در منابع‌ علاوه ‌بر لقب‌ مشهور جواد (رجوع کنید به ذهبی‌، ج‌۵، ص‌۴۴۷؛ ابن‌صباغ‌، ص‌۲۶۲؛ ابن‌طولون‌، ص‌۱۰۳)، القاب ‌فراوان‌دیگری ‌نیز به ‌ایشان‌نسبت‌داده‌شده‌است‌، از جمله‌ تقی‌، زکی‌، مرتضی‌، قانع‌، رضی‌، مختار، متوکل‌، مرضی‌، متقی‌، منتجب‌، عالم‌ ربانی ‌و هادی‌(رجوع کنید به دلائل‌ الامامه‌؛ فضل‌بن ‌حسن‌طبرسی‌، ۱۴۱۷؛ ابن‌شهرآشوب‌، همانجاها). طبق ‌روایتی‌(رجوع کنید به ابن‌بابویه‌، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۲، ص۲۵۰)، امام‌ رضا علیه‌السلام‌ او را صادق‌، صابر، فاضل‌، قره‌اعین‌المؤمنین‌، و غیظ ‌الملحدین‌خوانده‌است‌. به ‌نوشته‌ نویسنده‌ ناشناخته‌ کتاب ‌القاب‌الرسول ‌و عترته‌(ص‌۲۷۲)، امام‌جواد علیه‌السلام ‌در میان‌ مردم‌ به‌ اعجوبه‌ اهل‌البیت‌، نادره‌الدهر، بدیع‌الزمان‌، عیسی‌ثانی‌، و ذوالکرامات ‌نیز شهرت ‌داشته‌ است‌. نقش‌ انگشتری ‌وی‌، همچون‌پدرش‌،«العزه‌للّه‌» بود( دلائل‌الامامه‌، همانجا)، گرچه‌ نقش‌خاتم ‌او را «حسبی‌اللّه ‌حافظی‌» (حسن‌بن ‌فضل ‌طبرسی‌، ص‌۹۱) و «نِعْمَ الْقادِرُ اللّهُ» (ابن‌صباغ‌، همانجا) نیز ذکر کرده‌اند.

 نسب‌.امام‌ جواد تنها فرزند امام ‌رضا علیه‌السلام ‌است‌(رجوع کنید به کشّی‌، ص‌۵۹۶؛ مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۷۱؛ فضل‌بن‌حسن‌طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص‌۸۶). مادر وی‌ از کنیزان‌(امّولد) امام‌رضا علیه‌السلام ‌بود که ‌در منابع ‌با نامهای‌ گوناگون ‌از او یاد شده‌است‌. شیخ‌مفید (۱۴۱۴، ج ۲، ص‌۲۷۳؛ نیز رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۲؛ مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص‌ ۲۱۶؛ فضل‌بن ‌حسن ‌طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص‌۹۱) از او با نام‌ سبیکه‌، از اهالی‌ نَوْبه‌، یاد کرده ‌و نام ‌سکینه ‌در برخی‌ منابع‌، احتمالاً مُصَحَّفِ سبیکه‌است‌(رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، همانجا؛ ابن‌ابی‌الثلج‌، ص ۲۵؛ نصیبی‌، همانجا). همچنین ‌گفته‌اند نام ‌وی ‌دُرّه ‌بوده ‌و امام‌ رضا علیه‌السلام‌ او را خیزران ‌خوانده ‌است‌(رجوع کنید به فضل‌بن ‌حسن‌ طبرسی‌، ۱۴۱۷؛ ابن‌شهر آشوب‌، همانجاها؛ نیزرجوع کنید به کلینی‌، همانجا؛ نوبختی‌، ص‌۹۱؛ قس‌ سعدبن‌عبداللّه‌اشعری‌، ص‌۹۹؛ ابن‌ابی‌الثلج‌، همانجا؛ ابن‌خشاب‌، ص‌۱۹۶، که‌ همگی‌ صورت ‌مصحَّف ‌اسامی خیزران‌ و دُرّه ‌را نقل‌کرده‌اند). او را از خاندان ‌ماریه ‌قبطیه‌، همسر رسول‌ خدا، نیز دانسته‌اند (رجوع کنید به کلینی‌، همانجا؛ فضل‌بن ‌حسن ‌طبرسی‌، ۱۴۰۶، ص‌۱۲۸؛ ابن‌شهر آشوب‌، همانجا). در دلائل ‌الامامه‌(همانجا) نام ‌او ریحانه و کنیه‌اش ‌ام‌الحسن‌ ذکر شده‌است‌. این ‌تعدد نام ‌چه‌ بسا از آن‌روست‌ که‌ کنیزان ‌به ‌دلایلی‌، از جمله ‌تغییر مالکانشان‌، با اسمها و کنیه‌های‌ گوناگون‌ خوانده‌ می‌شدند (رجوع کنید به شاکری‌، ص‌۲۷).

 ولادت ‌و وفات‌.به‌ تصریح‌ تمام‌ منابع‌، زادگاه ‌آن ‌حضرت ‌مدینه‌(برای‌نمونه‌ رجوع کنید به مفید،۱۴۱۰، ص‌۴۸۲؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، ج‌۶، ص۹۰‌؛ فضل‌بن‌ حسن‌طبرسی‌، ۱۴۰۶، همانجا) و سال‌ تولد وی‌۱۹۵ بوده ‌است‌(برای‌نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌؛ سعدبن ‌عبداللّه‌اشعری‌؛ نوبختی‌؛ مفید،۱۴۱۰؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، همانجاها)، اما درباره ‌روز و ماه ‌ولادت‌اختلاف ‌نظر وجود دارد. قول ‌مشهور و منحصر به‌ فرد، دهم ‌رجب‌ است‌ که ‌شیخ ‌طوسی ‌در مصباح ‌المتهجد(ص‌۸۰۴ ـ ۸۰۵؛ نیز رجوع کنید به فضل‌بن‌ حسن‌طبرسی‌، ۱۴۱۷؛ ابن‌شهر آشوب‌؛ نصیبی‌، همانجاها) نقل ‌کرده‌است‌، ولی ‌بیشتر منابع ‌زادروز امام‌ را نیمه ‌ماه‌رمضان‌ دانسته‌اند (برای‌نمونه‌ رجوع کنید به سعدبن ‌عبداللّه ‌اشعری‌؛ نوبختی‌، همانجاها؛ دلائل ‌الامامه‌، ص‌ ۳۸۳؛ مفید، ۱۴۰۶، ص‌۴۳).

 حضرت‌ جواد علیه‌السلام ‌در بغداد درگذشت‌(رجوع کنید به سعدبن ‌عبداللّه ‌اشعری‌؛ نوبختی‌، همانجاها؛ کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۲). اغلب‌ منابع ‌زمان‌ وفات‌ وی ‌را اواخر سال‌۲۲۰ ذکر کرده‌اند (برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به همانجاها). مسعودی‌(۱۹۶۵ـ۱۹۷۹، ج‌۴، ص‌۳۴۹؛ نیز رجوع کنید به ابن‌خلّکان‌، ج‌۴، ص‌۱۷۵؛ ذهبی‌، همانجا) سال ‌وفات ‌ایشان ‌را ۲۱۹ ذکر کرده‌، ولی ‌تستری (ص ۴۴) این ‌قول ‌را صحیح‌ ندانسته ‌است‌. روز و ماه‌ وفات ‌امام‌، در پاره‌ای ‌منابع ‌پنجم ‌یا ششم ‌ذیحجه (برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌ابی‌الثلج‌، ص‌۱۳؛ کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۷؛ مسعودی‌، ۱۹۶۵ ـ ۱۹۷۹، همانجا؛ خطیب‌ بغدادی‌، ج‌۴، ص۹۰‌؛ ابن‌خشاب‌، همانجا) و در برخی‌دیگر آخر ذیقعده (برای نمونه‌ رجوع کنید به سعدبن‌عبداللّه‌اشعری‌؛ نوبختی‌، همانجاها؛ کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۲؛ مفید ،۱۴۱۴؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، همانجاها؛ فضل‌بن‌ حسن‌طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص‌۱۰۶) آمده ‌است‌. بدین‌ترتیب‌، عمر شریف ‌آن ‌حضرت ۲۵ سال‌ و اندی‌ بوده ‌است‌(رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص ۳۹۵؛ کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۷؛ مفید، ۱۴۱۴؛ ابن‌شهر آشوب‌، همانجاها).

