«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

شهادت بنیان‌گذارِ حوزه‌های علمی و علوم تخصّصی، وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را به امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، به نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) رهبر عزیزمان، به حوزه‌های علمیّه، به مراجع مُعظم تقلید، به شاگردان مکتب حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) و همه‌ی پیروان و دلدادگان به آن بزرگوار تسلیت عرض می‌کنم.

از بین بُردن احادیث نبوی بعد در زمان خُلفای بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

وجود مقدّس آقا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در میان ائمه‌ی ما طرح‌هایی را اجرا کردند و برنامه‌هایی را در دستور کار قرار دادند که نتیجه‌اش بیمه‌شدنِ اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یک خطر جدّی که به وسیله‌ی «سقیفه» برای اسلام پیش آمده بود، قرآن مِنهای حدیث یعنی قرآن مِنهای قرآن؛ قرآن مِنهای قرآن‌شناس یعنی قرآن مِنهای کتاب وَحی الهی؛ نتیجه‌ی اسلامِ بدون دین‌شناس و عالِم دینی اسلام مِنهای اسلام بود. از طرفی بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شخص شَخیصِ کسی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بودند: «أنَا مَدینَهُ العِلمِ و عَلِیٌّ بابُها[۲]»؛ همچنین در حدیث دیگری فرمودند: «أنَا مَدینَهُ الحِکمَهِ و هِیَ الجَنَّهُ، و أنتَ یا عَلِیُّ بابُها[۳]»؛ اوّلاً این دَرب را بستند که راهِ دستیابی به حکمت نبوی و برنامه‌های معارف دینی بسته شود. ثانیاً به تدریج پَرده را کنار زدند و نَقل احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قَدغَن اعلان کردند. یک بخشنامه شد و به سراسر مناطق دینی و اسلامی و قلمروی حکومت اسلام ابلاغ شد که هر کسی هر حدیثی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یادداشت کرده است، به دارالخلافه‌‌ی مدینه بیاورد. بسیاری از افرادی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دَرک کرده بودند و یک حدیث تا چندین حدیث از ایشان یادداشت کرده بودند، در یک لُوح، در یک چوب و جَریده‌ای و یا در یک پوستی از پوست حیوانات نوشته بودند، زیرا در آن روز کاغذ نبود، همگی با ذوق و شوق به دارالخلافه آوردند و گمان می‌کردند که خلیفه‌ی وقت به تعبیر امروزی بنا دارد یک دایره‌المعارف بنویسد و احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که گَنجینه‌های مسلمانان، مسیر اجرای دستوراتِ خداوند و راه رسیدن به چشمه‌ی معارف و نوشیدن از معارف حقّه‌ی توحیدی است، گمان می‌کردند که یک مَخزن، یک کتابخانه، یک دایره‌المعارفی تشکیل شده است و این احادیث که زمینه‌ی رُشد جامعه‌ی فرهنگی است و ریل‌گذاری برای رسیدن به دَرجات قُرب و رسیدن به اعلی‌علییّن است، در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ، در تعلیم و تعلّم و در اصول زندگی، در روایات مسأله‌ی زندگی طیّبه را مهندسی کرده است و گمان می‌کردند که این‌ها به صورت یک مجموعه مایه‌ی تحوّل معنوی و سیاسی و اقتصادی جامعه‌ی اسلامی خواهد شد. لذا هر کسی هر مقداری حدیث داشت، آورد و به دارالخلافه تحویل داد. بعد از آن‌که همه‌ی احادیث را جمع‌آوری کردند، خلیفه‌ی دوّم دستور داد و همه را سوزاندند. تمام احادیث را به خاکستر تبدیل کردند و هر کسی در هر گوشه‌ای شُهرت پیدا می‌کرد که احادیثی را در سینه‌اش دارد و این حدیث‌ها را برای مردم نقل می‌کند، او را به شهر مدینه احضار می‌کردند و تحت‌الحفظ نگاه می‌داشتند و به او اجازه‌ی نقل حدیث نمی‌دادند. حدود صد سال جامعه‌ی اسلامی که نام‌شان مسلمان بود و این‌ها فقه نداشتند، نظام‌نامه‌ی زندگی نداشتند، بیانی از آیات قرآن کریم که چگونه اجرا بشود، مطرح نبود. سلیقه‌ی خلیفه برای مردم اسلام بود، نه اسلامِ نابی که خداوند متعال فرستاده است و مَجاری تعلیم و تعلّم دین را به عترت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واگذار کرده است.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کاتب و استماع‌کننده‌ی قرآن کریم در هنگام نزول آن بودند

در قرآن کریم دو آیه وجود دارد که تکلیف مسلمانان را تا دامنه‌ی قیامت جهت اَخذ نور اسلام و عمل‌ کردن به وَحی آسمانی روشن فرموده است. یک آیه در سوره‌‌ی مبارکه‌ی واقعه آمده است که می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۴]»؛ خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه اَسراری را با زبان وَحی برای جامعه‌ی توحیدی بیان کرده است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»؛ «اِنجیل» کتاب آسمانی است، «تورات» کتاب آسمانی است، «صُحُف[۵]» حضرت ابراهیم (علیه السلام) کتاب آسمانی است، «مَزامیر[۶]» حضرت داود (علیه السلام) کتاب آسمانی است؛ ولی هیچ‌یک از این‌ها را خداوند متعال قرائت نکرده است. تنها کتابی که از جانب خداوند متعال هم به صورت لوح نازل شده است و بر قلب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته شده است و هم کاتِب وَحی خودش مَرد عَرشی و آسمانی بوده است و آنچه بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می‌شد، حضرت علی (علیه السلام) که دوّمین شخصیّت عالَم بَشریّت هستند، در مورد تمام آیات قرآن کریم هم شاهد نزول آن‌ها بودند که قرآن کریم می‌فرماید: «یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ[۷]»؛ تلاوت می‌کرد یا پِی می‌گرفت شاهدی از خودش را که وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودند. لذا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تمام قرآن کریم را با شأن نزول‌هایش کتابت کرده بودند. لکن هر چیزی نوشته می‌شود، کسانی که این را می‌خوانند، ممکن است که به قرائت‌های مختلف بخوانند که در حال حاضر هم برخی فکر می‌کنند که ما قُراء سَبعه داریم و قرائت همه‌ی این‌ها قابل قبول است؛ در حالی‌که این آیه‌ی کریمه یک چیز دیگری را به کمک آیات دیگر به ما می‌گوید که ما در قرائت قرآن کریم مُبتلا به اختلاف قرائت‌ها نشویم. خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»؛ این کتابی است که قرآن است، یعنی قرائت‌شده است. چه کسی قرائت کرده است؟ در دو آیه که یکی در سوره‌ی مبارکه‌ی قیامه است و دیگری در سوره‌ی مبارکه‌‌ی أعلی است که خداوند متعال خودش را قاری مُعرّفی کرده است. در سوره‌ی مبارکه‌ی قیامه فرمود: «لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ[۸]»؛ حبیب من! هنگام نزول آیات قرآن کریم دستپاچه نشو، عجله نکن. چرا؟ زیرا ما به تو اطمینان می‌دهیم: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ[۹]»؛ هم جمع این کتاب و هم قرائت کتاب بر عُهده‌ی خودِ من است که خدا هستم؛ «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ». مورد دیگر هم در سوره‌ی مبارکه‌ی أعلی است که خداوند متعال فرمود: «سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَى[۱۰]»؛ قطعاً ما به تو قرائت کنیم تا از یاد تو نرود. بنابراین تنها کتابی که خداوند متعال اَلفاظ آن را، کلمات آن را، آیات آن را، سوره‌های آن را قرائت کرده است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با گوشِ جانش شنیده است و اُذُن‌الله الواعیه که منظور از «وَ تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَهٌ[۱۱]» وجود نازنین مولی‌الموحّدین حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه صلوات المُصلّین) است، او هم استماع کرده است. وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزول آیات وَحی را هم شُهود می‌کردند، هم استماع می‌کردند و هم مأمور کتابت آن‌ها بودند. لذا بعد از حضرت عیسی (علیه السلام) اناجیل اَربعه داریم که ۴ انجیل داریم، ولی بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن کریم تنها یک قرآن است و فقط یک قرائت از آن مقبول است و آن هم قرائت اُذُن‌ واعیه است که خودش قرائت خداوند متعال را شنیده است.

