«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ الله فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ ظُهُورَهُ وَ رَزَقَنَا الله نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏ إِلی یَومِ الدِّینِ».

«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»[۲] شهادت پدر را تسلیت عرض می‌کنم. هم پدر امامان ما بود، هم پدر یتیمان بود، هم پدر گرفتاران بود و هم پدر همه‌ی ما است. «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»[۳]؛ در این شب بسیار با عظمت که هم درهای رحمت الهی باز است و هم شب تحمّل سنگین‌ترین داغ بعد از داغ رسول خدا برای جهان بشریّت است، با عنایت خود ایشان چند نکته‌ای را مقدّمه‌ی دعا و نیایش خود قرار می‌دهیم.

Sadighi-13950406-Ahya-ThaqalainSite (1)

بندگی هویت تمام موجودات

مطلب اوّل این است که هویّت تمام موجودات بندگی است. هیچ موجودی در عالم نیست که جز اجرای فرمان خدا کار دیگر داشته باشد. گرگ با گرگ بودن خود کار خلاف نمی‌کند. درندگی او را خدا آفریده است. خدا یک موجودی را به این توان خلق کرده است، او خارج از وظیفه‌ی خود هیچ کاری نمی‌کند. لذا هیچ گرگی بچّه‌های پیغمبر را نمی‌خورد، هیچ گرگی مؤمن را نمی‌درد. گرگ شکار خود را، طمعه خود را می‌شناسد. مار و عقرب هم مهمان خدا هستند، هم روزی خدا را می‌برند، هم بندگی خدا را می‌کنند. حقیقت آن‌ها، هویت آن‌ها، سرّ آن‌ها، علن آن‌ها اجرای دستورات خدا است. آیات متعدّد بر این معنا دلالت دارد.

Sadighi-13950406-Ahya-ThaqalainSite (5)

مسبّح بودن موجودات به صورت عموم

 خدای متعال موجودات را به طور عموم مسبّح نقل کرده است، خدا است دیگر، خدا با مخلوقات خود صفا می‌کند اجازه داده است که خاک زیر پای من و شما دائماً تسبیح خدا را بگوید، دائم الذّکر است. خاکی که ما اصلاً آن را احترام نمی‌کنیم، پا روی آن می‌گذاریم، تسبیح خدا را می‌گوید؛ «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»[۴] این پرنده‌ها، این درنده‌ها، این‌ها همه در تمام آنات تسبیح خدا را دارند. به علاوه همه‌ی آن‌ها نهایت خضوع را در برابر پروردگار متعال دارند. «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»[۵] تمام موجودات حال سجود دارند.

قرار دادن ظرفیت در وجود بشر از جانب خدای عزّوجلّ

در این میان بشر از جانب خدا ظرفیتی دارد که مختصّ این موجود است، هیچ موجودی این ظرفیت را ندارد. پر کردن این ظرفیت، شکوفا کردن این استعداد در اختیار خود بشر قرار گرفته است. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[۶] خدا آدرس را داده است. اگر کسی با آدرس الهی راه رفت، خطّی را که خدا برای او در زندگی ترسیم کرده است، برای هماهنگ شدن با همه‌ی موجودات اگر ذکر دائم پیدا کرد، اگر سجود دائم پیدا کرد.

Sadighi-13950406-Ahya-ThaqalainSite (3)

 عشق امیر المؤمنین (علیه السّلام) و خدا نسبت به یکدیگر

بعضی‌ها در همه‌ی حالات درست است که بدن آن‌ها راست قامت است ولی دل آن‌ها تسلیم است، سجود واقعی، یعنی نهایت خضوع را دارند. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۷] این‌ها در هیچ حالی خود را جدای از خدا نمی‌بینند. سیم عشق آن‌ها دائماً وصل است. دائماً شیدای او هستند و کسی که شیدا باشد، جز دلبر خود کسی دیگر را نمی‌بیند. عاشق یک چیز می‌بیند، آن هم معشوق خود است. از دیدن غیر او معذور هستند. شعار لذا وجود مقدّس امیر المؤمنین این بود: «مَا رَأیتُ شَیئاً إلّا وَ رَأیتُ اللَّه قَبلَهُ وَ بَعدَهُ‏ وَ مَعَه» علی هیچ وقت خود را ندید، اصلاً خودی نداشت که ببیند. علی هیچ وقت منصب و مقام ندید، این‌ها سراب هستند، حقیقت ندارند. این‌ها دل علی را نبرد. علی یک چیز می‌دید آن هم خدا بود آن هم در همه جا و در همه چیز. خدا این توفیق را به علی داده بود، دائماً خدا دلبر بود و علی دلداده بود. از آیات قرآن استفاده می‌شود که خدا هم عاشق علی است. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»[۸] علی هم محبوب است و هم محبّ است. هم عاشق است و هم معشوق است.