 اغلب ‌منابع ‌کهن ‌به ‌صراحت‌ سخنی‌ از شهادت ‌امام‌جواد علیه‌السلام ‌به ‌میان‌ نیاورده‌اند (برای ‌نمونه رجوع کنید به سعدبن‌ عبداللّه ‌اشعری‌؛ نوبختی‌؛ کلینی‌؛ مسعودی‌، ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹؛ مفید، ۱۴۱۴؛ طوسی‌، ۱۳۹۰؛ خطیب ‌بغدادی‌؛ فضل‌بن‌حسن‌طبرسی‌، ۱۴۱۷، همانجاها)، اما در کتاب‌ اثبات ‌الوصیه‌، منسوب‌ به ‌مسعودی (ص‌۲۲۷)، در باره‌ مسموم‌ شدن ‌امام‌ به‌ دست‌ همسرش‌، ام‌فضل‌، گزارش ‌مفصّلی ‌آمده‌است‌. بنا بر این‌ گزارش‌، ام‌فضل ‌به ‌تحریک‌ معتصم‌عباسی‌ و جعفر، برادر تنی ام‌فضل‌، و از روی‌ حسادت‌ به‌ همسر دیگر امام‌ (مادر امام‌هادی‌ علیه‌السلام‌)، امام‌ را مسموم‌ کرد، اما بعد پشیمان‌ شد (برای ‌روایتی ‌متفاوت‌ رجوع کنید به ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص ۳۹۱). بنا بر روایاتی ‌دیگر، یکی ‌از وزرای‌ معتصم‌ به ‌دستور خلیفه‌، امام ‌جواد علیه‌السلام ‌را مسموم ‌کرد (رجوع کنید به عیاشی‌، ج‌۱، ص‌۳۱۹؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۴). برخی ‌نیز خبر مسمومیت ‌امام ‌را به ‌عنوان ‌قول ‌مرجوح‌ ذکر کرده‌اند (رجوع کنید به مسعودی‌، ۱۴۲۴؛ مفید، ۱۴۱۴؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، ۱۴۱۷، همانجاها)، اما شیخ ‌مفید (همانجا) و طبرسی‌ (۱۴۰۶، ص‌۱۳۴ـ۱۳۵) تصریح‌ کرده‌اند که ‌این ‌موضوع‌ نزد آنها به ‌اثبات ‌نرسیده‌است‌. با اینکه‌ گفته‌ کسانی‌ چون ‌کلینی‌، مفید و طوسی‌ را در مورد مرگ‌ طبیعی ‌امام ‌نمی‌توان ‌نادیده‌گرفت‌، ولی ‌وجود قراینی‌ چون‌ جوان‌بودن‌ امام‌، احضار وی‌ به ‌بغداد به ‌دستور معتصم‌ و فوت ‌ناگهانی‌اش‌ در آن ‌شهر، شهادت حضرت ‌را محتمل‌می‌نماید (رجوع کنید به جعفریان‌، ص۴۸۰‌ـ۴۸۱؛ شاکری‌، ص۵۰ ‌ـ۵۲). بر اساس‌ منابع ‌تاریخی ‌واثق‌، پسر معتصم‌، بر جنازه‌ امام ‌نماز گزارد (مسعودی‌، ۱۴۲۴؛ خطیب‌بغدادی‌، همانجاها؛ ابن‌جوزی‌، ج‌۱۱، ص‌۶۲). مدفن ‌حضرت‌جواد علیه‌السلام ‌مقابر قریش ‌در بغداد، پشت ‌قبر جدّش‌، موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام‌، است‌(کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۲؛ مسعودی‌، ۱۴۲۴؛ مفید، ۱۴۱۴؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، همانجاها) که ‌امروزه‌ کاظمین ‌نامیده ‌می‌شود (رجوع کنید به حسینی‌جلالی‌، ص‌۱۱۴؛ برای ‌تاریخچه‌ مزار آنها رجوع کنید به همان‌، ص۱۱۴ ـ۱۱۹).

 سوانح‌ حیات‌.امام‌ جواد علیه‌السلام ‌هفت ‌سال ‌و اندی‌ از عمر پدرش‌، امام ‌رضا علیه‌السلام‌، را درک ‌کرد (رجوع کنید به دلائل ‌الامامه‌، ص‌۳۹۴؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، ۱۴۰۶، همانجا؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۷۹) و با دو خلیفه‌عباسی‌، مأمون‌ و معتصم‌، معاصر بود (رجوع کنید به طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص‌۹۱). بنابراین‌، نقل ‌برخی ‌منابع ‌که ‌وی‌ در زمان ‌خلافت‌ واثق ‌عباسی (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲) از دنیا رفته‌ (برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به دلائل ‌الامامه‌، ص‌۳۹۵؛ مسعودی‌، ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹، ج‌۴، ص‌۳۷۴؛ ابن‌شهر آشوب‌، همانجا) نادرست‌است‌، زیرا واثق‌ در ۲۲۷، یعنی ‌سال‌ وفات‌معتصم‌، به‌ خلافت‌رسید (تستری‌، ص‌۴۴). احتمالاً نماز خواندن ‌واثق ‌بر جنازه‌ آن‌ حضرت‌، منشأ این‌ اشتباه ‌بوده ‌است‌(مجلسی‌، ج۵۰‌، ص‌۱۳).

 آگاهیهای‌تاریخی‌ درباره‌ وقایع‌ زندگی‌ امام‌جواد علیه‌السلام ‌اندک ‌است‌. افزون ‌بر محدودیتهای ‌سیاسی‌، که‌ مانع‌ نشر اخبار راجع‌ به ‌امامان‌می‌شد، کوتاهی‌عمر آن‌ حضرت ‌نیز عامل ‌مؤثری ‌در نبود اخبار در منابع ‌تاریخی‌است‌. به ‌علاوه‌، امام ‌بیشتر عمر خود را در مدینه‌، دور از مرکز خلافت‌، به‌ سر برده‌است‌. در سال‌۲۰۰، رجاءبن ‌ابی‌ضحاک‌(از امرای‌ مأمون‌) به ‌دستور مأمون‌، امام رضا علیه‌السلام ‌را از مدینه ‌به ‌مرو فرستاد (رجوع کنید به طبری‌، ج‌۸، ص‌۵۴۴؛ ابن بابویه‌، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۱، ص‌۱۹۴؛ ابن‌اثیر، ج‌۶، ص‌۳۱۹؛ نیزرجوع کنید به الرضا *، امام‌). به ‌نوشته‌ بیهقی‌ در تاریخ ‌بیهق‌ (ص‌۷۹)، امام‌ جواد در ۲۰۲، برای‌ زیارت‌ پدرش‌، از راه‌ بیهق ‌به ‌طوس‌ رفت‌. گزارش ‌برخی ‌منابع ‌مبنی‌ بر اینکه ‌مأمون ‌در همان‌سال ‌دختر خود، ام‌حبیب‌، را به ‌عقد امام‌ رضا علیه‌السلام ‌و دختر دیگرش‌، ام‌فضل‌، را به‌ عقد امام‌ جواد علیه‌السلام ‌در آورد، می‌تواند قرینه‌ای ‌بر درستی گزارش ‌بیهقی‌باشد (رجوع کنید به ادامه‌مقاله‌). همچنین ‌بنابر پاره‌ای ‌روایات ‌شیعی‌، امام‌جواد، که‌ در زمان‌ شهادت ‌پدرش ‌در سال‌۲۰۳، در مدینه‌ اقامت ‌داشت‌، برای ‌غسل ‌دادنِ پدر و اقامه‌ نماز بر پیکر او، به ‌طوس‌ رفت‌(رجوع کنید به ابن‌بابویه‌، ۱۴۱۷، ص ۷۵۹ـ۷۶۲؛ همو، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۲، ص‌۲۴۲ـ۲۴۵؛ طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص‌۸۱ ـ ۸۵).

 ظاهراً امام ‌سه ‌بار به ‌بغداد سفر کرده‌است‌. به‌ نوشته ‌جعفر مرتضی‌ عاملی (ص‌۶۵؛ نیز رجوع کنید به شبّر، ج‌۳، ص‌۱۰۶)، سفر نخست‌ بلافاصله ‌پس‌ از ورود مأمون ‌به ‌بغداد در سال ۲۰۴ بوده ‌که‌ وی ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌ را از مدینه ‌به ‌بغداد فراخوانده‌است‌. مؤید این‌نظر، روایت‌ نصیبی (ج‌۲، ص‌۱۴۱ـ۱۴۲؛ نیز رجوع کنید به ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۸ـ ۳۸۹؛ بهاءالدین ‌اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۳۴؛ ابن‌صباغ‌، ص‌۲۶۲ـ۲۶۳) مبنی ‌بر حضور امام ‌در بغداد در کودکی‌ و گفتگوی‌ آن‌ حضرت‌ با مأمون ‌است‌. گرچه‌ درباره ‌این‌ روایت‌ مناقشه ‌شده‌، جعفر مرتضی‌ عاملی (ص‌۶۸ ـ ۷۵) کوشیده ‌است ‌که ‌آن‌ را تأیید کند و به ‌اشکالات ‌آن ‌پاسخ‌ گوید. شاهد دیگر، گزارش‌ شیخ‌ مفید (۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۸۳؛ نیز رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌) از مراسم‌ ازدواج‌ امام‌ جواد علیه ‌السلام ‌در نه ‌سالگی ‌با ام‌فضل‌ است‌. در دلائل‌ الامامه‌(ص‌۳۹۱ـ ۳۹۵) نظیر همین ‌گزارش‌ آمده‌، ولی ‌ذکر شده‌ که‌ امام ‌شانزده ساله‌ بوده‌، که ‌ظاهراً اشتباه ‌است‌ (قس‌ مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص ۲۲۳، که ‌سن ‌امام ‌را در آن‌ زمان‌ ده ‌ساله ‌نوشته‌، و این ‌با نقل ‌شیخ‌مفید تطبیق‌پذیر است‌). سفر دیگر امام ‌به ‌بغداد در سال‌۲۱۵ بوده‌است‌. هنگامی‌ که ‌مأمون‌عازم‌ جنگ‌ با روم‌ بود، امام‌جواد علیه‌السلام‌ از مدینه ‌به ‌بغداد رسید.وی ‌برای ‌دیدن‌ مأمون‌ به ‌شهر تکریت‌ رفت‌ و در آنجا،ام فضل ، با اجازه ‌مأمون‌، به‌ امام ‌پیوست‌. امام‌ تا رسیدن‌ موسم‌حج‌ در بغداد سکنا گزید، سپس ‌با همسرش‌ برای ‌اعمال‌حج‌ به‌ مکه‌رفت‌ و از آنجا به‌ منزلش‌ در مدینه‌ بازگشت‌(ابن‌ابی‌طاهر، ص‌۱۴۲ـ۱۴۳؛ نیز رجوع کنید به طبری‌، ج‌۸، ص‌۶۲۳؛ ابن‌اثیر، ج‌۶، ص‌۴۱۷؛ رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌). آخرین‌ بار، در اواخر محرّم‌۲۲۰، معتصم ‌عباسی‌ امام ‌را به ‌بغداد فراخواند و وی ‌به ‌همراه ‌ام‌فضل ‌به ‌بغداد سفر کرد و تا هنگام‌ وفات‌ در آنجا اقامت ‌داشت‌(رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴، ج ۲، ص‌۲۸۹ـ ۲۹۵؛ خطیب‌بغدادی‌، ج‌۴، ص‌۸۸ ـ ۸۹؛ ابن‌شهرآشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۴؛ ابن‌صباغ‌، ص‌۲۷۲).