امام کَلام الهی را می‌شنود و جَمال الهی را نظاره می‌کند

در مورد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در خطبه‌ی قاصعه و هم در جاهای دیگر داریم که همین آیه‌ی اُذُن‌ واعیه که منظور از آن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، دوّمین شخصیّت از ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) داریم که ادّعا می‌نمایند معصوم است و ادّعای حقّ دارند که قرآن کریم را از خود خداوند متعال شنیده است، صاحب امشب، کَشّاف حقایق، مَظهر دقائق، مُظهر حقایق، حضرت اباعبدالله امام جعفر صادق (علیه الصّلاه و السّلام) است که وقتی نماز می‌خواندند، گاهی آیه‌ای را تکرار می‌کردند تا حالت مَدهوشی به ایشان دست می‌داد. از ایشان می‌پرسیدند: این چه حالتی است که به شما دست می‌دهد؟ می‌فرمودند: به‌قَدری تکرار کردم که آیه را از خودِ گوینده شنیدم. باز کسی برای عرض تسلیت به مناسب درگذشت پدر بزرگوار خدمت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) خدمت ایشان رسید. انسانِ بامعرفت و عالِم دانایی بود. در عظمت حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) که به عنوان عرض تسلیت و سرسلامتی خدمت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فضائلی را از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) نقل کردند، یکی از آن‌ها این بود که به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرضه داشت: آقا! سر شما سلامت. ما امامی را از دست دادیم که با وجود این‌که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وفات کرده‌اند، از خودِ ایشان حدیث را می‌گرفتند و برای شاگردان و شیعیان بدون واسطه از خودِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کردند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) دیدند که این انسان با استعدادی است و این شخص متوجّه می‌شود که حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ارتباط مستقیم برقرار می‌کنند و در عالَم برزخ اِشراف دارند و از چشمه‌ی علم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون واسطه می‌گیرند و برای مردم بیان می‌کنند. وقتی دیدند که او استعداد دارد، خواستند تا این مَرد را یک پِلّه بالاتر ببَرند. فرمودند: «قَالَ اللهُ سُبحانَه»؛ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) چند مطلب را از خودِ خداوند متعال برای این راوی نقل کردند که امام کسی است که صدای خداوند متعال را می‌شنود و گوشِ جانش باز است؛ امام کسی است که جَمال الهی را می‌بیند و چشم دلش باز است. هم چشم دل جَمال الهی را می‌بیند و هم گوشِ جان قرائت خداوند متعال را استماع می‌کند.

چهار پَناهگاهی که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مُعرّفی کردند

یک حدیثی هم در کتاب «الخصال[۱۲]» مرحوم «شیخ صدوق[۱۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) هست که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: از ۴ گروه در عَجب هستم که چرا به ۴ پَناهگاه پَناه نمی‌بَرند. یکی کسانی که مورد توطئه هستند، چرا به «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ[۱۴]» پَناه نمی‌بَرند؟ در حالی‌که «سَمِعتُ الله»؛ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: خودم از خداوند متعال شنیدم که فرمود: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا[۱۵]»؛ کسی که مورد توطئه است اگر به سنگر «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ» پَناه ببَرد، خداوند متعال تضمین فرموده است: «فَوَقاهُ اللهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا»؛ خداوند متعال از بدی‌های مَکّارها وقایت و حفاظت می‌کند که زیان آن‌ها به بنده‌ی خدا نمی‌رسد. همین‌گونه که توطئه‌ی کُفّار قُریش به پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) و به دین او آسیبی نرساند. همان‌گونه که تا به امروز توطئه‌ی قدرت‌های استکباری هم توطئه‌های داخلی‌ها و هم توطئه‌های خارجی‌ها به امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و به رهبری ولایت فقیه هیچ آسیبی نتوانستند وارد کنند. این وعده‌ی خداوند متعال است. هر کسی خودش را به خداوند متعال واگذار نماید، اُمورش را به پروردگار متعال بسپارد، «فَوَقاهُ اللهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا». این‌ها آیه‌ی قرآن است، ولی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نفرمودند که من در قرآن کریم خواندم؛ بلکه فرمودند: «سَمِعتُ الله»؛ خودم از خداوند متعال شنیدم که این‌گونه فرمود. همچنین فرمودند: در تعجّب هستم از کسی که مَغموم است، غَم دلش را گرفته است، قَبض است، افسرده است؛ چرا به ذکر یونسیه پَناه نمی‌بَرد؟ در حالی‌که «سَمِعتُ الله»؛ باز هم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند خودم از خداوند متعال شنیدم که خداوند متعال فرمودند. همین آیه‌ی قرآن کریم را از قرآن کریم حکایت نکردند؛ بلکه از خودِ خداوند متعال شنیده بودند و فرمودند: «سَمِعتُ الله عَزَّ وَ جَلّ»؛ که فرمودند: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِین[۱۶]»؛ این تسبیح و ذکری بود که خداوند متعال می‌فرماید حضرت یونس (علیه السلام) را با این ذکر از آن حَبس خطرناک نجات دادم. حال اگر کسی در حَبس نَفس خود قرار گرفته است، در زندان غَم افتاده است، دست و پا می‌زند و نمی‌تواند بیرون بیاید. اگر  او به ذکر یونسیه پَناه ببرد، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که از خداوند متعال شنیدم که فرمود: «وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِین». و کسانی که دشمنان فراوانی دارند و دشمن کثرت خودش را به رُخ او می‌کِشد تا یک موحّد و رزمنده را مَرعوب کند. چرا به «حَسْبُنَا اللَّهُ[۱۷]» پَناه نمی‌برد که قرآن کریم فرمود: آن‌ها گفتند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ[۱۸]»؛ ای مسلمان‌ها! ای پیروان پیامبر! مگر نمی‌بینید مُشرکین این همه قُشون دارند و جمع این‌ها جمع است و می‌خواهند شما را از پای دربیاورند؟ «فَاخْشَوْهُمْ»؛ از این‌ها بترسید و بَرحَذر باشید. اما این‌ها چه گفتند؟ این‌ها گفتند: «قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ»؛ مُشرکین زیاد هستند، ولی ما خداوند متعال را داریم. «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۱۹]»؛ کسی که خداوند متعال را دارد، از قدرت‌های بیگانه نمی‌ترسد، از گرانی و مشکلات اقتصادی هم نمی‌ترسد. اگر به خداوند متعال پَناه ببَرد، خداوند او را کفایت می‌کند. لذا آن‌ها گفتند: «حَسْبُنَا اللَّهُ». خداوند برایشان چه کرد؟ فرمود: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ[۲۰]»؛ وقتی این‌ها «حَسْبُنَا اللَّهُ» گفتند، در حالی در مصاف با دشمن از جبهه برگشتند که خداوند متعال این‌ها را با غَنائم و نعمت‌ها همراه کرد. «لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»؛ آن‌ها را بیمه کرد که مُشرکین در برابر این‌ها نتوانند هیچ غلطی بکنند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) برای سوّمین مرتبه فرمودند: باز از خداوند متعال شنیدم، با وجود این‌که آیه‌ی قرآن کریم است. اما قرآن کریم کَلام‌الله است، ما کَلام الله را می‌شنویم؛ ولی ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) کَلیم‌الله هستند. ما نمی‌شنویم، ما می‌خوانیم. ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) می‌شنوند. این کَلام خداوند متعال را از گوینده‌اش که خودِ خداوند است، می‌شنوند. این موقعیّتی بود که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با جهاد تبیین در بیان رُتبه و مقام امامت و ولایت مُطلقه به آن مرد بیان کردند.