Sadighi-13950406-Ahya-ThaqalainSite (2)

محبّت پیامبر نسبت به امیر المؤمنین (علیه السّلام)

پیامبر خدا مظهر خدا است، هیچ یک از کار پیغمبر برای خود نیست. پیغمبر لسان الله است، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏»[۹] وجود نازنین پیغمبر خدا ید الله است، «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ»[۱۰] شیدایی پیغمبر نسبت به امیر المؤمنین، وقتی طیر مشوی برای ایشان آمد، پیغمبر غذای لذیذ، غذای موهبت الهی را بدون علی نمی‌خورد. از خدا خواست خدایا کسی را که دوست داری بفرست با من از این غذا بخورد تا خدا علی را می‌رساند. وقتی علی سفر می‌رود، پیغمبر خدا دست نیایش به سوی بارگاه خدا به عنوان یک نیاز بلند می‌کند و عرضه می‌دارد: «اللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِی حَتَّى تُرِیَنِی عَلِیّاً»[۱۱] خدایا مرگ به من مهلت بدهد، یک بار دیگر علی را ببینم. دل او هوای علی را می‌کند. این خود نیست، این آینه‌ی خدا است.

عشق خدا به امیر المؤمنین متجلّی در وجود پیامبر و حضرت زهرا (علیهم السّلام)

 این عشق خدا نسبت به امیر المؤمنین در وجود حضرت نبی مکرّم اسلام تجلّی کرده است کما این‌که حضرت زهرا (سلام الله علیها) بلندگوی خدا بود. او مأموریت تام داشت، هیچ وقت خودش نبود. دلیل آن هم «إنَّ االله یَرضِی لِرِضَا فَاطِمَه وَ یَغضِبُ لِغَضَبِهَا» ولی حضرت زهرا (سلام الله علیها) به امیر المؤمنین خطاب می‌کند: «یَا أبَا الحَسن رُوحِی لِروحِکَ الفِداء، وَ نَفسِی لِنَفسِکَ الوِقَاء»[۱۲] جان فاطمه به قربان تو، نفس فاطمه سپر بلای تو، من بلا گردان تو هستم. این‌ها مظهر و مرآت تمام نمای خدا بودند، جز خدا در وجود آن‌ها نبود و عشق این‌ها به امیر المؤمنین عشق نفسانی نبود، عشق وحیانی و عرشی به وجود مقدّس امیر المؤمنین علیّ بن ابی‌طالب (علیه الصّلاه والسّلام) بود.

Sadighi-13950406-Ahya-ThaqalainSite (4)

حضرت امیر (علیه السّلام) معشوق خدا و خلق خدا

چرا علی هم معشوق خدا است و هم معشوق خلق خدا است؟ ذرات عالم به امیر المؤمنین عشق می‌ورزند. علی در آسمان‌ها مشهورتر است تا در زمین. ملائکه‌ی آسمان‌ها بدون استثناء در زیارت پیغمبر در سفر معراج، همه جا سراغ علی را می‌گرفتند و به علی سلام می‌رساندند. این نشانه‌ی شیدای تمامی موجودات نسبت به حضرت امیر المؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب است. از این حقیقتی که تمامی موجودات طواف علی می‌کنند؛

مسجد پناهگاه مؤمن

 اگر کعبه امروز قبله‌ی موحّدین عالم است و طواف کعبه بر همه‌ی اهل استطاعت واجب است که در این شب‌های نورانی با این دل‌های نورانی توقّع این است که از سلاح دعا استفاده بکنید. «یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ … ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاءُ» ما یک پایگاه داریم، یک سنگر داریم که در این شب‌ها از آتش نفس خود، از عداوت دشمنان خود فرار کردیم و همه‌ی ما به سنگر امید پناه آوردیم. این مساجد، این مجالس سنگری است که ما پناه گرفتیم که به پناه خدا آمدیم. خدا به ما امید داده است، ما را دعوت کرده است، ما به جایگاه امید به سنگر امید مستقر شدیم.