 زنان ‌و فرزندان‌.مأمون ‌پس‌ از ولایتعهدی‌ امام‌رضا علیه‌السلام‌، دخترش ‌ام‌حبیب ‌را به‌عقد وی ‌و دختر دیگرش‌، ام‌فضل‌، را به‌ عقد امام‌جواد علیه‌السلام‌ درآورد (رجوع کنید به طبری‌، ج ۸، ص‌۵۶۶؛ مسعودی‌، ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹، ج‌۴، ص‌۳۲۴ـ۳۲۵). در اینکه ‌ازدواج‌ حضرت ‌با ام‌فضل‌، پیش‌ یا پس‌ از وفات‌ امام‌رضا بوده‌، اختلاف‌ هست‌(رجوع کنید به سبط‌ ابن‌جوزی‌، ص ۳۲۱). در منابع‌شیعی ‌گزارش‌ مفصّلی ‌وجود دارد که ‌شیخ‌مفید آن ‌را در الارشاد آورده‌(ج‌۲، ص ۲۸۱ـ ۲۸۸؛ نیز با اندکی ‌اختلاف‌ رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص‌۳۹۱ـ۳۹۵؛ مسعودی‌،۱۴۲۴، ص‌۲۲۳ـ ۲۲۶؛ ابن‌شعبه‌، ص‌۴۵۱ـ۴۵۴) که‌ مؤید ازدواج‌ امام ‌پس‌ از رحلت‌پدر است‌. بنابر این ‌گزارش‌، مأمون ‌به ‌دلیل‌ علاقه ‌بسیارش‌ به‌ حضرت‌جواد علیه‌السلام‌ می‌خواست‌ دختر خود، ام‌فضل‌، را به‌ ازدواج‌ وی‌ در آورد، اما عباسیان ‌که ‌از این ‌امر ناخشنود بودند، به‌ بهانه ‌سن ‌کم‌ امام‌، مأمون ‌را از این ‌کار منع‌ کردند. مأمون‌ برای‌ اقناع ‌آنان ‌پیشنهاد کرد حضرت‌ را امتحان ‌کنند. در روز امتحان‌، عباسیان ‌قاضی‌ یحیی‌بن ‌اَکثم‌ را حاضر کردند تا با امام‌ بحث‌ فقهی‌ کند (برای‌ محتوای‌ بحث‌فقهی ‌میان ‌امام‌جواد و یحیی‌بن‌اکثم‌ رجوع کنید به ادامه‌مقاله‌). مأمون‌ بعد از غلبه ‌امام‌جواد علیه‌السلام ‌بر یحیی‌بن‌اکثم‌، در همان‌ مجلس‌ دختر خود را به ‌همسری‌ او در آورد و مراسم‌ بسیار باشکوهی ‌برگزار نمود. در این ‌مراسم‌، که‌ ظاهراً در سال‌۲۰۴ بوده‌، فقط ‌عقد ازدواج‌صورت‌گرفته‌است‌ ولی‌ام‌فضل ‌را در ۲۱۵ به‌ مدینه‌بردند (رجوع کنید به عاملی‌، ص‌۷۹). ظاهراً رابطه ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌ با ام‌فضل ‌چندان ‌گرم‌ نبوده ‌تا جایی ‌که‌ ام‌فضل ‌در نامه‌ای ‌به ‌پدرش‌ از کنیز گرفتن ‌امام ‌شکایت ‌کرده‌ ولی‌ مأمون‌ به‌ شکایت ‌او توجه‌ ننموده‌ و او را از شکایت ‌دوباره ‌منع‌کرده‌است‌(رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۸۸؛ فتال‌ نیشابوری‌، ص‌۲۴۱؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۲). پیشتر گفته ‌شد که‌ برخی‌ دلیل ‌مسموم‌ شدن‌ حضرت‌ به‌ دست ‌ام‌فضل ‌را همین‌موضوع‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به دلائل ‌الامامه‌، ص‌۳۹۵). ام‌فضل‌، پس‌ از وفات ‌امام‌، به ‌حرم‌ معتصم‌عباسی‌ پیوست‌ (خطیب ‌بغدادی‌، ج‌۴، ص‌۸۹؛ ابن‌خلّکان‌، همانجا؛ بهاءالدین‌ اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۳۵؛ ابن‌صباغ‌، ص‌۲۷۲). حضرت‌ از ام‌فضل ‌فرزند نداشت‌ و فرزندان‌ وی‌ از ام‌ولدی‌ به ‌نام ‌سمانه ‌بودند.

 

 در همه‌ منابع‌ از دو پسر امام‌ به ‌نامهای‌ علی‌الهادی‌*(امام‌دهم ‌شیعیان‌) و موسی‌ مُبَرقَع‌*یاد شده ‌است‌(برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به حسن‌بن‌ محمد قمی‌، ص‌۲۰۱؛ دلائل ‌الامامه‌، ص‌۳۹۷؛ مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۹۵؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص‌۱۰۶) که ‌نسل ‌امام ‌از طریق‌ این ‌دو ادامه ‌یافت‌(رجوع کنید به ابن‌عنبه‌، ص‌۲۴۲؛ ضامن‌بن ‌شدقم‌، ج‌۲، قسم‌۲، ص ۴۲۹). در برخی‌ کتابهای ‌انساب‌، با اختلاف‌، پسران ‌دیگری ‌به ‌امام نسبت ‌داده‌ شده‌ است‌(رجوع کنید به عمری‌، ص‌۱۲۸؛ فخررازی‌، ص‌۷۸؛ ضامن‌بن ‌شدقم‌، همانجا). که ‌در منابع ‌کهن ‌ذکری ‌از آنان‌ نیست‌. نامهای ‌دختران‌ گوناگون ‌ذکر شده ‌است‌؛ شیخ‌مفید(۱۴۱۴،همانجا؛ نیز رجوع کنید به فضل‌بن ‌حسن‌ طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج۲‌، ص۱۰۶‌؛ ابن‌شهرآشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۰؛ ابن‌صباغ‌، همانجا)، از دو دخترِ وی ‌به‌ نامهای ‌فاطمه‌ و اَمامه ‌یاد کرده‌است‌، اما در دلائل‌الامامه‌ (ص‌۳۹۷؛ نیز رجوع کنید به حسن‌بن ‌محمد قمی‌، همانجا؛ طبرسی‌، ۱۴۰۶، ص‌۱۳۰؛ ابن‌شهر آشوب‌، همانجا) نام‌ دختران‌امام‌، خدیجه‌، حکیمه ‌و ام‌کلثوم‌ ضبط ‌شده ‌است‌. فخر رازی‌(همانجا) نامهای‌ بهجت‌ و بَریهه ‌را نیز بر آنها افزوده‌ و یادآور شده‌ که‌ از هیچ‌یک ‌از دختران‌ نسلی ‌نمانده ‌است‌. ظاهراً مادر همگی‌ فرزندان ‌امام‌، سمانه‌ بوده ‌است‌(رجوع کنید به حسن‌بن‌محمد قمی‌؛ ضامن‌بن ‌شدقم‌، همانجاها).