تَرویج نظام فقهی در جامعه‌ی اسلامی توسط حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با تأسیس مرکز فقهی، این ۴ مذهبی که در حال حاضر در میان اهل‌سنّت رایج است که مالکی، حَنفی، شافعی و حنبلی‌ها هستند، دو نفر از این صاحبان مذاهب چهارگانه‌ی اهل سنّت، شاگردان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بودند. هرچه دارند، مِنهای حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) جامعه‌ی اسلامی فقه نداشت، نظام زندگی نداشت، نظام حکومتی نداشت و سلیقه‌ی حُکّام بود و جامعه‌ی اسلامی را به دلخواه خودش حرکت می‌داد؛ اما حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) آمدند و هم معارف حقّه‌ی توحیدی را بیان کردند، عُرفایی را تربیت کردند که این‌ها اهل شُهود بودند و برای عُموم مردم هم فقه را بَنا کردند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) برای تَرویج فقه همه را بر سر سُفره‌ی خودشان نشاندند و این موضوع به فَرد خاصّی انحصار نداشت. «جَمّال» که به معنای شُترچران است، در محضر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فقه را یاد گرفته است و فقیه شده است. بَزّاز، حَدّاد، آهن‌کار و حَنّاط که به معنای گندم‌فروش است. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) تمام حرفه‌ها را گُلچین کردند و از هر صِنف یک یا چند فقیه تربیت کردند و اسلام را در یک نظام زندگی قرار دادند و برنامه‌ریزی کردند که همان فقاهت به صورت نَسل به نَسل به ما رسید و حضرت امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) با استناد به جَعل حکومتی که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در نظامات زندگی برای دوران غیبت فقیهِ جامع ‌الشرایط را به عنوان حاکم بر جامعه‌ی اسلامی که جَعل الهی داشت و به اذن‌الله گفتند: «قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً[۲۱]»؛ و مقابله‌ی با حاکم اسلامی و فقیه جامع الشرایط را ارتداد مُعرّفی کردند و فرمودند: جنگ با خداست، جنگ با ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) است و چون شیعیان ایران به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) دلداده بودند، در کلاس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پیروی از ولی‌فقیه را برای خودشان فَرض دانستند. لذا قبل از آن‌که نظام اسلامی تشکیل بشود، برای ولی‌فقیه‌شان در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و در سال ۱۳۵۷ در عَرصه‌های مختلف خون دادند که آن‌ هم خون‌های دسته ‌جمعی بود. این مردم پیشوا و مردم ورامین برای ولی‌فقیه کَفن‌پوش شدند و آمدند تا خودشان را فدا کنند؛ اما کسی را که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) او را به عنوان حاکم قرار داده است، او را از خطر اعدام نجات بدهند و از زندان خَلاص نمایند. در این شهر قُم مقدّس مردم این خیابان‌ها را با خون جوان‌هایشان رنگین کردند و از ولایت ‌فقیه دفاع کردند.

حفاظت از انقلاب اسلامی از برکات حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) است

در روز شهادت حضرت امام جعفر صادق (علیه الصّلاه و السّلام) مرحوم «آیت الله العظمی گلپایگانی[۲۲]» (اعلی الله مقامه الشریف) در مدرسه‌ی فیضیه برای حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مجلس تشکیل داده بودند که ساواکی‌های شاه به مدرسه‌ی فیضیه ریختند و مدرسه‌ی فیضیه کانون انقلاب بود، آن‌جا به حُجرات طلبه‌ها یورش بُردند، درهای حُجرات را شکاندند، کتاب‌ها و قرآن‌ها را مورد اهانت قرار دادند و «سیّد یونس» طلبه‌ی عزیز را از پُشت بام به پایین پَرت کردند و به شهادت رساندند و روز شهادت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) خودش نقطه‌ی عطفی در جریان انقلاب اسلامی بود که غیرت مردم را مُشتعل کرد و به جوش آورد و آن روز یکی از اوتاد و اولیای الهی مرحوم «حاج هادی اَبهری[۲۳]» (رضوان الله تعالی علیه) گفته بودند: در عالَم باطن دیدم تمام اسلام با تمام کُفر مقابل شد. والله قَسم که این انقلاب مقدّمه‌ی انقلاب امام زمان (ارواحنا فداه) است و کسانی که انقلاب اسلامی را یاری می‌کنند، به آمدن امام زمان (ارواحنا فداه) کمک می‌کنند؛ ولی انقلاب اسلامی از ابتدا با خون شهدا تَحکیم شده است و مُعلّم مردم ما شهدا هستند. در تمام سختی‌ها این انقلاب را در اولویت اوّل زندگی‌شان دیدند. لذا در گرانی‌ها، در کمبودها، در تَحریم‌ها، در مقابله‌ی با کودتاها، در مقابله‌ی با فتنه‌ها و آشوب‌ها مردم از خون شهدایشان دفاع کردند و پَرچم ولایت‌ فقیه را با جان خودشان تا به امروز محافظت کردند و این از آثار و برکات مولای ما حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) است.

