در این متن می خوانید:
      1. سوال ۱ – چگونه ممکن است انسان محدود ، به خداوند متعال که نامحدود است علم پیدا کند ؟
      2. سوال ۲ – با اینکه معلوم ، نامحدود و غیر متناهی است ، چگونه محدود به آن علم پیدا می کند ؟
      3. سوال ۳ – معنای این روایت که عبدالاعلی مولی آل سام از امام صادق علیه السّلام نقل می کند چیست که می فرماید : انما عرف الله من عرفه بالله ؛ فمن لم یعرفه به فلیس یعرفه انما یعرف غیره ؛ لیس بین الخالق و المخلوق شی ء . . .  تنها کسی که خدا به خدا بشناسد ، او را شناخته است ، بنابراین کسی که او را به او نشناخته باشد ، در واقع او را نشاخته بلکه غیر او را شناخته است ، (زیرا) بجز خالق و مخلوق چیزی وجود ندارد .
      4. سوال ۴ – معنای این گفتار امام سجاد علیه السّلام چیست که می فرماید : بک عرفتک به تو ، تو را شناختم .
      5. سوال ۵ – در حدیث مناظره حضرت امام صادق علیه السّلام با شخص ملحدی آمده است که که حضرت از او می پرسد : آیا کشتی سوار شده ای ؟ وی جوای می دهد : آری حضرت می فرماید : هیچ اتفاقی افتاده که کشتی شما غرق شود ؟ عرض می کند : آری . حضرت می فرماید : در آن وقت آیا قلبت متوجه جایی شده که تو را از مهلکه نجات دهد ؟ می گوید : بله ، بعد حضرت می فرماید : همان خداوند عالمیان است . ) آیا این گونه استدلال در قرآن کریم وجود دارد ؟
      6. سوال ۶ – روشن است که این حالت اختصاص به مشرکین ندارد ، مؤ منین نیز هرگاه در وسط دریا کشتی شان متلاشی شد و خواستند غرق شوند ، به خداوند متعال پناه می بردند و پی می برند که هیچ پناهگاه و راه نجاتی جز به سوی خداوند نیست . پس چرا این دسته از آیات نظر به خصوص مشرکین دارد ؟
      7. سوال ۷ – چگونه می توان با این دسته از آیات ، بر ربوبیت خداوند متعال استدلال نمود ؟
      8. سوال ۸ – اختلاف نظر عرفا و حکما در وحدت وجود داشت ؟
      9. سوال ۹ – نظر عرفا و حکما درباره وجود مطلق و مقید چیست ؟
      10. سوال ۱۰ – یکی از حاضران در جلسه : می خواهم آنچه را که به آن اعتقاد دارم اظهار نمایم ، بفرمایید آیا درست است یا خیر ؟ (یک هست داریم و یک نیست . نیست که چیزی نیست ، پس یک هستی بیش نمی ماند . )
      11. سوال ۱۱ – حقیقت وجود امکانی چیست ؟
      12. سوال ۱۲ – آیا حقیقت عالم عدم است ؟
      13. سوال ۱۳ – آیا توحید انبیای گذشته علیهم السلام پیش از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم کامل بوده است ؟

سوال ۱ – چگونه ممکن است انسان محدود ، به خداوند متعال که نامحدود است علم پیدا کند ؟

محدود به اندازه خود به نامحدود علم پیدا می کند ، مانند دریچه ای که نور به آن می تابد و به اندازه خود نور می گیرد .


سوال ۲ – با اینکه معلوم ، نامحدود و غیر متناهی است ، چگونه محدود به آن علم پیدا می کند ؟

چون وجود محدود ، وجود رابطی ، و قائم به حق است ؛ و در واقع علم او ، معلوم حق است ، در نتیجه حق به معلوم خود علم پیدا می کند؛ بر این پایه ، در واقع نامحدود به نامحدود علم پیدا می کند و اشکال مرتفع می شود .


سوال ۳ – معنای این روایت که عبدالاعلی مولی آل سام از امام صادق علیه السّلام نقل می کند چیست که می فرماید : انما عرف الله من عرفه بالله ؛ فمن لم یعرفه به فلیس یعرفه انما یعرف غیره ؛ لیس بین الخالق و المخلوق شی ء . . .  تنها کسی که خدا به خدا بشناسد ، او را شناخته است ، بنابراین کسی که او را به او نشناخته باشد ، در واقع او را نشاخته بلکه غیر او را شناخته است ، (زیرا) بجز خالق و مخلوق چیزی وجود ندارد .

