بعضی از منتقدین ابن تیمیّه که با افکار وی به مخالفت پرداخته و یا در رد عقائد انحرافی و باطل وی کتاب نوشته اند عبارتند از:

قاضی شیخ شرف الدین عبدالغنی بن یحیی حرّانی حنبلی(متوفای ۷۰۹ ه.ق)

وی از نخستین کسانی است که با نظریات ابن تیمیّه به مخالفت پرداخته است.[۱]

صفی الدین هندی اُرمَوی اشعری شافعی (۶۴۴-۷۱۵ ه.ق)

وی در سال ۷۰۵ هجری قمری در مجلسی که با حضور امیر تنکز و علمای اهل سنت در دارالسعاده بر پا شده بود، درباره کتاب «الحمویه الکبری» با ابن تیمیه به مناظره پرداخت. روش صفی الدین هندی به گونه ای بود که وقتی وارد بحث و بررسی یک مسألۀ علمی می شد، با حوصلۀ تمام، همۀ جوانب آن مسأله را مورد کاوش قرار می داد امام ابن تیمیه برخلاف او، با شتاب از مسأله ای به مسألۀ دیگر می پرداخت و بدون این که آن را خوب تقریر و تثبیت کند، از آن می گذشت، از این رو صفی الدین هندی به او گفت: ای ابن تیمیه! تو مانند گنجشکی هستی که وقتی می خواهم آن را به دام بیندازم از این شاخه به آن شاخه می پرد.[۲]

صدرالدین بن مُرَحّل اشعری شافعی(۶۶۵- ۷۱۶ ه.ق)

وی نخستین کسی است که در ملأعام به مناظره با ابن تیمیّه پرداخت و با مناظرات مکرر، بطلان افکار ابن تیمیّه را به همگان ثابت کرد. از این رو مورد خشم شاگردان و پیروان متعصب ابن تیمیّه قرار گرفته و تهمت هایی به او وارد کردند.[۳]

قاضی القضاه کمال الدین بن زملکانی شافعی (۶۶۷-۷۲۷ ه.ق)

وی ابتدا از مدافعین ابن تیمیّه بود ولی پس از شناخت دقیق از افکار باطل و انحرافی ابن تیمیّه، با نگارش کتاب «الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیّه» در مسأله فقهی «طلاق» و کتاب «العمل المقبول فی زیاره الرسول» در مسأله کلامی زیارت قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله، به ردّ عقاید ابن تیمیّه پرداخته است.[۴]

۵٫ شهاب الدین بن جَهبَل حلبی شافعی (۶۷۰ ۷۳۳ ه.ق)

او کتابی در رد عقاید و افکار ابن تیمیّه نوشت و در این کتاب جهت داشتن خداوند را که یکی از شاخصه های فکری ابن تیمیّه بود، نفی کرد.

وی انگیزه نگارش کتاب خود را اثبات جهت داشتن خداوند از جانب ابن تیمیّه و فریب دادن ناآگاهان توسط وی معرفی می کند. او در این کتاب به بیان عقیده اهل سنت و جماعت درباره نفی جسمانیت و جهت نداشتن خداوند پرداخته و اندیشه ابن تیمیّه در این زمینه را مخالف سلف و اهل سنت و جماعت معرفی کرده و می گوید: دوست داشتم عقیده اهل سنت و جماعت را بیان کنم تا فساد و بطلان گفته های ابن تیمیه روشن شود، هر چند نیازی به ابطال گفته های ابن تیمیه نیست، زیرا خود ابن تیمیه همه ادعاهایش را نقض می کند و هر قاعده ای را که بنا نهاده، خودش آن قاعده را از بین برده است.[۵]

۶٫ شمس الدین ذهبی سلفی (۶۷۳ ۷۴۸ ه.ق)

ذهبی با این که یکی از شاگردان و اصحاب ابن تیمیّه است و در بعضی از آثارش از وی تجلیل می کند [۶] ولی در نامه ای سرگشاده معروف به «النصیحه الذهبیه لابن تیمیه» که در اواخر عمر ابن تیمیّه نوشته است، به انتقاد از ابن تیمیّه و پیروانش می پردازد.