رَواج عزاداری حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) توسط امام جعفر صادق (علیه السلام)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) برای حفظ اساس اسلام چند مکتب را برای شیعه فرهنگ کردند. یکی روضه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) هم خودشان با صدای بلند گریه می‌کردند و هم شیعیان را آن‌چنان تربیت کرده بودند و فرهنگ‌سازی کرده بودند که بانوان شیعه در زمان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یک باوری پیدا کرده بودند که اگر بانویی زمین می‌خورد و پَهلوی او درد می‌کرد، دردِ پَهلو را بهانه قرار می‌داد و برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) گریه می‌کردند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به کسانی که حقّ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را غَصب کردند و پَهلوی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را شکاندند، آموخته بودند که قیام حضرت زهرا و دفاع جانانه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را فرهنگ بکنند، زن‌ها به صحنه بیایند و از ولایت دفاع کنند. لذا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) این فرهنگ را عُمومی کردند. تا زمان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پَرونده‌ی قتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) بایگانی شده بود. این حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بودند که آمدند و این پَرونده را به جریان انداختند. دوّمین نکته در مورد جریان عاشورا بود. هم روضه‌های حضرت زهرا (سلام الله علیها) غالباً از زبان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به ما رسیده است؛ وقتی از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پرسیدند: آقا جان! این‌گونه که می‌گویند، مادرتان جوان بوده است و فرزندانِ قَد و نیم‌قَد داشته است؛ چه بیماری بر وجود نازنین ایشان عارض شد که در ۱۸ سالگی پَرپَر شدند؟ وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با صدای بلند گریه می‌کردند و می‌فرمودند: والله قَسم مادر ما با اَجل طبیعی از دنیا نرفت؛ مادر ما را کُشتند. سؤال بعدی را برای روشن شدن قضیّه به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض می‌کنند: آقا! حالا که راز را کَشف کردید و پَرده را کنار زدید و مشخّص شد در صدر اسلام دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به جُرم حمایت از ولایت به قتل رساندند، این‌گونه که در تاریخ آمده است، آسیب‌های بدنیِ مادر شما یک مورد و دو مورد نبود؛ ایشان با کدام آسیب به شهادت رسیدند؟ ناله‌ی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بلند می‌شد و می‌فرمودند: سبب قَتل مادرم غلاف شمشیری بود که به پَهلوی مادرم فاطمه (سلام الله علیها) اصابت کرد. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) ‌روضه‌های جانسوزی را برای مادرشان خوانده‌اند که امروز شیعیان در اَقطار عالَم در ایّام فاطمیه برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) مجالس برگزار می‌کنند و مظلومیّت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را تابلو می‌کنند تا ولایت با دفاع بانوان و غیر بانوان مَصون و محفوظ بماند.

روضه و توسّل به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

نکته‌ی دیگر این است که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عزاداری حضرت امام حسین (علیه السلام) را رَواج دادند. درس فقه ایشان، درس معارف ایشان با آن همه شاگرد که وقتی «کُمیت[۲۴]» می‌آمد، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) اعلان می‌کردند: درس تعطیل است؛ کُمیت روضه بخوان. پَرده بزنید و بگویید بانوان بیایند؛ زیرا آن‌ها خوب عزاداری می‌کنند، آن‌ها خوب گریه می‌کنند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) چه روضه‌های جانسوزی برای جدّشان، برای عمویشان حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام)، برای حضرت علی اصغر (علیه السلام) برپا می‌کردند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) احیاگرِ عاشورا بودند، احیاگرِ مَضائب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بودند. اما برای شما بمیرم. آقا! رئیس مذهب! به شما هم ظلم کمی نکردند. خانه‌ی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را به آتش کشیدند، دَرب خانه را سوزاندند. آتش به دهلیزِ خانه سِرایت کرد. اما آقا جان! این از باب اهانت بود که دَرب خانه‌ی شما را سوزاندند. اما پُشت دَرب خانه‌ی شما بانویی نبود، بین دَرب و دیوار ناموسی مورد فشار قرار نگرفت. این ظالمین، ستمگران و اراذل و اوباش در دل شب از دیوار خانه‌ی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به داخل خانه ریختند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را با سر برهنه که حتی اجازه نداند ایشان عَمامه بر تن کنند، کشان‌کشان به بیرون از منزل آوردند. مأمورِ نامَرد خودش سوار بر مَرکب شد و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در سنّ بالا با پای پیاده باید با سر برهنه و پای برهنه به دنبال اسب بروند. یابنَ رسول الله! شنیدن این نوع اهانت‌ها به وجود نازنین شما برای شیعه کُشنده است، ما دلمان می‌سوزد، به مظلومیّت شما گریه می‌کنیم. ولی نه تنها در حال حیات‌تان مظلوم بودید، در حال حاضر هم قبرستان بَقیع مظلوم است. این بی‌بی ما، نوه‌ی شماست. شما ایشان را نشان‌دار کردید. چه جَلالتی دارند! در این‌جا چقدر چلچراغ روشن است؛ اما در کنار قبر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) حتی یک شمع هم روشن نیست. یابن رسول الله! به شما اهانت شد و ما دل‌شکسته‌ی شما هستیم. اما دیگر همسر و فرزند شما را به زنجیر نکشیدند، به مجلس شَراب نبُردند. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۵]».

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۶]».

دعا

خدایا! امام زمان ما (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! مشکلات کشور امام زمان (ارواحنا فداه) را برطرف بفرما.

خدایا! مریض‌های ما را شِفا عنایت بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را به سامان برسان.

خدایا! عاقبت به خیری ما را تضمین بفرما.

ان‌شاءالله از مدّاح آل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) استفاده می‌کنید. شب شام غریبان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) است، در مدینه سراسر مظلومیت است، ان‌شاءالله شما در کنار مزار کریمه‌ی اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) جُبران آن‌جا را هم داشته باشید. ان‌شاءالله مجلس را به اتمام می‌رسانید و در دفاع از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) سَهم خودتان را اَدا می‌کنید.

برای تعجیل در ظهور، استجابت دعاها، قبولی عزاداری‌ها و استماع از این مدّاح عزیز صلواتی مرحمت بفرمایید.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] المستدرک علی الصحیحین: ج ۳ ص ۱۳۸ ح ۴۶۳۹، المناقب لابن المغازلی: ص ۸۰ ح ۱۲۰ کلاهما عن جابر بن عبد اللّه و ص ۸۱ ح ۱۲۱، المعجم الکبیر: ج ۱۱ ص ۵۵ ح ۱۱۰۶۱، تاریخ بغداد: ج ۴ ص ۳۴۸ ح ۲۱۸۶ و ج ۱۱ ص ۴۹، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۳۷۹ ح ۸۹۷۷ و ص ۳۸۱ ح ۸۹۸۱، اُسد الغابه: ج ۴ ص ۹۵ ح ۳۷۸۹، المناقب للخوارزمی: ص ۸۳ ح ۶۹ والثمانیه الأخیره عن ابن عبّاس، الاستیعاب: ج ۳ ص ۲۰۵ الرقم ۱۸۷۵؛ صحیفه الإمام الرضا علیه السلام: ص ۱۲۳ ح ۸۲ عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله، الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۹۶ ح ۳۷ عن أبان عن الإمام الصادق علیه السلام عن عمّار بن یاسر، شرح الأخبار: ج ۱ ص ۸۹ ح ۲ عن ابن عبّاس، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۳۴.

«قالَ رَسولُ اللّهِ (صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم): أنَا مَدینَهُ العِلمِ و عَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ ».