 شمایل ‌و سیره‌.در منابع‌، در باره‌ اوصاف‌ ظاهری‌ امام‌ روایاتی ‌آورده‌اند، اما بیش‌ از همه‌، بر صفات‌ و رفتارهای‌ اخلاقی ‌ایشان‌ تأکید شده‌است‌؛ چنان ‌که ‌لقب ‌جواد حاکی ‌از آن‌ است‌ که ‌آن ‌حضرت‌ اهل ‌دهش ‌و بخشش‌ و به ‌سخاوت‌ مشهور بود (رجوع کنید به ذهبی‌، ج‌۵، ص‌۴۴۶؛ برای ‌مواردی ‌از بخششهای‌ وی‌ رجوع کنید به خصیبی‌، ص‌۳۰۲؛ کشّی‌، ص‌۲۴۵؛ ابن‌شعبه‌، ص‌۴۵۷). ایشان ‌در آغاز هر ماه‌ صدقه‌ می‌داد (رجوع کنید به ابن‌طاووس‌، ۱۴۱۴الف‌، ص۴۳) ، با مردم ‌به ‌نیکی‌ معاشرت‌ و به‌ ایشان ‌سلام‌ می‌کرد (رجوع کنید به ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص ۳۸۲)، برای ‌رفع‌ گرفتاریهای‌ مردم ‌نزد صاحبان ‌مناصب ‌شفاعت‌ می‌کرد (رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۵، ص‌۱۱ـ ۱۱۲)، از خطاها درمی‌گذشت‌(رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص‌۴۰۱) و برای ‌اصحابش ‌دعا می‌فرمود (رجوع کنید به خصیبی‌، ص‌۳۰۶ـ ۳۰۷؛ کشّی‌، ص‌۵۰۶، ۵۲۹، ۵۵۰، ۶۱۱). مردم‌ نیز به ‌او احترام‌می‌گذاشتند و به ‌او علاقه‌مند بودند (رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص ۳۲۲؛ خصیبی‌، ص‌۳۰۸؛ کشّی‌، ص‌۴۲۹، ۴۷۶).امام‌جواد هر روز به‌ مسجدالنبی ‌می‌رفت ‌و به ‌پیامبر اکرم ‌صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم ‌سلام ‌می‌کرد و به‌ خانه‌ حضرت‌ فاطمه‌سلام‌اللّه‌علیها می‌رفت ‌و نماز می‌خواند (رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۳). وی‌ علاقه‌ شدیدی‌ به‌ نماز و دعا و به ‌طور کلی ‌عبادت ‌داشت‌، از جمله ‌نماز ویژه‌ای ‌به ‌آن ‌حضرت‌ منسوب‌ است‌(رجوع کنید به قطب‌ راوندی‌، سلوه‌ الحزین‌، ص‌۸۹؛ قس‌ ابن‌طاووس‌، ۱۳۷۱ ش‌، ص‌۱۷۹). علاقه ‌وی ‌به‌ دعا و مناجات ‌از حجم ‌زیاد ادعیه‌ای ‌که ‌از او نقل ‌شده‌ هویداست‌ (برای ‌نمونه‌ دعاها و مناجاتهای ‌آن ‌حضرت‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج۲‌، ص۴۵۷‌، ۵۳۴، ۵۴۷، ۵۶۰، ج۳‌، ص‌۱۶۷؛ طوسی‌، ۱۴۱۱، ص‌۳۵۹، ۵۶۶ ـ ۵۶۷، ۶۷۶، ۷۹۸). تعویذات ‌روزهای‌ هفته‌(رجوع کنید به قطب ‌راوندی‌، سلوه‌الحزین‌، ص‌۹۹ـ ۱۰۵) و حرز*های ‌مشهوری‌(رجوع کنید به ابن‌طاووس‌، ۱۴۱۴ ب‌، ص‌۵۲ ـ۶۰؛ مجلسی‌، ج‌۹۱، ص‌۳۵۴ـ۳۶۱) از امام‌ نقل ‌شده‌ است‌.

 امامت‌.ادله ‌امامت‌ حضرت‌جواد علیه‌السلام‌، همچون ‌دیگر امامان‌، نصوص‌عام‌(برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به کافی‌، ج‌۱، ص‌۲۸۶ـ ۲۹۲) و نصوص‌ خاصی‌ است ‌که‌ از پیامبر اکرم‌ و امامان ‌علیهم‌السلام ‌بخصوص ‌امام‌رضا در این ‌باب ‌وارد شده‌است‌. در منابع ‌حدیثی ‌شیعه‌ احادیث‌ و نصوص‌ صریحی ‌از قول ‌امام‌رضا مبنی‌ بر نصب‌ امام‌جواد به ‌عنوان‌ امام ‌پس‌ از خود از طریق ‌کسانی ‌چون‌علی‌بن‌جعفر(عموی‌ امام‌رضا علیه‌السلام‌)، صفوان‌بن‌یحیی‌، معمربن‌خالد، حسین‌بن ‌یسار و کسانی ‌دیگر که ‌از اصحاب‌معتبر و معتمد امام‌رضا و امام‌جواد علیهماالسلام ‌بودند نقل ‌شده ‌است‌(برای‌نمونه رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص۳۲۰‌ـ۳۲۳؛ مفید،۱۴۱۴، ج‌۲، ص۲۷۴- ۲۸۰). از آنجا که‌ حضرت‌رضا علیه‌السلام‌ خیلی ‌دیر صاحب‌ فرزند شده ‌بودند، نگرانیهایی ‌در میان شیعیان ‌بروز کرده‌بود و حتی‌ گروه‌ واقفه‌، این‌ امر را بهانه‌ انکار امامت‌ حضرت‌رضا قرار داده‌ بودند. به ‌همین‌سبب‌، ایشان ‌پس‌ از ولادت ‌فرزندشان‌، اعلام‌ کردند که ‌این ‌فرزند حق‌ را از باطل‌ جدا کرد (رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص۳۲۰‌ـ۳۲۱، ۳۵۴؛ کشّی‌، ص۵۵۳‌؛ مسعودی، ۱۴۲۴، ص۲۱۷‌، ۲۱۹؛ مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۷۷ـ ۲۷۸). پس ‌از تولد امام‌جواد علیه‌السلام‌، حضرت‌رضا علیه‌السلام به ‌شیوه‌های ‌گوناگون ‌از جمله‌ با نشان ‌دادن ‌مُهر امامت ‌وی ‌به ‌یاران ‌خود، و با ذکر اینکه‌ مولودی‌ با برکت‌تر از او زاده‌نشده‌ــ چرا که‌ شبهه‌افکنی‌ جماعت‌ واقفه ‌را بی ‌اثر کرده‌است‌ــ بر امامت ‌وی ‌پس‌ از خود تأکید می‌کردند (رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۳۲۱؛ مسعودی‌، ۱۴۱۴، ص‌۲۱۸؛ مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۷۸ـ ۲۷۹). امام‌رضا شبهات ‌راجع‌ به‌ خردسال ‌بودن‌ امام‌جواد برای ‌احراز مقام ‌امامت‌ را هم‌ که‌ بیشتر از سوی‌ واقفه ‌مطرح‌ می‌شد با مقایسه ‌وی ‌با حضرت‌عیسی‌ علیه‌السلام ‌رفع ‌می‌کردند و توضیح‌ می‌دادند که‌ خردسالی‌ مانع‌ انتصاب به‌ مقام‌ امامت‌ الاهی ‌نمی‌شود (کلینی‌، ج‌۱، ص‌۳۲۱ـ۳۲۲، ۳۸۲ـ۳۸۴؛ مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص‌۲۱۹ـ۲۲۰؛ مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۷۶، ۲۷۹). با این‌ همه‌ پس‌ از رحلت ‌امام‌رضا علیه‌السلام‌، در میان‌ شیعیان‌،در آغاز امر در باب ‌تعیین ‌و قبول‌ امام ‌پس ‌از ایشان ‌اختلاف ‌اندکی ‌پیش ‌آمد (رجوع کنید به طبری‌، دلائل‌الامامه‌، ص‌۳۸۸). منشأ عمده‌ این‌ اختلاف ‌خردسالی ‌امام‌ جواد بود و حتی‌ در این ‌باره‌ از خود امام‌جواد علیه‌السلام‌ سؤال‌کردند و حضرت‌ حال ‌خود را با امام‌علی‌علیه‌السلام ‌سنجیدند که ‌آن ‌حضرت‌ در نه ‌سالگی‌ اسلام‌آورد یا با حضرت‌ سلیمان ‌مقایسه ‌کردند که ‌داوود او را در کودکی‌ جانشین ‌خویش‌کرد(رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص۳۸۳-۳۸۴). تردید کنندگان ‌اظهار می‌کردند که‌ بلوغ‌ شرط‌ امامت ‌است‌ و کودک‌ قادر به ‌درک‌ مسائل ‌دقیق ‌احکام ‌و عقاید که ‌امت ‌به ‌آنها نیاز دارند نیست‌(سعدبن‌عبداللّه‌اشعری‌، ص‌۹۵؛ نوبختی‌، ص‌۸۷ ـ ۸۸؛ نیز رجوع کنید به مفید، ۱۴۰۵، ص‌ ۲۵۶). در برابر، معتقدان ‌به‌ امامت ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌ چنین ‌استدلال‌می‌کردند که ‌امامان‌، برهان‌ خدا و حجت‌ او بر روی‌ زمین‌اند و نباید سن ‌آنها را ملاک ‌قرار داد (رجوع کنید به سعدبن‌عبداللّه‌اشعری‌، ص‌۹۵ـ۹۶). البته‌، این‌ عده در باره ‌کیفیت ‌و منشأ علم‌ امام‌ چند نظر داشتند. عده‌ای‌ گفتند او از پدرش‌ تعلیم‌ گرفته‌است‌. عده‌ای‌ دیگر، شروع‌ بالفعل‌ امامت را به ‌پس‌ از بلوغ ‌موکول‌کردند و معتقد شدند که‌ امام‌،پس‌ از بلوغ‌، از طرق ‌مختلف‌، مثلاً الهام ‌و رؤیا، به ‌علوم‌ امامت ‌دست‌ خواهد یافت‌، گرچه‌ پیش ‌از بلوغ‌ هم‌ امامت ‌حق ‌اوست‌، چرا که‌ نص‌امام‌رضا علیه‌السلام‌ بر امامت ‌آن ‌حضرت ‌قرار گرفته ‌و او تنها فرزند امام ‌است (سعدبن‌عبداللّه‌اشعری‌، ص‌۹۷). برخی ‌نیز بر آن‌بودند که‌ اطاعت ‌از اوامر و نواهی ‌امام ‌پیش ‌از بلوغ ‌واجب نیست‌و باید کسی‌از آگاهان ‌به‌ علوم‌دین ‌و صلاح امت‌، تولی ‌امر را به‌ عهده‌ گیرد تا امام‌ به‌ شرایط ‌لازم‌ دست‌ یابد (همان‌، ص‌۹۷ـ ۹۸؛ علی‌بن ‌اسماعیل‌ اشعری‌، ص‌۳۱). به‌ عقیده ‌این ‌گروه‌، منشأ علم ‌امام‌ پس ‌از بلوغ‌، الهام‌ و شیوه‌های ‌نامتداول ‌نیست‌،بلکه ‌کتب ‌و میراث‌ به‌ جای‌ مانده ‌از پدران ‌وی ‌است‌. حتی ‌برخی ‌برای ‌رفع‌ مشکل ‌نداشتنِ علم‌، گمان ‌کردند که ‌برای‌ امامان‌ قیاس ‌رواست‌، چه ‌ایشان‌ از خطا و اشتباه ‌مصون‌اند (سعدبن‌ عبداللّه ‌اشعری‌، ص‌۹۸؛ نوبختی‌، ص‌۹۰). به‌ عقیده ‌جمعی ‌دیگر، برخورداری ‌امام ‌از علم ‌الاهی‌ با خردسالی ‌او منافاتی ‌ندارد، زیرا وی‌ حجت‌ خداست ‌و همه ‌اسباب ‌و عوامل‌طبیعی ‌برای ‌وی‌ فراهم‌ است‌ و در این‌باره ‌به ‌برخی ‌از انبیای‌پیشین‌، نظیر یحیی‌، عیسی‌، یوسف‌ و سلیمان ‌علیهم‌السلام‌، استناد می‌کردند، که ‌بر این ‌اساس‌علم‌ می‌تواند به ‌طور لدنی ‌در حجت‌خدا وجود داشته‌باشد، گرچه‌ به ‌بلوغ‌ نرسیده‌باشد (سعدبن‌عبداللّه ‌اشعری‌، ص‌۹۸ـ۹۹؛ نوبختی‌، همانجا).