ذهبی با اعتراض به خودستایی و عیب جویی های ابن تیمیّه می نویسد: استخوان در چشم برادر مؤمن خود می بینی اما تنه درختی را که در چشم خود داری فراموش کرده ای! خودستایی تا کی؟ مذمت و نکوهش علما و عیب جویی از مردم تا کی؟ مگر نمی دانی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مردگان خود را جز به خیر یاد نکنید.

ذهبی با انتقاد از طرح مسایل بیهوده و برداشت های اشتباه از دین توسط ابن تیمیّه در جامعه، به حدیث نبوی «إنّ أخوف ما أخاف علی أمّتی کلّ منافقٍ علیم اللسان» استناد کرده و تلویحا ابن تیمیّه را منافق می خواند و معتقد است پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نیز از رفتار ابن تیمیّه ناراضی است.

ذهبی با انتقاد از اوضاع به وجود آمده توسط ابن تیمیّه و قرار دادن ابن تیمیّه در کنار شمشیر حجاج بن یوسف ثقفی و زبان تند ابن حزم اندلسی ظاهری از رفتار و گفتار وی شدیدا انتقاد می کند.

ذهبی در ادامه نامه با تردید در ایمان ابن تیمیّه در مورد پیروان وی می گوید: ای شکست خورده! هر کس از تو پیروی کند، خود را در معرض کفر و فروپاشی دینش قرار داده است، بویژه اگر انسان های بی سواد و بی پروایی باشند که دین را به خاطر هواهای نفسانی و ارضای شهوت خود پذیرفته اند. این چنین پیروانی گر چه به ظاهر از تو دفاع می کنند اما در باطن از دشمنان تو هستند. مگر نه این است که اکثر پیروان تو، انسان هایی ناتوان، سبک مغز، بی سواد، دروغگو، کودن و یا فریبکار هستند؟ اگر در میان پیروانت افراد صالحی باشند، آنان نیز خشک مقدسان کوته فکر هستند. برای پی بردن به درستی گفته های من، می توانی پیروانت را بیازمایی.

ای ابن تیمیّه! تا کی با سوار شدن بر مرکب افسار گسیخته خودبینی و خودستایی، به علما، نیکان و پرهیزگاران می تازی؟

ذهبی در پایان نامه با یادآوری مرگ برای ابن تیمیّه و ابراز ناامیدی از تأثیر نصایح وی بر ابن تیمیّه می گوید: «فما أظنّک تقبل علی قولی و لا تصغی إلی وعظی، بل لک همّه کبیره فی نقض هذه الورقه بمجلدات … فإذا کان هذا حالک عندی و أنا الشفوق المحب الواد، فکیف حالک عند أعداؤک و الله فیهم صلحاء و عقلاء و فضلاء، کما أنّ أولیاءک فیهم فجره و کذبه و جهله و بطله و عور و بقر».[۷]

لازم به ذکر است که با توجه به تعصب ذهبی سلفی نسبت به ابن تیمیّه و تفکراتش و دفاع پیروی از ابن تیمیّه در آثارش، چنین استنباط می شود که افکار ابن تیمیّه به قدری تند و انحرافی بوده است که حتی دوستان و شاگردانش نیز از او ناراحت بوده اند و در مقابل او موضع گیری کرده اند.

۷٫ تقی الدین علی بن عبدالکافی سُبکی اشعری شافعی(۶۸۳-۷۵۶ ه.ق)

وی یکی دیگر از مخالفین جدی ابن تیمیّه در اصول و فروع است و کتاب های «التحقیق فی مسأله التعلیق»[۸] و «رافع الشقاق فی مسأله الطلاق»[۹]درباره مسأله طلاق و کتاب «شفاء السقام فی زیاره خیر الأنام علیه أفضل الصلاه و السلام»[۱۰] را در مورد مسأله زیاره قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله در بطلان اندیشه های ابن تیمیّه نوشته است.

