طبرانی از مصعب بن زبیر چنین نقل می‌کند:

زینب صغری دختر عقیل بن ابی‌طالب، در بقیع پیش مردم آمد؛ بر کشته‌های خویش در کربلا می‌گریست و می‌گفت:

چه جواب خواهید داد اگر پیامبر خدا به شما که آخرین امّت‌هایید بگوید با اهل بیت و یاران و فرزندان من چه کردید؟ بعضی از آنان اسیر شدند و برخی به خون غلتیدند. با آن‌که خیرخواه شما بودیم، پاداش من آن نبود که به خویشاوندانم بدی کنید.

 

 

 قال الطّبرانیّ:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ، حَدَّثَنَا الزُّبَیْرُ، عَنْ عَمِّهِ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: خَرَجَتْ زَیْنَبُ الصُّغْرَى بِنْتُ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَى النَّاسِ بِالْبَقِیعِ تَبْکِی قَتْلَاهَا بِالطَّفِّ، وَهِیَ تَقُولُ:

مَاذَا تَقُولُونُ إِنْ قَالَ النَّبِیُّ لَکُمْ                 مَاذَا فَعَلْتُمْ و َکُنْتُمْ آخِرَ الْأُمَمِ

بِأَهْلِ بَیْتِی وَأَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی                  مِنْهُمْ أُسَارَى و قَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ

مَا کَانَ ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ                     أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فِی ذَوِی رَحِمِی[۱]


[۱]– المعجم الکبیر ۳: ۱۱۸ ح ۲۸۵۳، مروج الذّهب ۳: ۷۸، تاریخ الطّبری ۳: ۲۹۸، تذکره الخواص: ۲۴۰ مع اختلاف.