 شیعیان ‌با اینکه‌ به ‌مسئله ‌امامت ‌از جنبه‌ الاهی ‌آن ‌می‌نگریستند و به‌ همین‌دلیل‌، سن ‌کمِ امام‌ در عقیده‌ آنان‌ خللی ‌وارد نمی‌کرد، اصرار داشتند تا این ‌وجهه ‌الاهی ‌در علم‌ و دانش‌امام ‌بروز یابد؛ ازاین‌رو، با طرح پرسشهایی‌، امام‌ را می‌آزمودند (رجوع کنید به جعفریان‌، ص‌۴۷۴) که ‌به ‌امتحان ‌وی ‌در موسم‌ حج ‌توسط ‌فقهای ‌اصحاب‌ انجامید (رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص۳۸۸ ـ۳۹۰؛ مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص‌۲۲۰ـ۲۲۱؛ حسین‌بن‌عبدالوهاب‌، ص‌۱۰۹). به‌ جز این‌، در مواضع و فرصتهای‌گوناگون‌، از امام‌جواد علیه‌السلام‌ پرسشهای‌ بسیاری‌ کرده‌اند و آن ‌حضرت‌، با وجود خردسالی‌، به‌ تمام ‌آنها پاسخ ‌داده ‌است‌(برای‌نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۶؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۲ـ۳۸۳، ۳۸۴؛ الاختصاص‌، ص‌۱۰۲). اختلافها و تردیدهای‌ مذکور، هیچگاه ‌به ‌بحران‌ در جامعه ‌شیعه ‌نینجامید (رجوع کنید به مدرسی‌ طباطبائی‌، ص‌۸۸). مشکلات ‌نظری مطرح‌شده‌ پس‌ از وفات ‌امام‌رضا علیه‌السلام ‌هم ‌به ‌زودی ‌پاسخهای‌ مناسب‌ خود را یافت ‌و تقریباً همه ‌پیروان‌ تشیع‌، امامت ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌ را پذیرفتند (همان‌، ص‌۸۹؛ نیز رجوع کنید به عاملی‌، ص‌۲۶)، گر چه ‌گروههایی ‌مثل‌ زیدیه ‌و اسماعیلیه‌، گاهی ‌امامت‌ امام‌ جواد در کودکی‌ را مایه‌ طعن ‌قرار دادند (برای‌نمونه‌ رجوع کنید به رسی‌، ص‌۹۹؛ یمنی‌، ص ۲۵۲ـ۲۵۳).

 در منابع‌ شیعی‌، برخی‌ کرامات ‌و امور خارق‌العاده‌ به ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌ نسبت ‌داده ‌شده ‌است‌، از جمله ‌سخن‌ گفتن ‌در هنگام‌ولادت‌(رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص۳۸۳‌ـ۳۸۴؛ ابن شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۹۴)، طی‌الارض‌از مدینه ‌به ‌خراسان ‌برای ‌مراسم‌ تجهیز امام‌رضا علیه‌السلام‌ (مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص‌۲۱۵ـ ۲۱۶؛ ابن‌بابویه‌، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۲، ص‌۲۴۲ـ ۲۴۵)، شفا دادن ‌بیماران‌(کشّی‌، ص۵۸۲‌؛ قطب‌راوندی‌، الخرائج‌، ج۱‌، ص۳۸۶‌ـ ۳۸۷؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص۳۹۰ )، استجابت‌دعاهای ‌او برای ‌یاران ‌و علیه‌ دشمنانش‌ (کلینی‌، ج۱‌، ص۴۹۶‌؛ مفید، ۱۴۰۳، ص۱۹۱‌؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۹۱)، اطلاع‌ دادن ‌از باطن ‌و اسرار درونی‌ افراد (کلینی‌، ج‌۱، ص‌۳۵۳؛ کشّی‌، ص۵۹۶‌؛ خصیبی‌، ص۳۰۳‌؛ قطب‌راوندی‌، الخرائج‌، ج‌۱، ص ۳۸۳‌، ج‌۲، ص۶۶۸)، خبر دادن ‌از رویدادهای‌آینده‌(ابن‌بابویه‌، ۱۳۶۳ش‌، ج‌۲، ص‌۲۴۵؛ کشّی‌، ص‌۵۸۱؛ ابن‌حمزه‌، ص‌۵۱۸) و آگاهی ‌از زمان ‌شهادت‌ خود (کلینی‌، ج‌۱، ص‌۳۲۳؛ بهاءالدین ‌اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۵۳). این ‌کرامات‌ و، به‌ ویژه‌ اظهاراتی‌ که ‌نشانه ‌علم ‌غیرمتعارف‌ آن‌ حضرت‌ بود، حتی‌در دل‌ مخالفان ‌و منکران ‌آن ‌حضرت ‌تأثیر می‌گذاشت‌، به ‌طوری‌ که‌ امامت‌ او را تصدیق‌ می‌کردند (رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص‌۴۰۱ـ ۴۰۳؛ کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۵؛ مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۹۱ـ۲۹۳؛ ابن‌حمزه‌، همانجا).