سبکی درباره کتاب «منهاج الکرامه» علامه حلی و بی انصافی های ابن تیمیّه در رد این کتاب و کتاب هایی که در رد ابن تیمیّه نوشته است، می گوید:

و لا بن تیمیّه ردّ علیه وَفَی                                        بمقصد الردّ و استیفاء أضرُبه

لکنّه خَلَطَ الحقَّ المبین                                   بما یَشُوبَه کَدَراً فی صَفوِ مَشربِه

بخالط الحَشوَ أَنَّی کان فهو له                            حَثیثُ سَیرٍ بِشَرقٍ أو بمغربه

یَری حوادثَ لا مبدأ لأوّلها                              فی الله سبحانه عمّا یَظُنُّ به

لو کان حیّاً یَری قولی و یَفهَمُه                           رددتُ ما قال أَقفوُا إثرَ سَبسَبه

کما رددتُ علیه فی الطلاق و فی                        ترکِ الزیاره ردّاً غیرَ مُشتبه[۱۱]

سبکی در مقدمه کتاب «الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیّه»[۱۲] با انتقاد شدید از ابن تیمیّه، برداشت ها و تفسیرهای غلط وی از اصول عقاید، بویژه صفات خداوند را مخالف عقاید و اندیشه های تمامی مسلمانان دانسته و معتقد است ابن تیمیّه به بهانه پیروی از قرآن و سنت و دعوت به حقیقت، از مسیر صحیح خارج شده و به جای پیروی از سنت ها به تبعیت از بدعت ها روی آورده است.

سبکی در پایان با کفرآمیز خواندن برداشت ها و تفسیرهای غلط ابن تیمیّه درباره اصول اعتقادات، اشتباهات و بدعت های وی در فروع را بیشتر و بدتر از اصول اعتقادات دانسته و معتقد است افکار ابن تیمیّه از دایره اندیشه های فرق و مذاهب مختلف اسلامی خارج بوده و ابن تیمیّه نیز از محدوده امت اسلامی بیرون است.[۱۳]

عبدالعزیز بن محمد بن ابراهیم بن جماعه شافعی (۶۹۴-۷۶۷ ه.ق)

وی با تندی و لحن شدید در توبیخ ابن تیمیّه می گوید: خداوند ابن تیمیّه را ذلیل و گمراه ساخته و لباس خواری بر تن او پوشانده و چنان مبتلا به تهمت و کذب ساخت که جز خفّت، بی آبرویی و حرمان نتیجۀ دیگری برای او نداشت.[۱۴]

۹٫ عبدالله بن اسعد یافعی شافعی (۶۹۸-۷۶۸ ه.ق)

او معتقد است افکار ابن تیمیه عجیب و غریب، باطل و با مذهب اهل سنت تباین دارد. زشت ترین آن ها، جلوگیری از زیارت قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله و معصیت دانستن آن، توهین به علمای بزرگ اهل سنت همچون غزالی، قشیری، ابن عریف و شاذلی، اعتقاد به جسمانیت خداوند و فتاوای نادرست در فروع، می باشد.[۱۵]

عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سُبکی شافعی (۷۲۷-۷۷۱ ه.ق)

تاج الدین عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی درباره ابن تیمیه و پیامدهای ناگوار پیروی از او می گوید: ابن تیمیه ضررهای سهمگین و جبران ناپذیری را بر مِزّی، ذهبی سلفی، بِرزالی و سایر پیروان خود وارد ساخته است و آنان را به ارتکاب اشتباهات بزرگی واداشته و در گرداب کارهای زشت و حفره های آتش فرو برده است. امید می رود خداوند اعمال قبیح آنان و پیروانشان را نادیده بگیرد.[۱۶]

ابن بطوطه مراکشی مالکی (۷۰۳-۷۷۹ ه.ق)

