای مرگ آماده باشید که بر سرتان سایه افکنده است. چون مردمی باشید که بانگ بر آنان زدند و دانستند که دنیا برایشان سرای اقامت نیست و ازاین‌رو آخرت را جایگزین آن کردند. خداوند شما را بیهوده نیافریده، و به حال خود رها نکرده. میان شما و بهشت یا دوزخ فاصله ای نیست جز مرگ که از راه برسد. مدت زمانی که چشم بر هم زدنی کوتاهش سازد، و آن ساعت مرگ بیخ و بن آن را براندازد، چه کوتاه مدتی است».

امام علی(علیه السلام) در جای دیگر درباره ضرورت آمادگی برای مرگ و قیامت می‌ فرمایند:

«و بادروا الموت و غمراته، و أمهدوا له قبل حلوله، و أعدّوا له قبل نزوله، فأنّ الغایه القیامه. و کفی بذلک واعظاً لمَن عقل، و معتبراً لمَن جهل. وقبل بلوغ الغایه ما تعلمون من ضیق الأرماس، و شده الا بلاس. وهول المطلع، و روعات الفزع، واختلاف الاضلاع واستکاک الاسماع، و ظلمه اللّحد، وخیفه الوعد، وغمّ الضّریح، و ردم الصّفیح»؛[۴] «- با کردار نیک به پیشباز مرگ و سختی های آن بروید و پیش از بار گشادنش برای پذیرایی آن آماده شوید، و تا نیامده است خود را مهیای درآمدنش سازید، که پایان کار قیامت است؛ و این اندازه پند، خردمند را کفایت است و نادان را مایه عبرت؛ و پیش از رسیدن به قیامت چنان که می‌ دانید تنگی گورهاست، و سختی نومید ماندن، و هراس دیدارگاهِ آن جهان، و در ترس و بیم به سر بردن، و در هم ریختن استخوان‌ها، و کَر شدن گوش‌ها، و تاریکی خوابگاه گور، و ترس وعده قیامت و تیرگی مغاک و به هم آمدن سنگِ قبر بر خاک.»

هنگامی که امام(علیه السلام) جنازه ای را تشییع می‌ کردند، صدای خنده مردی را شنیدند و به او فرمودند:

«گویا مرگ را در این دنیا برای دیگران نوشته اند، و گویا حق را در آن بر دیگران واجب کرده اند، و گویا مردگانی که می‌ بینیم مسافرانی هستند که خیلی زود به سوی ما باز می‌ گردند. آنان را درون گورهایشان می‌ گذاریم، و میراثشان را می‌ خوریم، انگار ما پس از ایشان جاودانه هستیم، که اندرز هر پند دهنده ای را فراموش کرده ایم و در نتیجه گرفتار قهر و بلا و آفت شده‌ایم»[۵]

یادآوری مرگ

از جمله آثار تربیتی یاد مرگ آن است که انسان نفس خویش را مهار نموده و آن را رام می‌ سازد، امام علی(علیه السلام) در این باره به فرزندش امام حسن(علیه السلام) می‌ فرماید:

 «و ذلّلْـهُ بذکر الموت»؛[۶] «نفست را با یاد مرگ رام و خوار ساز».

و نیز کسی که زیاد به یاد مرگ می‌ افتد، از دنیا به اندازه ضرورت بهره می‌ برد:

«و من أَکثر من ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر»[۷]

لحظه جان دادن

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) حالت انسانی که با مرگ دست به گریبان است را این‌گونه تبیین می‌ کنند:

«آنچه به آنان فرود آمد وصف ناشدنی است، اندام ها از آن سختی، سست و از اختیار برون؛ و رنگ‌هاشان از بیم مرگ، دگرگون. مرگ پیوسته در تن او پیش راند، پس میان کسان خود خاموش بیفتد، نه زبانش سخنى گوید، نه گوشش چیزى شنود. نگاه خود را از چهره این به رخ آن مى افکند. گردش زبانشان را مى بیند، امّا نمى شنود که سخن آنان چیست، و در باره کیست؟! سپس، مرگ بیشتر بدو روى آرد و چشم او را چون گوشش از کار باز دارد، و جان از تنش برون رود، و مردارى میان کسان خود شود. آنان در کنارش ترسان، و از نزدیک شدن بدو گریزان. نه با نوحه گرى هم آواز، و نه با کسى که او را خواند دمساز. سپس او را به نقطه اى از زمین برند و در سپارند، و با کرده اش واگذارند، و دیده از دیدار او بردارند»[۸]

بهشتیان و دوزخیان

امیرمؤمنان(علیه السلام) پس از بیان کیفیت جدا شدن روح از بدن، به ویژگی های روز قیامت و بهم پیچیده شدن تومار دنیا می‌ پردازند، و حالت های بهشتیان و دوزخیان را بیان می‌ کنند:

«تا آنکه زمان مقرر سر رسد، و قضاى الهى در رسد. و آخر آفریدگان به آغاز آن پیوندد- و مرگ تومار همه را بربندد-، و اراده خدا خواهد که خلق را نو گرداند- و براى کیفر و پاداش برانگیزاند-. آسمان را بشکافد و بخماند، و زمین را بجنباند و سخت بلرزاند. کوه‌ها را از بن برکند، چنانکه از هیبت جلال، و بیم سطوت او برخى به برخى زند، و آنچه در زمین است برون آرد، و از پس کهنگى تازه شان گرداند، و پس از پراکندگى فراهمشان کند، و براى آنچه خواهد از هم جداشان دارد. از کردارهاى پنهان و کارهاى کرده در نهان، و آنان را دو گروه سازد: بر گروهى نعمت بخشیده، و گروه دیگر را در عتاب کشیده. امّا طاعت پیشگان، پاداش آنان را جوار خود ارزانى دارد و در خانه خویش جاودانى. جایى که فرود آمدگان از آن رخت نبندند، و دگرگون حال  نگردند. نه بیم آنان را فرا گیرد و نه بیمارى بدان ها روى آورد، نه خطرى شان پیش آید و نه سفرى شان از جاى برکند.

امّا نافرمانان، آنان را در بدترین جاى فرود آرد. و دست هاشان را با غل در گردن در آرد. و پیشانی هاشان را تا به قدم ها فرو دارد، و بر آنان بپوشاند جامه قطران و پاره آتش هاى سوزان. در عذابى که سخت در گداز است، و خانه اى در آن به روى ساکنانش فراز. در آتشى زبانه زن و غرّنده، با زبانه اى سوزان و آوایى ترساننده. باشنده آن رخت نتواند بست، و اسیر آن با سرب ها نتواند رست، و قیدهاى آن را نتوان شکست. نه- ماندن- را مدّتى است که سر رسد، و نه مردم را اجلى تا در رسد.»[۹]

امام علی(علیه السلام) درباره برخی از ویژگی های آتش دوزخ و چگونگی برون رفت از آن می‌ فرمایند:

«وَ نَارٍ شَدِیدٍ کَلَبُهَا عَالٍ لَجَبُهَا سَاطِعٍ لَهَبُهَا مُتَغَیّـظٍ زَفِیرُهَا مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا بَعِیدٍ خُمُودُهَا ذَاکٍ وُقُودُهَا مَخُوفٍ وَعِیدُهَا عَمٍ قَرَارُهَا مُظْلِمَهٍ أَقْطَارُهَا حَامِیهٍ قُدُورُهَا فَظِیعَهٍ أُمُورُهَا. وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّهِ زُمَراً کَانَ لَیلُهُمْ فِی دُنْیاهُمْ نَهَاراً تَخَشُّعاً وَ اسْتِغْفَارًا وَ کَانَ نَهَارُهُمْ لَیلًا تَوَحُّشاً وَ انْقِطَاعاً فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّهَ مَآباً وَ الْجَزَاءَ ثَوَاباً وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَهافِی مُلْکٍ دَائِمٍ وَ نَعِیمٍ قَائِمٍ»؛[۱۰] «و آتشى که آزار و اذیتش سخت، صدایش بلند، شراره اش فروزان، نعره و نهیبش خشم آگین، زبانه اش پرسوز و گداز، فرو نشستنش دور، هیزمش پر شعله، تهدیدش پر هول، ته آن ناپیدا، اطرافش تاریک، دیگ‌هایش جوشان، و امور و کیفرش رسوا کننده است. و (چنان که خداوند در قرآن مى گوید:) آن کسانى که از پروردگارشان مى ترسند، به سوى بهشت راهنمایی شوند، آنها شبشان در دنیایشان از حیث خشوع و تضرع و استغفار روز، و روزشان از حیث دهشت و دورى (از دنیا) شب است، پس خداوند بهشت را جایگاه آنان و پاداش اعمالشان قرار داد و آنان به بهشت و اهل آن سزاوارتراند، با سلطنت همیشگى و نعمتی پایدار»

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – حکمت ۳۵۷٫

[۲] – خطبه ۵٫

[۳] – خطبه ۶۴٫

[۴] – خطبه ۱۹۰٫

[۵] – حکمت ۱۲۲٫

[۶] – نهج‌البلاغه، نامه ۳۱٫

[۷] – حکمت ۳۴۹٫

[۸] – خطبه ۱۰۹٫

[۹] – خطبه ۱۰۹٫

[۱۰] – خطبه ۱۹۰٫