[۳] الأمالی للصدوق: ص ۴۷۲ ح ۶۳۲، الأمالی للطوسی: ص ۴۳۱ ح ۹۶۴ کلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام، مائه منقبه: ص ۱۴۸ ح ۹۴ عن أبی سعید الخدری، روضه الواعظین: ص ۱۳۴.

«أنَا مَدینَهُ الحِکمَهِ و هِیَ الجَنَّهُ، و أنتَ یا عَلِیُّ بابُها، فَکَیفَ یَهتَدِی المُهتَدی إلَی الجَنَّهِ؟! و لا یَهتَدی إلَیها إلّا مِن بابِها».

[۴] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۷ الی ۷۹٫

[۵] صُحُف به هر چیزی گفته می‌شود که معارف، احکام و آیات الهی بر آن نوشته شده باشد. در قرآن و روایات، صحف به صورت کلی بر کتاب‌های پیامبران و بر برخی کتاب‌های خاص همچون قرآن و کتاب حضرت ابراهیم اطلاق شده است. صحف به معنای نامه اعمال نیز به کار رفته است. حسن مصطفوی مفسر و لغت‌دان (۱۳۳۴-۱۴۲۶ق) در کتاب التحقیق نوشته است «صُحُف» در اصطلاح، به معنای چیزی است که معارف الهی، احکام و آیاتی که بر پیامبران نازل شده، در آن نگاشته شده است. جنس این صحف با توجه به زمان‌های مختلف، متفاوت بوده است: گاه از جنس چوب، گاهی پوست دباغی‌شده، گاهی کاغذ و… بوده است. صُحُف جمع کلمه «صحیفه‏» است و در لغت به معنای هر چیز گسترده‌ یا چیزی است که بر روی آن می‌نویسند. در آیه ۱۳۳ سوره طه، خداوند از کتاب‌هایی که بر پیامبران نازل شده، با تعبیر «صحف» یاد کرده است. همچنین در آیه ۵۲ سوره مدثر آمده: «هرکدام از آنها انتظار دارد صُحُف سرگشاده و جداگانه‏‌ای (از سوی خدا) برای او فرستاده شود.» مفسران مقصود از «صحف» در این آیه را کتاب آسمانی دانسته‌اند. در قرآن از کتاب حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت موسی (علیه السلام) با تعبیر «صحف» یاد شده است: «صُحُفِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏» که مفسران مقصود از «صحف موسى» را همان تورات می‌دانند و همچنین معتقدند «صحف ابراهیم» اشاره می‌کند به کتاب آسمانى‌ای که بر حضرت ابراهیم نازل شده است. در روایات، از کتاب‌های حضرت آدم، شیث و ادریس به صحف تعبیر شده است. مفسران معتقدند در آیه ۱۳ سوره عَبَس و آیه ۲ سوره بیّنه، مقصود از کلمه «صحف» قرآن است. به‌گفته مفسران، در آیه «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ؛ و در آن هنگام که نامه‏‌های اعمال گشوده شود.» از نامه اعمال انسان با تعبیر صحف یاد شده است: امام رضا (علیه السلام) نیز در روایتی، از نامه اعمال با تعبیر «صحف» یاد کرده است.

[۶] مزامیر (عبری: תהילים تِهیلِم) زبور داوود، یکی از بخش‌های تنخ یهودی و عهد عتیق در کتاب مقدس است. مزامیر به صورت شعر بی‌وزن عبری نگاشته شده‌است. قسمت‌هایی از مزامیر به همراه برخی از متون دیگر نمازهای سه‌گانه یهودیان را تشکیل می‌دهند. همچنین خواندن تهیلیم را به مناسبت‌های گوناگون نیز انجام می‌دهند. در این کتاب نام بسیاری از آلات موسیقی قدیمی مانند دف، کینور و غیره ذکر شده‌است و در بخش‌هایی از آن بر اهمیت موسیقی و رقص برای ستایش پروردگار تأکید شده‌است. سرایش تعدادی زیادی از این اشعار به داوود، پادشاه اسرائیل، منسوب است اما پژوهشگران این ادعا رد می‌کنند. از ۱۵۰ مزمور فقط سی و چهارتای آن عنوان ندارند که به آن‌ها مزامیر یتیم گفته می‌شود. در کتاب مقدس عبری، این کتاب با عنوان ستایش‌ها خوانده می‌شود. عنوان این کتاب در کتاب مقدس یونانی برگرفته از کلمه‌ای به معنای «به صدا درآوردن زه‌ها» است و این نشانده این است که در بند بند نوشته‌های این کتاب، موسیقی مستتر شده‌است. اما کلمهٔ «مزامیر» در عربی جمع مزمار به معنی سرود و ترانه است. شعری که با موسیقی خوانده می‌شود.

[۷] سوره مبارکه هود، آیه ۱۷٫

«أَفَمَنْ کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَ رَحْمَهً ۚ أُولَٰئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ».

[۸] سوره مبارکه قیامه، آیه ۱۶٫

[۹] سوره مبارکه قیامه، آیه ۱۷٫

[۱۰] سوره مبارکه اعلی، آیه ۶٫

[۱۱] سوره مبارکه حاقه، آیه ۱۲٫

«لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَهً وَ تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَهٌ».

[۱۲] الخِصال کتابی عربی نوشته شیخ صدوق (درگذشت ۳۸۱ق) از فقها و محدثان شیعه در قرن چهارم هجری است. شیخ صدوق در این کتاب، روایاتی درباره مسائل اخلاقی و اعتقادی جمع‌آوری کرده و روایات را، به تناسب اعدادی که در آن احادیث به کار رفته، دسته‌بندی نموده است. الخصال اولین کتابی بوده که به این سبک نگاشته شده است. شیخ صدوق با تحقیق در تألیفات مشایخ و علمای بزرگ گذشته، دریافته که آنان در بخش‌های مختلف علوم، کتاب‌هایی نگاشته‌اند؛ اما درباره رابطه میان اعداد و صفات پسندیده و ناپسند چیزی نگاشته و از آن غفلت کرده‌اند. او با توجه به فایده فراوان این موضوع برای دانشجویان و نیکخواهان بر آن شد تا برای تقرب به درگاه الهی دست به نگارش چنین کتابی بزند تا به پاداش الهی و خوشبختی و رحمت خداوند متعال نایل گردد. این کتاب مانند دیگر کتاب‌های شیخ صدوق مورد توجه خاص علما و فقهای شیعه قرار گرفته و روایات آن در بسیاری از مجموعه‌های روایی شیعه مانند کتب اربعه، بحارالانوار و وسائل الشیعه آمده و نقل آنها در کتب روایی علمای متأخر از شیخ صدوق آمده است. کتاب خصال با وجود حجم کم، دائرهالمعارف بزرگی از معارف اسلامی و احکام حلال و حرام است و به مباحث تاریخی، تفسیر قرآن، نکات فلسفی و مسائل سیاسی نیز اشاره دارد. روایات این کتاب از نظر موضوع بسیار گسترده است و درباره هر یک از موضوعات اخلاقی و عقیدتی روایاتی نقل شده که به شکلی با اعداد در ارتباط‌اند.