ابن بطوطه جهانگرد معروف، در سفرنامۀ خود با تردید در سلامت عقلی و روانی ابن تیمیه می گوید: وی در علوم و فنون مختلفی اظهار نظر می کرد در حالی که اختلال ذهنی و مشکل عقلی داشت… روزی در جلسۀ درس ابن تیمیّه، شنیدم که می گفت: همانگونه که من از منبر پایین می آیم خداوند نیز از آسمان به زمین می آید.[۱۷]

ابوبکر بن محمد حصنی دمشقی شافعی (۷۵۲-۸۲۹ ه.ق)

حصنی دمشقی شافعی با نگارش دو کتاب «دفع اشبهه عن الرسول و الرساله» و «دفع شبهه من شبه و تمرد» در ردّ افکار و عقاید ابن تیمیّه، اعتراض و انتقاد شدید خود را اظهار داشته است.

وی ابن تیمیّه را زندیق و کافر دانسته [۱۸]و سخنان طرفداران وی، از جمله ابن کثیر، ابن عبدالهادی و کتبی در مورد ابن تیمیّه را فاقد ارزش و اعتبار می داند.[۱۹]

حصنی دمشقی بر این باور است که ابن تیمیّه در آثار خود به جای ترویج اعتقادات صحیح اسلامی و هدایت مسلمانان، به تنقیص خداوند، جسارت به ساحت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و شیخین و تکفیر بعضی از صحابه و مسلمین پرداخته است.[۲۰]

حصنی دمشقی پس از ذکر مواردی از اعتقادات ابن تیمیّه، می گوید: این سخنان ابن تیمیّه بدن انسان را به لرزه می اندازد. سخنانی که قبل از زندیق حران (این تیمیّه) در هیچ زمان و مکانی، از کسی شنیده نشده بود. ابن تیمیّه با بهانه قرار دادن داستان عمر به ساحت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله جسارت نموده است. مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده و مدعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این سخنان ابن تیمیّه کفر او را ثابت می کند.[۲۱]

وی در جای دیگر با خبیث و مریض القلب دانستن ابن تیمیّه و بی سواد دانستن پیروان وی به نمونه هایی از انحرافات ابن تیمیّه اشاره کرده و می گوید: ابن تیمیّه برای ایجاد فتنه و آشوب میان مسلمانان، محکمات قرآن و روایات را رها کرده و سراغ متشابهات قرآن و روایات رفته است. با تشبیه خداوند به مخلوقات وتجسم ذات باری تعالی، خداوند را تکذیب نموده است، چرا که خداوند در قرآن کریم، خودش را از هر عیب و نقصی منزه می داند. همچنین به بدگویی از خلفای راشدین و انسان های صالح و تابعین پرداخته است.[۲۲]

محمد بن محمد بخاری حنفی (۷۴۶-۸۲۲ ه.ق)

بخاری حنفی با تصریح به بدعت گذار بودن ابن تیمیّه و کافر بودن وی، در جلسات درس خود می گفت: هر کس ابن تیمیّه را شیخ الاسلام بداند، کافر است.[۲۳]

ابن حجر عسقلانی شافعی (۷۷۳-۸۵۲ ه.ق)

احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی شافعی با رد دیدگاه ابن تیمیّه درباره زیارت قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله عقیده ابن تیمیّه در این مسأله را از زشت ترین اعتقادات وی می داند.[۲۴]

وی با انتقاد از تندروی ها و جسارت ابن تیمیّه به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام می گوید: ابن تیمیّه به هر نحوی و با هر قیمتی تلاش کرده تا روایاتی را که علامه حلی ذکر کرده، نقد و رد نماید اما به دلیل اعتماد کردن بر مکنونات قلبی و حفظیات خود و مراجعه نکردن به کتاب ها، بسیاری از احادیث صحیح را نیز تضعیف کرده است. وی در توهین و سست نشان دادن سخنان علامه حلی آن قدر مبالغه و تلاش نموده که در برخی مواقع به تنقیص حضرت علی علیه السلام منجر شده است. [۲۵]