اشک سلاح مؤمن

 یک سلاحی هم امیر المؤمنین در دعای کمیل به ما نشان داده است و آن هم اسلحه‌ی اشک ما است. این اشک یک اسلحه‌ای است که تمام سلاح‌ها را از کار می‌اندازد و الحمدلله متنعّم به این نعمت هستید، خدا به شما قلب رقیقی داده است، همیشه دنبال امام حسین هستید، به دنبال فاطمه هستید، دنبال اهل بیت هستید و وقتی وصل می‌شوید، سیم دل شما وصل می‌شوید، دل بهانه‌گیر است، ابر دل بارش می‌کند و از چشم شما این ابر می‌بارد و از این نعمت‌های الهی است، خدا به شما داده است، شما را مسلّح کرده است کسی که سوز دارد، کسی که اشک دارد، کسی که آه دارد، کلید تمام درهای بسته به او داده شده است.

دعا وسیله نیست، هدف است

 «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَهِ قُلُوبُهُمْ»[۱۳] دعا نه وسیله است دعا خود هدف است. انسان با دعا به خدا می‌رسد، این دل شکسته مقرّ خدا است، قلب مؤمن عرش خدا است؛ وقتی دل بنده می‌شکند، خدا در آن دل مستقر می‌شود. چیزی بالاتر از خدا نیست.

دعا اکسیر است

دعا اکسیر است، دعا مغناطیس است، دعا انسان را در خدا ذوب می‌کند و چه مقامی بالاتر از این است که دعا برای انسان پیش می‌آورد و روی همین حساب است که فرمودند: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ»[۱۴] در میان تمام عبادت‌هایی که همه‌ی این عبادت‌ها باغ‌ها و بستان‌های بهشت است. شما به هر عبادتی وصل می‌شوید، به باغی از باغ‌های بهشتی ارتباط پیدا می‌کنید، اگر باطن آن را می‌دیدید حاضر نبودید دست از عبادت بر دارید.

حالات آقای بهجت در نماز

آن‌گونه که بعضی از بزرگان ما از حالات آن‌ها نقل می‌شود مرحوم آقای بهجت عزیز ما وقتی وارد نماز شد، وارد بهشت می‌شد. حالات او حالات این‌جایی نبود. لذا در موقع سلام دادن که از بهشت داشت خارج می‌شد، نمی‌خواست بیاید گریه می‌کرد و سلام می‌داد. کسی که موقع سلام گریه نمی‌کند، ولی این سلام، سلام خداحافظی بود. از بهشت دارد می‌آید، دل نمی‌کند. بهشت آقای بهجت هم بهشت درخت و شجر و حور نبود. بهشت او، بهشت رضوان الهی بود، بهشت عندیّت بود، بهشت اسماء حسنای پروردگار متعال بود.

تأثیر سلام‌های مستحبّی در نماز

غیر از مرحوم آقای بهشتی، باطن نماز را به مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد تقی آملی نشان دادند.  او هم خود را در آن حال در بهشت دیده بود یعنی سلام‌های مستحبّی را که نگفته بود، او مردم صاحب باطنی که مأموریت داشت در حرم امیر المؤمنین باطن عبادت را به او نشان بدهد، گفته بود که نمی‌دانی با ترک سلام‌های مستحّبی چه چیز را از دست دادی؟ گفته بود: چه چیزی از دست دادم؟ گفته بود: نگاه بکن. تا نگاه کرده بود هر چه چشم او کار می‌کرده است، باغی از باغ‌های بهشت بوده است.

عشق به حضرت علی (علیه السّلام) اعلی علیّین است

 «مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ»[۱۵] حالا باطن این عشق به امیر المؤمنین چیست که شما را به این‌جا کشانده است، عقل ما که نمی‌رسد ولی این عشق به امیر المؤمنین، این محبّت امیر المؤمنین فوق عقول ما است. این بهشت عادی نیست. این اعلی علیّین است. انسان را به جایی می‌برد که إن‌شاءالله آن‌جا رفتیم می‌بینیم که در این شب‌ها ما را به کجا بردند.