[۱۳] ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق، از علمای قرن چهارم قمری بوده است. پدر وی علی بن حسین، در زمان خویش، شیخ و ثقه (مورد اعتماد) و فقیه و پیشوای قمی‌ها بود. هرچند بزرگان و محدثان بسیاری در آن زمان در قم حضور داشتند، او با وجود مرجعیت و جایگاه علمی، مغازه‌ای در بازار داشت و زاهدانه و با پاکدامنی و قناعت به تجارت مشغول بود. او در رشته‌های مختلف کتاب‌ها و رساله‌هایی داشت که شیخ طوسی و نجاشی آنها را ذکر کرده‌اند. ابن‌ندیم در الفهرست، به دستخطی از شیخ صدوق اشاره کرده است که حاوی اطلاعاتی درباره آثار خود و پدرش بوده است: «کتاب‌های پدرم را که دویست کتاب است برای فلانی پسر فلانی اجازه دادم و نیز کتاب‌های خودم را که هجده کتاب است.» سال ولادت شیخ صدوق به نحو دقیق مشخص نیست، اما آنچه از کتاب وی، کمال الدین، و کتاب غیبت شیخ طوسی و کتاب فهرست نجاشی استفاده می‌شود این است که وی پس از مرگ محمد بن عثمان عَمْری، دومین سفیر از سفرای چهارگانه امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)، در سال ۳۰۵ق و در اوائل سفارت ابوالقاسم حسین بن روح، سومین سفیر، متولد شده است. بنابر نقل شیخ صدوق از ابوجعفر محمد بن علی بن اسود، علی‌ بن حسین بن موسی بن بابویه (پدر شیخ صدوق که صدوق اول نیز خوانده می‌شود)، پس از مرگ محمد بن عثمان عَمْری از ابوجعفر خواسته است که از حسین بن روح نوبختی (سومین سفیر) بخواهد که او از امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) بخواهد که دعا کند تا خدا به او پسری بدهد. ابوجعفر می‌گوید من نیز از حسین بن روح درخواست کردم و او این درخواست را به امام زمان رساند و پس از سه روز به من گفت که امام برای علی بن حسین دعا کرده است و برایش فرزندی مبارک متولد می‌شود که خدای عزوجل به سببش او را سود می‌رساند. وی در سال ۳۸۱ق با بیش از هفتاد سال سن در شهر ری درگذشت. قبر او امروزه در قبرستانی با نام قبرستان ابن‌بابویه معروف و زیارتگاه مردم است. تجدید عمارت قبر وی در زمان فتحعلی شاه قاجار در سال ۱۲۳۸ق. انجام گرفت. پیش از این تاریخ، قبر او در اثر سیل شکافته شد و آشکار شدن جنازه سالم وی پس از گذشت قرن‌ها مایه حیرت همگان شد. مرحوم آقا علی حکیم از کسانی است که در رساله سبیل الرشاد فی علم المعاد می‌گوید: خودش بدن سالم شیخ صدوق را در این حادثه دیده است.

[۱۴] سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

«فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ ۚ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ».

[۱۵] تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج ۱۳، ص ۴۱۴ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۱۴۹/ مصباح الشریعهْ، ص۱۷۵ / نورالثقلین.

«الصّادق (علیه السلام)- الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ فِی رَاحَهًِْ الْأَبَدِ وَ الْعَیْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِی عَنْ کُلِّ هِمَّهًٍْ دُونَ اللَّه … وَ قَالَ اللَّهُ عزّوجلّ فِی الْمُؤْمِنِ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ وَ التَّفْوِیضُ خَمْسَهًُْ أَحْرُفٍ لِکُلِّ حَرْفٍ مِنْهَا حُکْمٌ فَمَنْ أَتَی بِأَحْکَامِهِ فَقَدْ أَتَی بِهِ التَّاءُ مِنْ تَرْکِ التَّدْبِیرِ وَ الدُّنْیَا وَ الْفَاءُ مِنْ فَنَاءِ کُلِّ هِمَّهًٍْ غَیْرِ اللَّهِ وَ الْوَاوُ مِنْ وَفَاءِ الْعَهْدِ وَ تَصْدِیقِ الْوَعْدِ وَ الْیَاءُ مِنَ الْیَأْسِ مِنْ نَفْسِکَ وَ الْیَقِینِ بِرَبِّکَ وَ الضَّادُ مِنَ الضَّمِیرِ الصَّافِی لِلَّهِ وَ الضَّرُورَهًِْ إِلَیْهِ وَ الْمُفَوِّضُ لَا یُصْبِحُ إِلَّا سَالِماً مِنْ جَمِیعِ الْآفَاتِ وَ لَا یُمْسِی إِلَّا مُعَافًی بِدِینِهِ».

[۱۶] تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج ۹، ص ۵۱۲ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۲/ الأمالی للصدوق، ص ۶/ الخصال، ج ۱، ص ۲۱۸/ روضهًْ الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۰/ مشکاهًْ الأنوار، ص ۱۱۹/ المصباح للکفعمی، ص ۱۹۵، فیه: «عقیبها» بدل «بعقبها»/ مستدرک الوسایل، ج ۵، ص ۳۹۹.

[۱۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۳٫

«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ».

[۱۸] همان.

[۱۹] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫

«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۲۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۴٫

«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ».

[۲۱] الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۱۲.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ اَلْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا یَکُونُ بَیْنَهُمَا مُنَازَعَهٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَى اَلسُّلْطَانِ أَوْ إِلَى اَلْقُضَاهِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ فَقَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَى اَلطَّاغُوتِ فَحَکَمَ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَ بِحُکْمِ اَلطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اَللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قُلْتُ کَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ اُنْظُرُوا إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُکْمِ اَللَّهِ قَدِ اِسْتَخَفَّ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ اَلرَّادُّ عَلَیْنَا اَلرَّادُّ عَلَى اَللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْکِ بِاللَّهِ».

[۲۲] سیدمحمدرضا گلپایگانی در ۸ ذی‌القعده‌ سال ۱۳۱۶ق، در روستای گوگد واقع در پنج کیلومتری گلپایگان به دنیا آمد. پدرش سیدمحمدباقر، روحانی بود و در آن دیار به امام شهرت داشت. او در سه‌ سالگی مادر و در نُه‌ سالگی پدرش را از دست داد. گلپایگانی دروس دوره «سطح» حوزه علمیه را در گلپایگان نزد سیدمحمدحسن خوانساری برادر بزرگ سید احمد خوانساری و محمدتقی گوگدی گلپایگانی از شاگردان آخوند خراسانی، خواند. سپس به اراک رفت و در درس عبدالکریم حائری یزدی شرکت کرد. وی پس از چهار سال با مهاجرت عبدالکریم حائری به قم، به آنجا رفت و در مدرسه فیضیه ساکن شد. او پس از وفات عبدالکریم حائری، به نجف رفت و به مدت سه ماه در درس ضیاءالدین عراقی و سیدابوالحسن اصفهانی شرکت کرد. همچنین در زمان حضور هشت‌ماهه میرزای نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی در قم، در درس آنها حضور یافت. او همچنین در قم در درس سیدحسین بروجردی هم حاضر می‌شد. گلپایگانی در قم با سیداحمد خوانساری هم‌بحث بود. سیدمحمدرضا گلپایگانی از عبدالکریم حائری اجازه اجتهاد و از محمدرضا مسجدشاهی و شیخ عباس قمی اجازه روایت داشت. او جزء گروه استفتاء عبدالکریم حائری یزدی بود. حائری یزدی مسئولیت تصحیح «کتابُ الصلاه» خود را به وی و آیت‌الله اراکی سپرد.