ابن حجر در کتاب دیگرش به تفصیل انحرافات فکری ابن تیمیّه و تاثیر منفی و مخرب آن بر جامعه اسلامی را ذکر کرده است. [۲۶]

ابن حجر هَیثَمی شافعی (۹۰۹-۹۷۴ ه.ق) [۲۷]

«الجوهر المُنَظَّم فی زیاره القبر الشریف النبوی المُکَرَّم» عنوان کتابی است که ابن حجر هیثمی در مسأله زیارت قبر شریف پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و در ردّ عقیده ابن تیمیّه نوشته است.

وی در این کتاب با نقل اجماع بر مشروعیت زیارت و قصد سفر برای زیارت قبر پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله، در جواب کسانی که ابن تیمیّه را مانع محقق شدن اجماع یاد شده دانسته اند، می نویسد: ابن تیمیّه کیست؟ او کیست که به سخنش اعتنا شود؟ یا بر نظراتش در امور دینی اعتماد شود؟ آیا او همان کسی نیست که عده ای از علما کلمات و سخنان فاسد و استدلال های ناقصش را ردیابی و سپس نقاط ضعف و لغزش هایش را تبیین و زشتی های اوهام واشتباهاتش را گوشزد کرده اند.[۲۸]

ابن حجر هیثمی در کتاب دیگرش با پوچ و بی ارزش دانستن افکار ابن تیمیّه معتقد است، وی فردی ذلیل، گمراه، کوردل، بدعت گذار، گمراه کننده، افراطی و تندرو است. پیشوایان مذاهب اهل سنت و معاصرین وی نیز از شافعی ها، مالکی ها و حنفی ها بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند.[۲۹]

کتاب هایی در رد ابن تیمیّه حنبلی

علمای اهل سنت و شیعه در رد افکار ابن تیمیّه کتاب های زیادی نوشته اند که به بعضی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.

کتاب های اهل سنت

«الدره المضیئه فی الرّد علی ابن تیمیّه»، تقی الدین علی بن عبدالکافی سبکی شافعی.

«المقاله المرضیه فی الرّد علی ابن تیمیّه»، محمد بن ابی بکر اخنانی مالکی.

«خیر الحجه فی الرّد علی ابن تیمیّه»، شهاب الدین احمد بن حسین بن جبریل شافعی.

«الدر المضیئه فی الرّد علی ابن تیمیّه»، ابن زملکانی شافعی.

«دفع شبهه من شبّه و تمرد و نسب ذلک الی احمد»، تقی الدین ابوبکر حصنی دمشقی شافعی.

«الرد علی ابن تیمیّه فی الاعتقادات»، محمد بن حمید الدین دمشقی حنفی.

«المقالات السنیه فی کشف ضلالات ابن تیمیّه»، شیخ عبدالله بن محمد بن یوسف هروی.

«الّا بحاث الجلیه فی الرّد علی ابن تیمیّه»، جوزجانی حنفی.

کتاب های شیعه

 «إکمال المنّه فی نقض منهاج السنه»، شیخ سراج الدین حسن یمانی.

«منهاج الشریعه فی الرّد علی منهاج السنه»، سید مهدی موسوی قزوینی.

«البراهین الجلیه فی کفر ابن تیمیّه»، سید حسن صدر کاظمی.

«إکمال السنّه فی نقض منهاج السنه»، سیدمهدی کیشوان.

«الإمامه الکبری و الخلافه العظمی»، سید محمد حسن قزوینی.[۳۰]

نمونه هایی از انحرافات فکری ابن تیمیّه حنبلی

از مطالب یاد شده درباره ابن تیمیّه، می توان به بخشی از انحرافات فکری وی پی برد. در بخش دوم و سوم این کتاب نیز عقاید و افکار ابن تیمیّه به تفصیل نقل شده و نقد و بررسی خواهد شد اما به مناسبت بحث به نمونه هایی از افکار باطل وی اشاره می شود.

