دیدگاه امام صادق(ع) در مورد أُولُوا الْأَلْباب‏ چیست؟ لطفاً تبیین فرمایید؟

پاسخ اجمالی

«اولوا الالباب» یعنی صاحبان عقل، اندیشه، درک و دارای بینایی جان، در مقابل جاهلان، نادانان و کوردلان در پذیرش حق.
بنابر روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده است، مصداق روشن و آشکار اولوا الالباب، شیعیانی هستند که به ولایت امامان به طور عموم و امام علی(ع) به طور ویژه ایمان آورده و با آنحضرت بیعت نموده و بر بیعت خویش باقی ماندهاند.
 

پاسخ تفصیلی

«اولوا الألباب» کلمه «اولوا» اسم جمع است؛ یعنی مفردی است که دلالت بر معنای جمع دارد؛ چون مفردش «ذو» به معنای صاحب است. اولوا نیز به معنای صاحبان میباشد.[۱]
«الباب» به معنای عقول، جمع لُبّ است.
[۲] و لبّ یعنى عقل خالص و نا آلوده … بنابراین هر لبّ، عقل است ولى هر عقل لبّ نیست.[۳]
این کلمه ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
[۴] خداوند چهار بار در قرآن، انسانهاى متفکّر را مورد خطاب قرار داده که یکی از آن چهار مورد در آیه «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»،[۵] است.[۶]
برای شناخت بهتر اولوا الالباب از نگاه قرآن کریم، آیه ذکر شده را بررسی میکنیم.
 استفهام در این آیه استفهام انکاری است پروردگار حکیم میخواهد با این کلام مساوی نبودن عالم به حق با جاهل به آن را بیان نماید؛ یعنی کسى که علم به حق در دلش جاى گرفته با کسى که نسبت به حق جاهل است برابر نیستند.
[۷] پس اولوا الالباب یعنی صاحبان عقل، اندیشه، درک و دارای بینایی دل و جان، در مقابل اهل جهالت و نادانی و کور دلان در پذیرش حق.
ویژگیهای «اولوا الالباب» از دیدگاه قرآن
پروردگار متعال برای شناخت اولوا الالباب صفات و ویژگیهایی را در آیات بعدی به همراه جایگاه معنوی آنان بیان فرموده است که عبارت است از:
۱ – «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ»؛[۸] آنها که به عهد الهى وفا مى‏کنند، و پیمان را نمى‏شکنند. بدین توضیح که آنان کسانی هستند که به عهد و پیمانی که با خداوند متعال در روز الست، بر پذیرش ولایت امام علی و امامان معصوم(ع) بسته‏اند وفادار هستند و آنرا  نمیشکنند.
۲ – «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ»؛
[۹] و آنها پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار میدارند. یعنی هم به صورت مطلق اهل صله رحم هستند، و هم با نگاهی ویژه هرگز با پیامبر و آل پیامبر(ع) در عمل و رفتار و گفتار قطع رابطه نمیکنند، بلکه هم در گفتار با آنان مرتبط بوده، محبت خود را اعلام میدارند و هم در اعتقاد و در رفتار با آنان دوستی و پیوند دارند.
۳ – «وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ‏»؛
[۱۰] از پروردگارشان مى‏ترسند. یعنی از تمام وعدههای عذاب پروردگار خود میترسند و نسبت به پروردگار خود خشوع دارند.
۴ – «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»؛
[۱۱] و از بدى حساب (روز قیامت) بیم دارند. یعنی علاوه بر ترس از مطلق وعدههای عذاب پروردگار، نسبت به سختی عذاب قیامت به هنگام  حسابرسی نیز هراس دارند.
۵ – «وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»
[۱۲]؛ و آنها که بخاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایى مى‏کنند.
این صبر و شکیبایی برای رضای پروردگار میتواند در برابر مشکلات و سختیهای دنیوی و همچنین در مقابل دشمنان بیرونی و یا در برابر مکر و حیله نفس و هواهاى نفسانی باشد.
۶ – «وَ أَقامُوا الصَّلاهَ»
[۱۳]؛ و نمازهای واجب را بپا داشتند.
۷ – «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً»
[۱۴]؛ و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، در پنهان و آشکار، انفاق مى‏کنند.
۸ – «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ»
[۱۵]؛ و با حسنات، سیئات را از میان مى‏برند. یعنی با انجام کارهای نیک، کارهای بد و گناه را دفع میکنند و یا به نیکویی بدی را دفع میکنند[۱۶]
اولوا الالباب از نگاه امام صادق(ع)
مهم‌ترین مصداق اولوا الالباب بنابر سخن امام صادق(ع) شیعیان هستند. عقبه بن خالد میگوید: «من و معلّى [بن خنیس‏] خدمت امام صادق(ع) رسیدیم که حضرت در مجلس حضور نداشتند، سپس از جانب خانه به سوی ما آمدند، نشستند و فرمودند: شما مصداق اولوا الالباب در کتاب خدا میباشید، پس بشارت بدهید که شما بر یکی از دو نیکی از جانب پروردگار هستید».
[۱۷]
راز سخن امام صادق(ع) که اولوا الالباب را به شیعه تفسیر نمودهاند این است که: «عقل مادام که به صاحب عقل متّصل نباشد از وهم و خیال خالص نمى‏شود، و اتّصال اگر با بیعت عامّ نبوى باشد موجب خالص شدن عقل نمى‏گردد؛ زیرا که پیامبر اسلام(ص) با بیعتش احکام عقل را با کمک وهم و خیال تأسیس میکند.
پس شأن رسول، خالص گردانیدن عقل نیست، بلکه مخلوط کردن آن با قشر و پوسته‏ خیال است، به خلاف اتّصال به بیعت خاصّ ولایتی، چه شأن صاحب بیعت خاصّ از جهت اصل ایمان خالص گردانیدن عقل از شوب خیال است، و به این اعتبار بر کسى که متّصل به او است صدق میکند که او صاحب عقل و خرد است، اگر چه هنوز براى او عقل و خرد حاصل نشده باشد. همچنین صاحب ولایت به اعتبار ولایتش عقل و مغز است، و صاحب رسالت به اعتبار رسالتش مانند پوست است، و متّصل به ولایت مظهر صاحب ولایت است و در نتیجه او به همین اعتبار نیز صاحب عقل و خرد است. علاوه بر مطلب بالا تحقیق مطلب این است که انسان بدون تلقیح ولایت مانند گردویى است که از مغز خالى باشد، و مغز آن بسته نمى‏شود مگر به سبب ولایت؛ زیرا در بیعت با ولیّ، کیفیّت و حالتى از ولىّ امر در قلب بیعت کننده داخل مى‏شود که همان موجب تحقّق پدرى و فرزندى بین آندو مى‏شود، و آن حالت، همان ایمان است که در قلب داخل مى‏شود».
[۱۸]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج ۱۲، ص ۱۶۷، مرکز نشر کتاب، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