گلپایگانی پس از فوت آیت‌الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ش مرجع تقلید شد. و تا سال ۱۳۷۲ش به مدت ۳۲ سال مرجعیت را برعهده داشت. وی حدود ۷۵ سال دروس حوزوی را تدریس کرد که شصت سال از آن درس خارج فقه و اصول بوده است. درس خارج وی را از پررونق‌ترین کلاس‌های درس حوزه گزارش کرده‌اند. از گلپایگانی حدود چهل عنوان کتاب منتشر شده است. برخی از این کتاب‌ها نوشته خود او و برخی دیگر حاصل درس‌های وی است که توسط شاگردان نوشته شده است. آثار علمی گلپایگانی در کتاب «کتاب‌شناسی توصیفی آیت‌الله العظمی گلپایگانی»، معرفی شده‌اند. الدُّرّ‌ المَنضود فی احکام‌ الحدود، بُلغه‌الطالب فی شرح‌ المکاسب، اِفاضه العَوائد، تعلیقاتٌ علی عُروهِالوُثقیٰ، مَجمَع‌ المسائل، رساله توضیح‌ المسائل و الهدایه الی من لَهُ ‌الولایه از جمله کتاب‌های گلپایگانی هستند. سیدمحمدرضا گلپایگانی در ۱۸ آذر ۱۳۷۲ش برابر با ۲۴ جمادی‌الثانی ۱۴۱۴ق در ۹۸ سالگی در قم درگذشت. دولت وقت جمهوری اسلامی ایران، هفت روز عزای عمومی و یک روز تعطیل اعلام کرد. پیکر وی نخست در تهران و سپس در قم تشییع شد و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد. سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در تشییع جنازه وی در تهران، شرکت کرد.

[۲۳] مرحوم حاج هادی ابهری روابط عجیبی با ائمه اطهار (علیهم السلام) داشت، مکاشفات و منامات غریبی داشت. مورد توجه مخصوص مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی و بعضی از مراجع دیگر بود. مرحوم مبرور سالک صادق و تقی متقی حاج هادی ازمردم با ایمان و پرهیزکار ابهر است و در زمان خود از بکائین شمرده می شد زیرا روزی نبود که از گریه آرام داشته باشد مردی عامی بی سوادی بود ولی روی اخلاص عمل و خلوص نیت و صفا و مودتی که داشت کلمات حکمت آمیزی روی زبانش جاری می شد. گویا مصداق حدیث شریف نبوی صلی الله علیه و آله وسلم  که می فرماید: (من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه) بود گریه بسیار می کرد حسابش با خدا مرتب بود. نگارنده قضایایی از آن مرحوم دارم که اگر بخواهم آن چه را که دیده و شنیده ام از آن مرحوم بنویسم یک کتابی خواهد بود.

در سال ۱۳۶۱ قمری که برای تحصیل به نجف اشرف مهاجرت کردم با دست خالی به حضرت امیر علیه السلام عرض کردم اگر اجازه توقف به این عبد خود می دهید وسائل ماندنم را مرحمت فرمائید. بعد از چند روز در صحن مطهر به مرحوم حاج هادی مزبور برخورد کردم و اصلا او را از قبل ندیده و نمی شناختم چون مرا دید گفت: اسمت محمد است؟ گفتم آری گفت اهل شاه عبدالعظیم هستی؟ گفتم آری گفت خدمت حضرت امیر تقاضایی دادی؟ گفتم آری گفت به من حواله کرده اند که ما یحتاج ماندن تورا فراهم کنم و هرچه لازم داشتم خرید و مبلغ هفت دینار عراقی به من داد و مرا از آیت الله اصفهانی و غیره مستغنی نمود. خلاصه آن مرحوم روابط عجیبی با ائمه اطهار علیهم السلام داشت، مکاشفات و منامات غریبی داشت. مورد توجه مخصوص مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی و بعضی از مراجع دیگر بود با این نگارنده در حرم مطهر امیرالمومنین عقد اخوت و برادری بسته و با بسیاری از علماء معاصر صیغه برادری خوانده بود.

[۲۴] کمیت بن زید بن خیس اسدی کوفی از شاعران برجسته شیعه که سروده‌هایش درباره اهل‌بیت و مرثیه امام حسین (علیه‌السلام) معروف است. کنیه او «ابوالمستهل» و اهل کوفه بود. آشنایی با چهره‌های پرفروغ مدافعان اهل‌بیت و پیروان فضیلت، الهام‌بخش زندگی بر مدار پاکی‌هاست. آن چه در این بخش از «اسوه‌ها» می‌خوانید، گذری بر زندگی یکی از شاعران مکتبی و مدافعان خاندان رسالت است که پیوسته با مشعل هنر و ادب و شعر خویش، «راه حق» را نشان می‌داد و از عقیده و ایمان راستین دفاع می‌کرد و با باطل می‌جنگید و سلاحش شعرش بود؛ یعنی «کمیت اسدی». کمیت در سال ۶۰ هجری در قبیله «بنی‌اسد» از قبایل معروف، شجاع، مؤمن و پیش‌تاز در اسلام و تشیع بودند که در اطراف کوفه سکونت داشتند. به دنیا آمد. کمیت، از کودکی دارای نبوغ و تیزهوشی و روحیه بزرگ و جسور بود و به مسائل ادبی و ذوقی و شعر علاقه داشت و در دوران جوانی به سبب سروده‌هایش میان مردم و در محفل بزرگان ادب مطرح بود و با علاقه در مجالس ادبی شاعران آن روزگار شرکت می‌کرد و ادب می‌آموخت و با ظرایف شعری آشنا می‌شد و با شاعران بزرگی هم چون «فرزدق» در ارتباط بود. او خطیبی فقیه و ادیبی شجاع بود. برخی گفته‌اند بیش از ۵۰۰۰ بیت شعر سروده است و دیوان شعری هم از او باقی است. کمیت از شعرائی بود که به مدح ائمه اطهار (علیهم‌السلام) می‌پرداخت و از مشهور‌ترین اشعار او به «هاشمیات» می‌توان اشاره کرد. هاشمیات قصائدی بوده است که در مدح اهل‌بیت و‌ هاشمیین سروده شده است.