 اوضاع ‌سیاسی‌ دوران‌امام‌. خلفای ‌عباسی ‌از زمان ‌امامت ‌امام‌موسی ‌کاظم‌ علیه‌السلام‌ بر آن ‌شدند برای‌ جلوگیری ‌از شورشها و قیامهای ‌علویان‌ و وابستگان‌ ائمه‌، فعالیتهای‌ امامان ‌شیعه ‌را تحت‌نظر بگیرند. این‌ سیاست ‌به‌ زندانی‌شدن‌ و در نهایت‌ شهادت ‌امام‌هفتم ‌انجامید (رجوع کنید به جاسم‌ حسین‌، ص‌۳۴ـ ۳۹؛ جعفریان‌، ص‌۳۸۴ـ۳۸۵، ۳۹۳ـ ۴۰۵؛ نیزرجوع کنید به الکاظم‌*، امام‌). مأمون‌در باره ‌امام‌رضا علیه‌السلام‌ سیاست‌ دیگری‌ در پیش ‌گرفت‌. او با انتصاب ‌حضرت ‌به ‌ولایت‌عهدی ‌و تزویج ‌دخترش‌ به ‌وی‌، بر آن‌ بود تا ضمن ‌تقویت ‌رابطه‌اش‌ با امام‌، در میان ‌علویان‌، که ‌بعضاً قصد قیام‌ داشتند، شکاف‌ بیندازد و امام ‌را در کاخ‌ عباسیان ‌محصور کند (رجوع کنید به جاسم‌حسین‌، ص‌۲۸، ۴۲، ۴۴؛ جعفریان‌، ص‌۴۳۱ـ۴۳۶؛ نیز رجوع کنید به الرضا*، امام‌). وی ‌همین ‌سیاست ‌را در مورد امام‌جواد ادامه ‌داد و ام‌فضل‌ را به‌ عقد او در آورد تا از اینطریق‌ وی ‌را تحت‌نظر بگیرد(جاسم‌حسین‌، ص‌۲۸). این ‌تصمیم چندان‌خوشایند عباسیان ‌نبود و از بیم ‌آنکه ‌سرانجامِ مأمون‌ با امام‌جواد علیه‌السلام‌، به ‌آنچه ‌در مورد امام‌رضا رخ‌ داد ختم‌ شود، مأمون ‌را از این ‌کار برحذر داشتند (رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۸۱). با این ‌حال ‌مأمون ‌به ‌امام‌جواد بسیار ابراز علاقه ‌و او را تکریم ‌و تعظیم‌ می‌کرد (همان‌، ۱۴۱۴، ج‌ ۲، ص‌۲۸۱، ۲۸۸).

 از روزگار امام‌صادق ‌علیه ‌السلام‌، ائمه‌ از شیعیان ‌خود وجوه‌شرعی‌ و هدایای‌مالی‌می‌پذیرفتند (رجوع کنید به صفار قمی‌، ص‌۱۱۹؛ کلینی‌، ج‌۲، ص‌۵۱۲؛ حسین‌بن‌عبدالوهاب‌، ص‌۷۸؛ قطب ‌راوندی‌، الخرائج‌، ج‌۲، ص‌۷۷۷؛ نیز رجوع کنید به الصادق‌*، امام‌)، ولی‌ امام‌صادق ‌کسی‌ را وکیل ‌در اخذ اموال ‌نکرده‌بود. نظام‌ وکالت ‌را امام‌کاظم ‌علیه‌السلام ‌بنیان ‌گذاشت‌. وکلای‌ امام ‌در شهرهای ‌مختلف ‌زندگی ‌می‌کردند (رجوع کنید به کشّی‌، ص‌۴۴۶ـ۴۴۷، ۴۵۹، ۵۹۷ ـ ۵۹۸). حضرت‌رضا علیه‌السلام‌ تشکیلات‌ منظمی‌ را که‌ پدرش‌بنا نهاده ‌بود حفظ ‌کرد و از جانب‌ خود، در همه‌ نقاط ‌وکلایی ‌گماشت‌(رجوع کنید به کشّی‌، ص‌۵۰۶؛ نجاشی‌، ص‌۱۹۷، ۴۴۷). وکلای ‌امام‌رضا نیز پس از امتحان‌ حضرت‌جواد در موسم‌حج‌ و پی‌بردن‌ به‌ حقانیت ‌آن ‌حضرت‌، فعالیت ‌خویش ‌را ادامه‌ دادند (رجوع کنید به جاسم‌حسین‌، ص‌۴۵). شیعیان ‌امامی ‌که ‌در سراسر بلاد اسلامی‌ پراکنده‌بودند (رجوع کنید به جعفریان‌، ص‌۴۹۲ـ۴۹۴)، به ‌جز در ایام حج‌، که‌ مستقیماً با امام‌جواد ملاقات می‌کردند، از طریق وکلای وی‌ در شهرها با او ارتباط ‌داشتند که‌ برخی ‌از آنها عبارت‌اند بودند از علی‌بن‌مَهْزیار در اهواز (نجاشی‌، ص‌۲۵۳)، ابراهیم‌بن‌محمد همدانی‌ در همدان‌(کشّی‌، ص‌۶۱۱ـ۶۱۲)، یحیی‌بن‌ابی‌عمران ‌در ری‌(قطب‌راوندی‌، الخرائج‌، ج‌۲، ص‌۶۶۹؛ قس‌ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۹۷: یحیی‌بن‌عمران‌)، یونس‌بن‌عبدالرحمان ‌و ابوعمرو حَذّاء در بصره‌(کلینی‌، ج‌۵، ص‌۳۱۶؛ کشّی‌، ص‌۴۸۷ـ ۴۸۸)، علی‌بن‌حسان ‌واسطی ‌در بغداد (مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص‌۲۲۳)، علی‌بن‌اسباط ‌در مصر(کلینی‌، ج‌۱، ص‌۴۹۴)، صفوان‌بن‌یحیی‌ در کوفه (کشّی‌، ص‌۵۰۸؛ نجاشی‌، ص‌۱۹۷)، صالح‌بن‌ محمدبن ‌سهل ‌و زکریابن ‌آدم ‌در قم‌(کلینی‌، ج‌۱، ص‌۵۴۸؛ کشّی‌، ص‌۵۰۳؛ برای ‌توضیح ‌بیشتر رجوع کنید به جباری‌، ص‌۴۷ـ۳۴۱). حضرت ‌جواد علیه‌السلام‌ علاوه ‌بر وکلای ‌ثابت ‌و مقیم‌، گاه‌ نمایندگانی ‌ویژه‌ به ‌شهرها می‌فرستاد تا وجوه‌ شرعی ‌و نیز مبالغی ‌را که ‌نزد وکلای‌ مقیم‌ بود، جمع‌آوری‌کنند (رجوع کنید به کشّی‌، ص‌۵۹۶). پاره‌ای ‌از شیعیان ‌امام‌ اجازه‌ یافتند به ‌دستگاه‌خلافت‌ وارد شوند و برخی‌ از آنان‌ حتی‌ به‌ مقامات ‌بالا رسیدند (رجوع کنید به جاسم‌حسین‌، ص‌۴۶)، از جمله‌ محمدبن ‌اسماعیل‌بن ‌بَزِیع‌، وزیر بود (نجاشی‌، ص‌۳۳۱)؛ حسین‌بن‌ عبداللّه ‌نیشابوری‌،حاکم‌ بست ‌و سیستان ‌و حکم‌بن‌علیا اسدی حاکم‌ بحرین‌ بود که‌ این ‌دو مخفیانه ‌به ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌ خمس‌ می‌پرداختند (کلینی‌، ج‌۵، ص‌۱۱۱؛ طوسی‌، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۲، ص‌۵۸). همگی‌ این ‌موارد از فعالیتهای ‌مخفی‌ سازمان‌ وکالت‌، به ‌منظور هدایت‌ امور مالی‌ و مذهبی ‌شیعه ‌امامیه‌ بود.

 مآخذ امامیه ‌درباره ‌اقدامات‌نظامی سازمان‌وکالت‌سکوت‌کرده‌اند، اما جاسم‌حسین‌(ص‌۴۶ـ۴۷) قیام ‌قم ‌و سرکوب‌ آن ‌را ــ که ‌به ‌دستور مأمون ‌در سال‌۲۱۰ صورت ‌گرفت ‌و در آن ‌یحیی‌بن ‌ابی ‌عمران‌، یکی ‌از وکلای ‌امام‌جواد علیه‌السلام‌، به‌ قتل ‌رسید (رجوع کنید به ازدی‌، ص‌۳۶۸) ــ با فعالیتهای ‌سیاسی ‌وکلای ‌امام ‌مرتبط‌ دانسته ‌است‌. به ‌نظر او (جاسم‌حسین‌، همانجا)، مأمون‌، که ‌امام‌جواد را با این ‌شورشها مرتبط‌ می‌دانست‌،در ۲۱۵ او را از مدینه‌ به‌ بغداد فراخواند و از وی وی ‌خواست‌ با همسرش‌،ام‌فضل ‌که ‌نزد پدر بود، به‌ مدینه‌ بازگردد. این ‌ازدواج ‌نه ‌موجب حمایت ‌حمایت ‌امامیه‌ از مأمون‌شد و نه‌ قیامهای ‌قم ‌را متوقف ‌ساخت‌. جعفربن‌داوود قمی‌، از رهبران ‌این ‌قیام‌ که‌ به‌ مصر تبعید شده‌ بود، در ۲۱۶ از مصر گریخت ‌و بار دیگر در قم ‌قیام‌ کرد و لشکر مأمون ‌را شکست‌داد. در ۲۱۷، عباسیان ‌قیام ‌وی ‌را سرکوب‌ و او را اعدام‌کردند (رجوع کنید به طبری‌، ج‌۸، ص‌۶۲۶، ۶۳۰؛ ابن‌اثیر، ج‌۶، ص‌، ۴۲۲)، اما از آن ‌پس‌ قیامهای ‌مخفی‌ علویان ‌گسترده‌تر شد و معتصم‌، ناچار، امام‌جواد و محمدبن‌قاسم‌، از نوادگان ‌امام‌زین‌العابدین‌علیه‌السلام‌، را به‌ بغداد فراخواند تا نقش ‌آنان ‌را در قیامهای‌ پنهانی‌ شیعی ‌دریابد (رجوع کنید به جاسم‌حسین‌، ص‌۴۷؛ نیزرجوع کنید به مسعودی‌، ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹، ج‌۴، ص‌۳۴۹ـ۳۵۰). در سالهای‌ پایانی ‌امامت‌ امام‌جواد علیه‌السلام‌، تشکیلات ‌و فعالیتهای ‌وکلای‌ وی‌ بسیار توسعه‌ یافته ‌بود (رجوع کنید به جاسم‌حسین‌،همانجا) تا جایی‌ که ‌امام‌جواد به ‌پیروان‌ خود در خراسان‌، که ‌در جنگ‌ خرمیه ‌شرکت کرده‌بودند، دستور داد خمس‌ را مستقیماً یا از طریق ‌وکلایش‌ به‌ وی ‌بپردازند(رجوع کنید به طوسی‌، ۱۳۶۳ ش‌، ج‌۲، ص‌۶۰ـ۶۲). همچنین‌ امام ‌با شنیدن ‌فرمان‌ معتصم‌ در خصوص‌ احضارش‌ به ‌بغداد،از نماینده‌ خود، محمدبن ‌فرج خواست‌، تا خمس ‌را به ‌او بدهد (رجوع کنید به فضل‌بن‌ حسن‌طبرسی‌، ۱۴۱۷، ج‌۲، ص۱۰۰‌؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص‌۳۸۹).