معنای ولایت مطلقه

 این‌که تمامی موجودات با امیر المؤمنین آشنا هستند و مطاف موجودات، ولایت مطلقه‌ی کلیّه است از این ارتباط تک تک موجودات با ولیّ اعظم پروردگار متعال که ملک و ملکوت حول محور او می‌گردد از این مطلب به نام ولایت مطلقه یاد می‌شود که این ولایت مطلقه همان باطن نبوّت است.

حقیقت بندگی

حقیقت این بندگی است، هر کسی در بندگی مطلق باشد، یعنی خود را مطلقا منها کرده باشد «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۱۶] هوا و هوس او فانی در عشق خدا بوده باشد. زن می‌گیرد، ولی برای غریزه زن می‌گیرد، برای خدا زن می‌گیرد. به فرزند خود محبّت می‌کند ولی محبّت او در طول محبّت خدا است.

بندگان عائله‌ی خدا هستند

 چون احسان به بنده، تلطّف به صبیان از اخلاق انبیاء است، این‌ها جلوه‌های خدا هستند، این‌ها عائله‌ی خدا هستند، به دست ما سپرده شدند، چون خدا را دوست داریم عائله‌ی او را دوست داریم. خدمت به بندگان خدا در ادارات مختلف در مسئولیت‌های مختلف این جنبه‌ی الهی دارد، آدم خادم عیال الله است، این‌ها خانواده‌ی خدا است، عائله‌ی خدا است، جلوه‌های خدا است، بنده‌های خدا است، خدمت به این‌ها جزء برترین عبادت‌ها است. اگر انسان تمام دل خود را به خدا داد، تمام ارتباطات او الهی می‌شود. اگر تمام ارتباطات او الهی شد، این مقام ولایت پیدا می‌کند.

ولایت مرحوم مجلسی اوّل بر مردم اصفهان

 مرحوم آیت الله بهجت در مورد مرحوم مجلسی اوّل می‌فرمودند: مجلسی اوّل بر مردم اصفهان هنوز هم ولایت دارد. آن‌ها می‌توانند در دل‌ها تصرّف بکنند. هر کسی بنده است مولا است، هر کسی بنده است ولی است. هر کسی این حالت را ندارد، ظلمت است. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[۱۷] آمدیم که جذب وجود مقدّس امیر المؤمنین و ائمّه‌ی طاهرین بشویم و إن‌شاءللله در بندگی خود آرام آرام به اطلاق بندگی برویم. دیگر هیچ کجا خود ما نباشیم، همه جا خدا باشد و از این حالت خدای متعال در قرآن کریم این آیه را دارد «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۱۸] اگر شما با ما باشید، ما با شما دوست می‌شویم. اگر من با شما بودم، دیگر تو نیستی، همه من هستم. اگر خدا بود دیگر غیر خدایی نیست، دیگر هر چه است «مَا رَأیتُ شَیئاً إلّا وَ رَأیتُ اللَّه قَبلَهُ وَ بَعدَهُ‏ وَ مَعَه»

توسّل به ائمّه برای رهایی از گرفتاری‌ها

شب مولا است شب امیر المؤمنین است این به زبان من آمد یک مقدار همّت خود را بالا ببریم. همه گرفتار هستیم. دخترها پسرها جوان‌ها گرفتارهایی خاصّ خود را دارند. بیکارها، فقیرها، مستمندها، مقروض‌ها، بی‌خانمان‌ها همه گرفتار هستند، همه مضطر هستند، دوره دوره‌ی اضطرار است، همه مشکلات خود را دارند. این تعطیلی کارگاه‌های تولیدی، این فاجعه‌ی اقتصادی، این آوارگی جوان‌ها همه‌ی این‌ها درد است، تمام این‌ها درد است و این درد‌ها در وجود امام زمان ما منعکس می‌شود حضرت غصّه‌ی همه را می‌خورد، همه‌ی ما به پناه آمدیم ولی آن که درد دین ندارد، دردهای او هم دوا بشود به جایی نمی‌رسد. آدم باید به دنبال خدا باشد، باید ایمان به خدا را تحصیل بکند.

