دشمن در طول اسارت همواره به فکر بود تا از هر ابزاری استفاده کند تا بتواند تبلیغات سوء راه انداخته و فکر و مغز اسرای ایرانی را شست و شو دهد و این چیز پنهانی نبود، بلکه آن‌ها خود بارها و بارها به زبان جاری نموده و می‌گفتند که: «ما تمام سعی خود را می‌کنیم تا مغز شما را شست و شو دهیم و فکرتان را عوض کنیم تا  آن وفاداری را که نسبت به حکومت و رهبرتان دارید از شما بگیریم.» و آخرین بار ملازم کردیم، افسر بعثی به زبان آمد و گفت: «من شکست خوردم و نتوانستم در شماها تأثیر بگذارم و همه‌ی زحمات چند ساله‌ام به هدر رفت.»

آری! آن‌ها برای این کار از هر شیوه و روشی استفاده می‌کردند که به توضیح بیش‌تر نیازی نیست و از جمله راه‌هایی که برای تبلیغ بر ضد ما راه انداخته بودند، این بود که یک بار مسئولان را جمع کردند و گفتند: «از بالا دستور داده‌اند که باید یک روزنامه یا مجله‌ی دیواری راه‌اندازی کنید تا هر کسی مطلب و شعر و دکلمه‌ای دارد مطرح کند.» عراقی‌ها می‌دانستند که بچه‌های خوب در این برنامه شرکت نمی‌کنند و آن‌هایی که دست بکار می‌شوند، عده‌ای افراد مخالف یا حداقل بی‌تفاوت هستند و خود به خود این طرح به زیان اسرا خواهد بود. مطلبی که در آن جا نوشته می‌شود، تبلیغ سوئی بر ضد انقلاب اسلامی می‌خواهد و همه‌ی بچّه‌ها نگران بودند که با این مسئله چگونه باید مقابله کرد و بعضی می‌گفتند که مخالفت کنیم تا این کار انجام نشود، ولی سید فرمودند: «طوری نیست. ان‌شاء‌الله مشکلی پیش نخواهد آمد» و بعد فرمود: «من نیز سعی خواهم کرد تا در هر شماره‌ای مطلب کوچکی را بنویسم تا همه بتوانند بخوانند.»

این مجله‌ی دیواری راه افتاد، آن طور که یادم می‌آید هر ما یک شماره را آماده می‌کردند و در یک جای مناسبی در تابلو نصب می‌شد تا شماره‌ی بعدی آماده شود، و سید با آن کیاست و زیرکی بی‌نظیری که داشت، برای هر شماره مقاله‌ی کوچکی را آماده می‌کرد تا نصب العین همه‌ی اسرای اردوگاه قرار گیرد و هر وقت که مجله‌ی دیواری جدیدی می‌آمد، اسرا خود را به کنارتابلو می‌رساندند تا ببینند رهبر خردمند آن‌ها این بار چه حکمتی برای این جمع ارزانی داشته است و چه دسته گلی را به آن‌ها تقدیم نموده است؛ همه‌ی کاغذهایی که سیاه شد، و به تابلو نصب می‌شد تحت الشعاع چند خطی بود که سید نوشته بود و بحمدالله دشمن نه تنها نتوانست از این راه کاری بکند، این مجله خود وسیله‌ای شد که مطالب حکیمانه در آن بدرخشد.


رسم خوبان ۱۱- بینش و شگردها، ص ۳۵ تا ۳۷٫/ ابرفیاض، صص ۹۷ ۹۵٫