 مقام‌علمی‌.با اینکه ‌امام‌جواد علیه‌السلام ‌در خردسالی ‌به ‌امامت‌ رسید و مدت‌ امامتش‌ هم‌کوتاه‌ بود، در منابع ‌شیعی ‌و شماری‌ از منابع ‌اهل‌سنّت‌، بیش ‌از دویست‌ حدیث‌ به‌ آن‌ حضرت‌ منسوب ‌است ‌که ‌نشان ‌از مقام‌ علمی‌ و احاطه ‌وی ‌بر مسائل ‌فقهی‌، تفسیری‌، اعتقادی ‌و اخلاقی ‌دارد. شرایط ‌دشوار سیاسی ‌باعث‌ شد که‌ حضرت‌ مدتی ‌امامت ‌خود را پنهان‌کند (رجوع کنید به دلائل ‌الامامه‌، ص‌۲۹۱؛ مسعودی‌، ۱۴۲۴، ص‌۲۲۳)؛ از این‌رو، ساده‌ترین‌ راه ‌ارتباط ‌شیعیان ‌با امام‌، نامه ‌نگاری‌بود (رجوع کنید به توقیع‌*). بسیاری‌ از معارف ‌و مطالبی ‌که ‌از آن‌ حضرت‌ باقی ‌مانده‌، در نامه‌های ‌وی‌ به‌ شیعیان ‌مندرج‌ است‌(رجوع کنید به جعفریان‌، ص‌۴۸۹). شیعیان ‌در نامه‌هایشان‌ سؤالات ‌خود را، که‌ بیشتر در مسائل‌ فقهی ‌بود، طرح‌ می‌کردند و امام‌ به ‌آنان‌ پاسخ‌ می‌داد. در اغلب‌ موارد نام ‌و نشان‌ کسی ‌که ‌امام ‌به ‌او نامه ‌نوشته‌، مشخص ‌است‌(برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۳، ص‌۳۹۹، ج‌۴، ص‌۲۷۵، ۵۲۴، ج‌۵، ص‌۳۴۷؛ کشّی‌، ص۶۱۰- ۶۱۱؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، ج‌۳، ص‌۲۷۶، ج‌۴، ص‌۸۷، ج‌۵، ص‌۴۱۱، ج‌۸، ص‌۵۷). در موسوعه ‌الامام ‌الجواد(ج‌۲، ص‌۴۱۶ـ ۵۰۸)، به ‌جز پدر و پسر امام‌، نام‌ و نشان‌ شصت‌وسه ‌تن ‌از افرادی ‌که حضرت‌ با آنان‌ مکاتبه ‌داشته‌، از مجموع‌ منابع‌ حدیثی‌ و رجالی‌ گرد آمده‌ است‌، البته ‌برخی‌ از نامه‌ها در پاسخ به‌ گروهی ‌از شیعیان ‌نگاشته‌ شده ‌است‌(برای‌نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۳، ص۳۳۱، ۳۹۸، ج‌۵، ص۳۹۴‌، ج‌۷، ص۱۶۳‌؛ کشّی‌، ص‌۶۰۶، ۶۱۱؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، ج‌۹، ص‌۲۴۲، ۲۷۳) و در مواردی‌ هم‌ نویسنده‌ نامه‌ مشخص نیست‌(رجوع کنید به موسوعه‌ الامام‌ الجواد، ج‌۲، ص‌۵۱۵ ـ ۵۲۱).

 بنابر منابع ‌حدیثی‌، امام‌جواد علیه‌السلام‌ بسیاری‌ از احادیث ‌را از پیامبر یا ائمه ‌پیش‌ از خود روایت ‌کرده‌است‌(برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۲۵۰، ۵۳۲، ج۴‌، ص۵۰۴‌؛ ابن ‌بابویه‌، ۱۳۶۱ش‌، ص۲۸۸‌؛ نیز رجوع کنید به موسوعه‌الامام‌الجواد، ج۲‌، ص۵۳۱ ـ ۶۵۹). کتابهای ‌چهارگانه‌ حدیثی‌ شیعه‌ و نیز کتابهای‌ روایی ‌دیگر، متضمن‌ احادیث ‌فقهی ‌بسیاری‌ از حضرت‌ جواد علیه‌السلام‌اند که ‌تنوع‌ موضوعی‌ آنها شایان ‌توجه‌ است‌. تقریباً در بیش ‌از نیمی‌ از ابواب ‌و موضوعات فقهی (برحسب ‌تقسیمات ‌کتب ‌فقهی‌) از ایشان ‌حدیث ‌نقل‌ شده ‌است (برای‌ مجموعه ‌کامل‌ احادیث ‌فقهی ‌امام‌ رجوع کنید به موسوعه ‌الامام‌ الجواد، ج‌۲، ص‌۵ ـ۲۱۴؛ عطاردی ‌قوچانی‌، ص‌۱۹۱ـ۲۳۹؛ موحدی‌ابطحی‌، ج‌۲۳، ص‌۳۷۱ـ ۵۰۸).

 همچنین ‌درباره ‌مسائل ‌اعتقادی‌ نظیر توحید، صفات‌خدا، نبوت ‌و امامت‌ احادیثی ‌از امام‌جواد علیه‌السلام ‌روایت‌ شده‌است‌(برای ‌نمونه رجوع کنید به برقی‌، ج‌۱، ص‌۲۳۹؛ ابن‌بابویه‌، ۱۳۸۷، ص‌۱۰۴، ۱۰۷؛ صفارقمی‌، ص‌۲۴۶؛ ابن‌شعبه‌، ص‌۴۵۶).

 پاره‌ای ‌دیگر از احادیثِ منقول ‌از حضرت‌، احادیث ‌تفسیری‌ است‌. این ‌احادیث ‌بیشتر صبغه‌ فقهی (برای‌نمونه رجوع کنید به عیاشی‌، ج‌۱، ص‌۳۱۹ـ۳۲۰؛ کلینی‌، ج‌۶، ص‌۱۱۳؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، ج‌۹، ص‌۸۳) و کلامی‌(برای ‌نمونه رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۹۹، ۲۴۲، ۳۸۴؛ علی‌بن‌ابراهیم‌ قمی‌، ج‌۱، ص‌۳۵۸؛ کشّی‌، ص‌۱۹۹؛ الاختصاص‌، ص‌۲۶۳) دارند و گاه‌ متضمن‌ تأویل‌ برخی‌ از آیات‌اند (برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به صفار قمی‌، ص۵۲۰‌؛ کلینی‌، ج‌۱، ص‌۲۴۸، ۴۱۴؛ علی‌بن‌ ابراهیم‌ قمی‌، ج‌۱، ص۱۶۰‌، ج‌۲، ص‌۳۳۴؛ برای ‌مجموع‌ روایات ‌تفسیری ‌آن ‌حضرت‌ رجوع کنید به موحدی‌ ابطحی‌، ج‌۲۳، ص‌۱۶۲ـ۲۱۰؛ موسوعه ‌الامام ‌الجواد، ج‌۲، ص ۲۱۹ـ۲۶۷).