توسّل آیت الله مدرّسی به امام زمان (علیه السّلام) در رابطه با فقر مالی خود

 ارتباط با خدا را که اگر انسان خدا را به دست آورد، هیچ مشکلی برای او مشکل نیست. مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت نقل می‌فرمودند در نجف مدرّسی بود -آقا سیّد حسن مدرّس غیر از مرحوم مدرّس مشهور شهید مدرّس- از مدرّسین نجف کسی بوده است، گرفتار فقر بوده است، ۴۰ روز به امام زمان نامه می‌نویسد در چهلمین روز در یک خلوتی صدای نازنینی گوش او نوازش می‌دهد که ما از حال شما بی‌خبر نیستیم. دقّت می‌کند بار دیگر می‌شوند، ما از حال شما بی‌خبر نیستیم. می‌گوید: به من مال ندادند، من ۴۰ روز بود درد فقر داشتم، درد پریشانی داشتم به آقای خود نامه می‌نوشتند، استغاثه می‌کردم آقا به داد من برس.

هم مرز بودن کفر و فقر  

این دشمن به خانه‌ی من آمده است، این دشمن فقر، دشمن بدی است، بلاخیز است، باید این اقتصاد مقاومتی را همه‌ی شما از مولای ما امیر المؤمنین بخواهید، مسئولین همّت بکنند، اقتصاد مقاومتی مدیریّت جهادی می‌خواهد، مدیریّت جبهه‌ای می‌خواهد. نازپرورده‌ها اهل این نیستند و وارد میدان نمی‌شوند. قدرت آن را هم ندارند اعتقاد به آن هم ندارد ولی بخواهید یک سیمی وصل بشود، یک نگاهی بشود همه‌ی مشکلات مثل دوران جبهه، همه جبهه‌ای می‌شوند اگر همه وارد میدان شدند و جبهه‌ای شدند این دشمن فقر هم از این کشور بیرون می‌شود. «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»[۱۹] فقر با کفر هم مرز است.

 اگر این آقا سیّد حسن مدرّس می‌گوید: آقا به من پول نداد، خانه نداد مشکل من را از نظر ظاهری چیزی به من نداد ولی همین یک صدا را شنیدم ما از حال شما بی‌خبر نیستیم. آن‌چنان آرامشی به من دست داد که اگر گنج‌های عالم را به من داده بود این‌قدر آرام نمی‌شدم.

ذکر خدا باعث آرامش دل

اگر این حالت به دست آمد آن وقت این آیه‌ی کریمه تحقّق پیدا می‌کند «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ»[۲۰] خیلی‌ها مال دارند، ثروت دارند، خانه‌ی خوب دارند، درآمد دارند ولی اضطراب دارند، آرامش ندارند، هیچ چیزی ندارند. آن آمد آرامش می‌آید «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏» و وجود نازنین امام زمان ما خود ایشان ذکر الله است.

(روضه‌خوانی و قرآن به سر گرفتن)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی مائده، آیه ۵۵٫

[۳]– بحار الأنوار، ج ‏۱۶، ص ۹۵٫

[۴]– سوره‌ی اسراء، آیه ۴۴٫

[۵]– سوره‌ی نحل، آیه ۴۹٫

[۶]– سوره‌ی انسان، آیه ۳٫

[۷]– سوره‌ی نور، آیه ۳۷٫

[۸]– سوره‌ی مائده، آیه ۵۴٫

[۹]– سوره‌ی نجم، آیات ۴ و ۵٫

[۱۰]– سوره‌ی انفال، آیه ۱۷٫

[۱۱]– بحار الأنوار، ج ‏۳۸، ص ۲۹۹٫

[۱۲]– مدینه المعاجز، ج ‏۳، ص ۳۶۹٫

[۱۳]– منیه المرید، ص ۱۲۳٫

[۱۴]– وسائل الشّیعه، ج ‏۷، ص ۲۷٫

[۱۵]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۱، ص ۲۹۵٫

[۱۶]– سوره‌ی نور، آیه ۳۷٫

[۱۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۷٫

[۱۸]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۱۹]– الکافی، ج ‏۲، ص ۳۰۷٫

[۲۰]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۸٫