از ابعاد گوناگونی می‌توان به حیات پربار کمیت اسدی نگریست، اما بارزترین جنبه شخصیت او، بُعد ادبی و شعر مکتبی اوست. وی شعر را ابزاری برای تبیین حقایق و دفاع از خطّ ولایت و مبارزه با ستم‌گران و افشای ظلم حاکمان به کار می‌برد و «عقیده مکتبی» و «باورهای شیعی» در سروده‌های او موج می‌زد. «کمیت»، دوران سه امام معصوم را درک کرد؛ امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‌السّلام) و دل و جان و زبان خود را وقف ترویج مکتب ائمه و نشر فضایل خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کرد.[۴] امامان نیز عنایت خاصی به او داشتند و از او حمایت و ستایش می‌کردند. وقتی قصیده معروفش «من لقلب متیم مستهام» را در محضر امام سجاد (علیه‌السّلام) خواند، حضرت فرمود: «ما از پاداش خدمت تو ناتوانیم، اما خداوند از اجر سروده تو ناتوان نیست. خدایا! کمیت را از کرم خویش محروم مگردان». آن‌گاه دستور داد تا مبلغی به عنوان صله و تشویق به او دادند، همراه با لباسی که با بدن مطهّر امام متبرّک شده و امام در آن نماز خوانده بود. شهید مطهری درباره کمیت اسدی چنین می‌نویسد: «کمیت اسدی را می‌دانید کیست؟ دلم می‌خواهد شما اشعار کمیت اسدی را با همین اشعار محتشم که هزار تا خواب برایش نقل می‌کنند مقایسه کنید و ببینید آن کجا و این کجا؟ کمیت اسدی دارد با اشعارش مکتب حسین (علیه‌السّلام) را نشان می‌دهد. کمیت اسدی با همان اشعارش از یک سپاه بیش‌تر برای بنی‌امیه ضرر داشت. این مرد، کی بود؟ یک روضه‌خوان بود، اما چه روضه‌خوانی؟ شعری می‌گفت که تکان می‌داد دنیا را، تکان می‌داد دستگاه خلافت وقت را… این مرد به خاطر همین اشعار و همین نوع مرثیه‌خوانی چه سختی‌ها کشید و چه روزگارها دید و به چه وضع او را کشتند.»

از ویژگی‌های بارز کمیت اسدی، حرکت او در خط اهل‌بیت بود. گرچه پیش از او هم شاعرانی بودند که در راستای فرهنگ اهل‌بیت، شعر را در خدمت عقیده ناب به ولایت به کار گرفته بودند، ولی برخی از ایشان سابقه خوبی نداشتند، یا سرانجام نیکی نیافتند و به راه‌های دیگر لغزیدند. اما «کمیت»، چه در سابقه و چه در لاحقه، پرونده‌ای روشن و شخصیتی بارز و قابل دفاع داشت و به همین دلیل امامان شیعه از او تقدیر می‌کردند. مرحوم علامه امینی (رحمه‌الله‌علیه) به‌طور مفصّل درباره او و اشعارش سخن گفته و از این که صله‌های شخصیت‌های بنی‌هاشم را برای شعرش قبول نمی‌کرد و سروده‌های خود را ادای دین به ساحت حق و عترت می‌دانست، یاد کرده و آن را نشانه علوّ همت، صدق در عقیده، خلوص در ولاء، قوّت در ایمان، سلامت در باور و رسوخ در دین و ثبات در راه اسلام می‌داند و نقل می‌کند که به امام سجاد (علیه‌السّلام) گفت: من تو را از این حیث مدح و ستایش کردم تا نزد پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برایم وسیله نجات باشد. یک بار در مدینه، خدمت امام محمدباقر (علیه‌السّلام) رسید و قصیده خود را که در ستایش اهل‌بیت و امامان و مرثیه‌ای در رثای امام حسین (علیه‌السّلام) بود برای حضرت خواند. حضرت او را مورد تفقّد و عنایت قرار داد و دعایش کرد و فرمود: «تا وقتی که از اهل‌بیت و حق دفاع می‌کنی، روح‌القدس پشتیبان و تاییدکننده تو باد!» این شاعر مورد توجه و عنایت خاص ائمه بوده است. از خود او روایت شده است که می‌گوید: بر امام صادق (علیه‌السّلام) وارد شدم، حضرت فرمود: به خدا‌ی کمیت اگر مالی نزدمان بود به تو می‌دادیم اما همان مطلبی را که رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به حسان فرمود ما نیز همان را در مورد تو می‌گوئیم، آن حضرت فرمود: «پیوسته روح‌القدس با توست تا زمانی که با اشعارت از ما دفاع کنی» در نوبتی دیگر که شعری درباره امام صادق (علیه‌السّلام) و فضایل او سروده بود و برای امام خواند، حضرت خواست برای صله، چیزی به او عطا کند، ولی کمیت نپذیرفت و گفت: «به خدا سوگند، سروده من در مدح شما برای درهم و دینار نیست و در برابر آن مزدی نمی‌گیرم، چرا که برای رضای خدا و رسول گفته‌ام». این خط روشن و نورانی تا آخر حیات کمیت اسدی استمرار داشت. بارها در ستایش بزرگان‌ هاشمی و شهدای آل‌الله شعر سرود و همه خطرات آن را به جان خرید. حتی درباره «زید بن علی» فرزند امام سجاد (علیه‌السّلام) که بر ضدّ امویان قیام کرد و به شهادت رسید، شعر گفت، خوبی‌های آن شهید را ستود و از خباثت‌های آل‌امیه نکوهش کرد و به‌دلیل همین شعر هم از سوی حجّاج بن یوسف، مورد تعقیب و آزار قرار گرفت. یک بار در «منا» خدمت امام صادق (علیه‌السّلام) رسید و یکی از اشعارش را که در مدح اهل‌بیت بود خواند و چون به مقطعی رسید که حوادث جان‌سوز کربلا و مظلومیت شهدای عاشورا را باز می‌گفت، امام با چشمانی گریان دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که گناهان گذشته و آینده او را ببخشاید و او را مورد لطف و عنایت و رضایت خویش قرار دهد. عمر پر برکت و پرفراز و نشیب کمیت بن زید اسدی، پایانی پر افتخار داشت و به شهادت انجامید. گزارش شهادتش را از زبان صاحبِ «الغدیر» بخوانیم: «کمیت در سال شصت هجری، در همان سال شهادت سبط شهید، امام حسین (علیه‌السّلام) تولد یافت و در سال ۱۲۶ هجری در زمان خلافت مروان به شهادت رسید. در دنیا خوش‌بخت زیست و عمری خداپسند و حیاتی سعادت‌مندانه داشت و همه حیاتش را در راهی که خدا برایش برگزیده بود گذراند و تا توانست به هدایت‌گری مردم پرداخت و به برکت دعای امام زین العابدین (علیه‌السّلام) شربت شهادت نوشید.» ماموران خلیفه، کمیت را آن‌قدر زدند تا از او خون جاری شد و جان باخت. در لحظه جان دادن هم علاقه خود را به «آل‌محمد» ابراز می‌کرد. پسر کمیت به نام «مستهلّ» می‌گوید: هنگام وفات پدرم شاهد جان دادن او بودم. آخرین نفس‌ها را می‌کشید، بیهوش می‌شد و چون به هوش می‌آمد، سه بار گفت: «اللّهم آل‌محمد». آن گاه مرا سفارش کرد که پس از مرگم مرا در جایی به نام «مکران» در کوفه به خاک بسپار، و آن جای‌گاه، هنوز هم مقبره در گذشتگان بنی‌اسد است. و چنین بود آغاز و فرجام مردی با ایمان و شاعری مبارز و شیعه‌ای راستین، که جان بر سر عقیده نهاد و الگوی پاکان و اسوه نیکان گشت. درود خدا بر او باد.

[۲۵] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۲۶] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.