در روایت دیگر نیز که حدیث فارسی است ، و از عبدالاعلی مولی آل سام نقل کرده ، آمده است : اوحی الله تعالی الی داود علیه السلام : یا داود انی وضعت خمسه فی خمسه ، و الناس یطلبونها فی خمسه غیرها فلا یجدونها . . . وضعت الراحه فی الجنه و الناس یطلبونها فی الدنیا فلا یجدونها . . .  خداوند متعال به حضرت داوود علیه السّلام وحی نمود : ای داوود ، من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم ، ولی مردم آنها را در پنج چیز دیگر می جویند و نمی یابند . راحتی را در بهشت قرار دادم ، و مردم آن را در دنیا می جویند لذا نمی یابند . . .
یعنی راحتی مطلق در راحتی بالله است ، و لذتها در محبت و انس با حق منحصر است .
ولی اکثر مردم از این فیض محرومند و راحتی را در دنیا جستجو می کنند .
روایت نخست نیز می خواهد بفرماید : انسان پیش از هر چیز خدا را می بیند ، سپس خدا را با آن می بیند . و در دنیا خدا را بدون مظهر و در کنار موجودات و جدای از آنها نمی شود دید ، و در آخرت نیز معنی ندارد که ظاهر که خداست بدون مظهر ، و منکشف بدون منکشف منه دیده شود .
بشر نیز که اشرف مخلوقات است همواره به خدا توجه و محبت دارد او را می خواهد و می بیند ، منتهی در این عالم توجه ندارد ، و پس از این عالم برای او ، منکشف خواهد شد . چنانکه خداوند سبحان می فرماید : لقد کنت فی غفله من هذا ، فکشفنا عنک غطاءک ، فبصرک الیوم حدید (ق : ۲۲) .
واقعا که از این حال ، سخت در غفلت بودی ، ولی ما پرده ات را از جلوی چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز تیز است (و خوب می بینی ) .


سوال ۴ – معنای این گفتار امام سجاد علیه السّلام چیست که می فرماید :
بک عرفتک به تو ، تو را شناختم .

یعنی معرفت خداوند متعال بالذات است . در بخش توحید کتاب (بحار الانوار) نیز عبدالاعلی مولی آل سام از امام صادق علیه السّلام نقل می کند : انما عرف الله من عرفه بالله ، فمن لم یعرفه به فلیس یعرفه ؛ فانما یعرف غیره تنها کسی خدا را می شناسد که او را به او بشناسد پس هر کس او را به او نشناخته باشد ، او را نشناخته است ، بلکه غیر او را شناخته است .


سوال ۵ – در حدیث مناظره حضرت امام صادق علیه السّلام با شخص ملحدی آمده است که که حضرت از او می پرسد : آیا کشتی سوار شده ای ؟ وی جوای می دهد : آری حضرت می فرماید : هیچ اتفاقی افتاده که کشتی شما غرق شود ؟ عرض می کند : آری . حضرت می فرماید : در آن وقت آیا قلبت متوجه جایی شده که تو را از مهلکه نجات دهد ؟ می گوید : بله ، بعد حضرت می فرماید : همان خداوند عالمیان است . ) آیا این گونه استدلال در قرآن کریم وجود دارد ؟

مساله کشتی و دریا در جاهای متعدد از قرآن کری ذکر شده است . و این بیانگر آن است که وقتی دست انسان از عوامل بیرونی خالی شد و قلبش از تعلق به آنها تهی گشت ، خداوند قادر متعال کافی است که او را به هر کمالی که خواست برساند .


سوال ۶ – روشن است که این حالت اختصاص به مشرکین ندارد ، مؤ منین نیز هرگاه در وسط دریا کشتی شان متلاشی شد و خواستند غرق شوند ، به خداوند متعال پناه می بردند و پی می برند که هیچ پناهگاه و راه نجاتی جز به سوی خداوند نیست .
پس چرا این دسته از آیات نظر به خصوص مشرکین دارد ؟