 بخش ‌دیگری ‌از احادیث ‌روایت‌ شده ‌از آن‌ حضرت‌، متضمن ‌مناظرات ‌و احتجاجات ‌وی ‌در مسائل ‌فقهی‌ و کلامی‌است‌. امام‌جواد علیه‌السلام ‌از جانب ‌دو گروه‌ به‌ مناظره‌ خوانده‌شد: از سوی ‌برخی‌ شیعیان ‌به ‌دلیل‌ خردسالی‌اش‌(رجوع کنیدبه بخش‌ قبلی ‌مقاله‌)،و از سوی ‌مأمون‌ و معتصم‌، در اصل ‌برای ‌به ‌چالش‌کشیدن‌ مسئله‌ علم‌الاهی ‌ائمه‌علیهم‌السلام‌، و در ظاهر به‌ سبب ‌علم ‌دوستی ‌و علاقه‌ به ‌امامان‌(رجوع کنید به جعفریان‌، ص‌۴۸۲ـ۴۸۳). در این ‌میان‌ مناظره ‌امام‌جواد علیه‌ السلام ‌با یحیی‌بن‌ اکثم‌ در محضر مأمون‌، در باب ‌حکم صید در حرم‌، مشهور است‌. در این ‌مناظره‌، امام‌ نخست‌ به‌ طرح‌ شقوق‌ مسئله‌ پرداخت‌ که‌ شگفتی ‌و حیرت ‌یحیی‌ و شادمانی ‌مأمون ‌را در پی‌داشت‌(رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۸۳ـ ۲۸۵). ابن‌تیمیه‌(ج‌۴، ص‌۶۸ـ۷۲)، ضمن ‌تمجید از امام‌جواد علیه‌السلام‌، در صحت‌ این ‌گزارش‌ تردید کرده ‌و به ‌نقد محتوایی ‌آن‌ پرداخته ‌است‌. حسینی‌میلانی‌(ج‌۱، ص‌۲۰۸) نقد وی ‌را نارسا و نابجا دانسته‌، زیرا نقد ابن‌تیمیه ‌بر صورت ‌مختصر این‌ خبر، که‌ علامه‌حلّی ‌در منهاج‌الکرامه‌(ص۶۰‌ـ۶۲) روایت‌ کرده‌، وارد است‌، اما در روایت ‌کامل‌تری ‌که ‌شیخ‌مفید (۱۴۱۴، ج‌۲، ص‌۲۸۵ـ۲۸۷؛ نیز رجوع کنید به دلائل‌الامامه‌، ص‌۳۹۱ـ ۳۹۲؛ احمدبن‌علی‌طبرسی‌، ج‌۲، ص‌۲۴۲ـ۲۴۳) نقل ‌کرده‌، امام‌ به‌ خواهش ‌مأمون‌، پاسخ‌ یکایک ‌فروضی‌ را که‌ خود مطرح‌ کرده ‌بود، داد و در ادامه ‌از یحیی‌بن ‌اکثم ‌پرسشی‌کرد که ‌یحیی‌ در پاسخ‌ آن‌ درماند و امام‌ خود به ‌آن ‌پاسخ‌داد (برای ‌دیگر مناظرات‌ یحیی‌بن‌ اکثم ‌و امام‌ رجوع کنید به احمدبن‌علی‌طبرسی‌، ج‌۲،ص‌۲۴۵ـ۲۴۹). مناظره‌ای ‌دیگر در حضور معتصم‌ در باره‌ حد سارق ‌رخ ‌داد که ‌پاسخ‌ امام‌ شگفتی ‌همگان ‌را برانگیخت‌(رجوع کنید به عیاشی‌، ج‌۱، ص‌۳۱۹ـ۳۲۰). در این ‌روایت‌ آمده‌ که‌ در نتیجه ‌همین ‌مناظره‌، معتصم‌ تصمیم‌ به ‌مسموم‌ کردن‌ امام ‌گرفت‌(رجوع کنید به بخش‌ قبلی ‌مقاله‌).

 موعظه‌های ‌اخلاقی‌ و کلمات‌ قصار حکمت‌آمیزِ آن ‌حضرت‌ در منابع ‌حدیث‌ و ادب‌ ذکر شده ‌است (برای ‌نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌شعبه‌، ص‌۴۵۵ـ ۴۵۷؛ حلوانی‌، ص‌۱۳۴ـ۱۳۷؛ بهاءالدین ‌اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۳۶ـ ۱۴۰؛ دیلمی‌، ص‌۳۰۹ـ۳۱۰). پاره‌ای‌ از کلمات‌ حکمت‌آمیز وی‌ در کتاب ‌ادبی‌ التذکره‌الحمدونیه‌ ابن‌حمدون‌(ج‌۱، ص‌۱۱۲، ۲۶۹ـ۲۷۰، ۳۷۱ـ۳۷۲، ج‌۲، ص۱۸۰) نیز نقل‌ شده‌ است‌. موضوع‌ این‌ سخنان‌عمدتاً اخلاقی‌است‌، از قبیل‌ تقوا (بهاءالدین‌اربلی‌، ج‌۳، ص ۱۳۷)، اخلاص‌(کلینی‌، ج‌۲، ص‌۲۶۱)، توکل‌(دیلمی‌، ص‌۳۰۹)، شکر نعمت‌(حلوانی‌، ص‌۱۳۷؛ بهاءالدین‌اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۳۹)، توبه‌(ابن‌شعبه‌، ص‌۴۵۶)،توصیه ‌به‌ کسب‌دانش‌(بهاءالدین‌اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۳۷)، پرهیز از رذایلی ‌چون ‌پیروی ‌از هوای ‌نفس‌ (بهاءالدین‌اربلی‌، ج‌۳، ص‌۱۳۸) و نفاق‌(دیلمی‌، ص‌۳۰۹؛ برای‌ مجموعه‌ کامل ‌این ‌سخنان‌ رجوع کنید به موسوعه‌الامام‌الجواد، ج‌۲، ص‌۳۲۹ـ ۳۸۱). پاره‌ای ‌احادیث ‌طبی ‌نیز در علاج‌ برخی‌ بیماریها از امام‌ نقل‌ شده ‌است (برای ‌نمونه رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۶، ص‌۳۰۷، ۳۱۲، ۳۶۸، ۵۲۲، ج‌۸، ص‌۱۶۵؛ ابن‌بسطام‌، ص ۷۰، ۸۹، ۹۰ـ۹۱).

 راویان ‌و یاران‌ امام‌.راویان ‌احادیث‌ حضرت‌جواد علیه‌السلام‌ فراوان‌اند. شیخ‌طوسی‌(۱۴۱۵، ص‌۳۷۳ـ۳۸۰) یکصد و شانزده‌تن ‌از آنان ‌را برشمرده‌ است‌؛ گرچه‌ فقط ‌تعدادی ‌از آنان‌ اصحاب ‌خاص‌ و معتمد بوده‌اند (برای‌ تفصیل ‌اسامی‌آنان ‌و روایاتی ‌که ‌از امام ‌نقل ‌کرده‌اند رجوع کنید به عطاردی‌ قوچانی‌، ص۲۵۰‌ـ ۳۳۳). علی‌بن ‌مهزیار اهوازی‌، ابوهاشم‌ داوودبن ‌قاسم ‌جعفری‌، عبدالعظیم‌ حسنی‌، احمدبن‌محمد بَزَنطی ‌و علی‌بن ‌اسباط‌ کوفی‌، از اصحاب ‌معتمد و ثقه ‌امام‌ بوده و، بیش ‌از دیگران‌ از وی‌ حدیث ‌نقل کرده‌اند (رجوع کنید به همان‌، ص‌۲۶۲ـ۲۶۴، ۲۷۵ـ۲۷۶، ۲۹۸ـ ۳۰۸، ۳۱۱، ۳۱۴ـ۳۱۶). همچنین ‌احمدبن ‌ابی‌خالد (رجوع کنید به کلینی‌، ج‌۱، ص‌۳۲۵) و موفق‌بن ‌هارون‌(حسن‌بن ‌فضل‌طبرسی‌، ص‌۹۲)، هر دو از خادمان ‌امام‌، و عثمان‌بن ‌سعید عَمْری (ابن‌شهر آشوب‌، ج‌۴، ص۳۸۰) و عمروبن‌ فرات‌(ابن‌صباغ‌، ص‌۲۶۲)، بابهای‌ حضرت‌ بوده، از وی‌ روایت‌ کرده‌اند. افرادی ‌نیز مورد ذم‌ و طعن‌ امام ‌قرار گرفته‌اند، از جمله‌ غالیان ‌که‌ در بدنام‌ کردن ‌شیعه ‌سهم‌ عمده‌ای ‌داشتند و مورد تنفر امامان‌ بودند، آنان ‌روایاتی ‌جعل‌ می‌کردند و به‌ امامان ‌نسبت ‌می‌دادند و خود را نمایندگان ‌ائمه ‌معرفی ‌می‌کردند (رجوع کنید به مجلسی‌، ج ۲۵، ص‌۲۶۱ـ۳۵۰). در روایتی ‌به ‌نقل ‌از علی‌بن‌مهزیار، امام‌جواد علیه‌السلام‌ ابوالخطاب‌ محمد بن‌ ابی‌زینب‌(از سران‌غالیان‌) و یارانش‌(ابوالغمر، جعفربن‌ واقد و هاشم‌بن‌ابی‌هاشم‌) را لعن ‌کرده ‌است‌(رجوع کنید به کشّی‌، ص‌۵۲۸). بنا به ‌روایتی‌، امام‌ به‌ یکی‌ از اصحاب‌ خود دستور داد دو تن ‌از غالیان‌، به ‌نامهای ‌ابوالسمهری‌ و ابن‌ابی‌الزرقاء، را به‌ قتل‌ برساند (رجوع کنید به همان‌، ص‌۵۲۹). حضرت‌، فرقه‌های ‌واقفه‌*/ واقفیه ‌و زیدیه‌*را نیز ذم‌ می‌کرد (رجوع کنید به همان‌، ص‌۲۲۹، ۴۶۰؛ طوسی‌، ۱۳۹۰، ج‌۳، ص‌۲۸).

 

 منبع: سخن تاریخ