[۲] . ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج ۲، ص ۱۶۵، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۳]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۷۳۳، دارالقلم‏، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۴]. بقره، ۱۷۹، ۱۹۷، ۲۶۹؛ آل عمران، ۷، ۱۹۰؛ مائده، ۱۰۰؛ یوسف، ۱۱۱؛ رعد، ۱۹، ابراهیم، ۵۲؛ صاد، ۲۹، ۴۳؛ زمر، ۹، ۱۸، ۲۱؛ غافر، ۵۴؛ طلاق، ۱۰٫

[۵]. آیا کسى که مى‏داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسى است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر مى‏شوند. رعد، ۱۹٫

[۶]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۶، ص ۱۷۶ – ۱۷۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.

[۷]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۱، ص ۳۴۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۸]. رعد، ۲۰٫

[۹]. همان، ۲۱٫

[۱۰]. همان، ۲۱٫

[۱۱]. همان، ۲۱٫

[۱۲]. همان، ۲۲٫

[۱۳]. همان، ۲۲٫

[۱۴]. همان، ۲۲٫

[۱۵]. همان، ۲۲٫

[۱۶]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج ۲، ص ۵۹۵ – ۵۹۸، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.

[۱۷]. عقبه بن خالد قال: دخلت أنا و المعلّى [بن خنیس‏] على أبی عبد اللّه علیه السلام فی مجلسه و لیس هو فیه، ثم خرج‏ علینا من‏ جانب‏ البیت‏ من عند ساریه، فجلس، ثم قال: أنتم اولو الالباب فی کتاب اللّه، قال تعالى: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»*[۱۷] فأبشروا، فأنتم على إحدى الحسنیین من اللّه‏؛ ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام‏، محقق، مصحح: حسینى جلالى، محمد حسین‏، ج ۳، ص ۴۷۳، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.

[۱۸]. گنابادى سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج ۲، ص ۳۸۲، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ق.