چون روی سخن و استدلال قرآن علیه بت پرستانی است ، که به اینکه (خداوند ، خالق عالم است ) اعتقاد داشتند و برای آنان هیچ جای تردید نبود . چنانکه در قرآن می فرماید : ولئن ساءلتهم من خلق السموات و الارض ؟ لیقولن الله (لقمان : ۲۵ ، و زمر : ۳۸) .
و اگر از آنها بپرسی : چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ؟ قطعا خواهند گفت : خدا .
بنابراین ، اختلاف اسلام و قرآن با آنان در تدبیر نظام عالم است ؛ زیرا آنان اعتقاد داشتند که جهان توسط بندگان صالح خدا اداره و تدبیر می شود . و هر کدام از آن بندگان بخشی از نظام آفرینش (از قبیل زمین ، آسمان ، صحرا ، دریا ، کوه ، جنگل ، انسان و انواع حیوانات ) را تدبیر می کنند و به او (رب ) و به مجموع آنان (ارباب ) می گفتند . با این همه ، آنان را مخلوق نمی دانستند و در وجود خداوند متعال شکی نداشتند و او را (رب الارباب ) و خدای خدایان می نامیدند .
بر این پایه ، این دسته از آیات قرآن در مقام رد آنان ، و نظر به اثبات ربوبیت خداوند متعال در تمام بخشهای نظام عالم و پهنه گیتی دارند .


سوال ۷ – چگونه می توان با این دسته از آیات ، بر ربوبیت خداوند متعال استدلال نمود ؟

چون نجات از غرق و هلاکت ، حاجتی است که اربابان مادی نمی توانند آن را برآورند ، لذا از ته دل و صمیم قلب می فهمند که تنها خداوند متعال چاره ساز و دستگیر است لاغیر .


سوال ۸ – اختلاف نظر عرفا و حکما در وحدت وجود داشت ؟

عرفا می گویند : وجود تنها وجود حق است و ما بقی موجود بالله و وجودشان بالعرض و المجاز است ، ولی حکما می گویند : وجود ، حقیقت مشککه ذات مراتب است ، بر خلاف عرفا که می گویند : غیر از حق تعالی اساسا چیزی وجود ندارد .


سوال ۹ – نظر عرفا و حکما درباره وجود مطلق و مقید چیست ؟

عرفا به وجود مقید قائل نیستند ، بلکه می گویند : حقیقت وجود یک واحد شخصی است و آن وجود حق تعالی می باشد و غیر از حق حقیقتا هیچ چیز وجود ندارد و اشیا وجودشان بالله است ، ولی حکما قایل به طبیعت مطلقه هستند و اینکه هرگاه به ماهیت مقید شود وجود مقید نامیده می شود ، و بازگشت علیت و معلولیت به ربط و استقلال است .


سوال ۱۰ – یکی از حاضران در جلسه : می خواهم آنچه را که به آن اعتقاد دارم اظهار نمایم ، بفرمایید آیا درست است یا خیر ؟ (یک هست داریم و یک نیست . نیست که چیزی نیست ، پس یک هستی بیش نمی ماند . )

بله ، منتهی با یک مقدمه کوتاه ، و آن اینکه : برای نمونه این قوطی کبریت (اشاره به کبریت در دست ) ، یا هست است یا نیست ، یا قائم به هست . و قوطی کبریت نیست که نیست ، هستی هم نیست ، بلکه با هستی هست است ، یعنی قوطی کبریت و هر موجودی از موجودات ممکنه ، نیست و عدم که نیست ، و خدا هم نیست ، بلکه وجود آنها از خدا است .


سوال ۱۱ – حقیقت وجود امکانی چیست ؟

وجود امکانی یعنی معلول بما هو معلول ، که در حقیقت وجود رابط است ، نه محمول نه موضوع و نه نسبت ، و این نحوه وجود ، محتاج است به واجب ، و ماهیت به واجب نمی دهد . انما یقوم بالنسبه او بذی النسبه (تنها به نسبت ، یا به ذی النسبه قائم است ) .


سوال ۱۲ – آیا حقیقت عالم عدم است ؟

اینکه حقیقت عالم عدم باشد توجیهش مشکل است ، ظاهرا منظور گوینده از عدم ، عدم اشخاص است ، یعنی با برداشتن خدا دیگر اشخاص نمی مانند و عالم برداشته می شود .


سوال ۱۳ – آیا توحید انبیای گذشته علیهم السلام پیش از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم کامل بوده است ؟

انبیای گذشته علیهم السلام توحید کامل را نداشتند ، زیرا آنان توحید اسلامی را که از هر چیز حتی از قید اطلاق ، مطلق است نداشتند.

 

 

منبع: ۶۶۵ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبایی قدس سره؛ نشر نهاوندی؛ مؤلف: محمدحسین رخ‌شاد