اعتقاد به جسمانیت خداوند متعال.

حرمت قصد زیارت قبر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله.

نفی استغاثه و توسل به پیامبر صلّی الله علیه و آله.

دشمنی با اهل بیت علیهم السلام.

دفاع از دشمنان اسلام و اهل بیت علیهم السلام.

کنار گذاشتن سنت پیامبر صلّی الله علیه و آله به بهانه مرزبندی بین شیعه و سنی.

 منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی


 

[۱]– ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه، ج۱، ص۱۴۷، ش ۴۰۹، شرح حال ابن تیمیه.

[۲]– «و لمّا وقع من ابن تیمیّه فی المسئله الحمویه ما وقع و عقد له المجلس بدار السعاده بین یدی الأمیر تنکز وحُمعت العلماء، أشاروا بأنّ الشیخ الهندی یحضر، فحضر و کان الهندی طویل النفس فی التقریر، إذا شرع فی وجهٍ یُقرره لا یدع شبهه و لا اعتراضاً إلّا قد أشار إلیه فی التقریر، بحیث لا یتمّ التقریرُ إلّا و قد بَعُدَ علی المعترض مقاومتهُ، فلمّا شرع یقرّر أخذ ابن تیمیّه یعجل علیه علی عادته و یخرج من شیء إلی شیء، فقال له الهندی: ما إراک یابن تیمیه إلّا کالعصفور، حیث أردتُ أن أقبضه من مکان فرّ إلی مکان آخر». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۹، ص۱۶۳-۱۶۴، شرح حال شیخ صفی الدین ارموی، ش ۱۳۱۹ و «لمّا عقد بعض المجالس لابن تیمیّه عین الصفی الهندی لمناظرته، فقال لابن تیمیه فی أثناء البحث: أنت مثل العصفور تنط من هنا إلی هنا و من هنا إلی هنا». ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنه فی أعیان المائه، ج۴، ص۱۵، شرح حال صفی الدین هندی، ش۲۹٫

[۳]– «و له مع ابن تیمیّه المناظرات الحسنه و بها حصل علیه التعصب من أتباع ابن تیمیّه و قیل فیه ما هو بعید عنه و کثر القائلُ فارتاب العاقل». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۹، ص۲۵۳، شرح حال ابن مرحل، ش۱۳۲۹؛ ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۴، ص ۸۲ و ۸۳، حوادث ۷۱۶ هجری قمری و ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه، ج۴، ص ۱۱۵ و ۱۱۶، ش۳۱۸٫

[۴]– سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۹، ص۱۹۰ و ۱۹۱، شرح حال ابن زملکانی، ش ۱۳۲۵؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۶، ص ۷۸ و ۷۹، حوادث ۷۲۷ هجری قمری و حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۱، ص ۷۴۴٫

[۵] «فأحببتُ أن أذکرَ عقیده أهل السنه و الجماعه، ثمّ أُبینََّ فساد ما ذکره، مع أنّه لم یدّع دعوی إلّا نقضها و لا أطّد قاعده إلّا هدمها». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۹، ص ۳۴-۳۶، شرح حال ابن جهبل، ش ۱۳۰۲ و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۶، ص ۱۰۴، حوادث ۷۳۳ هجری قمری.

[۶]– ذهبی سلفی، تذکره الحفاظ: ج۲، ص ۱۹۲ و ۱۹۳، شرح حال ابن تیمیّه، الطبقه الحادیه و العشرون، ش ۱۱۷۵/۲۱/۷ و معجم شیوخ الذهبی: ص ۴۱-۴۲، ش ۴۰ و المعجم المختص بالمحدثین: ص ۲۵-۲۷، ش ۲۲و معجم محدثی الذهبی: ص ۲۵-۲۷، ش ۲۲٫

[۷]– متن کامل نامه ذهبی به ابن تیمیّه: «الحمدلله علی ذلّتی! یا ربّ ارحمنی و أَقلنی عثرتی و احفَظ علَیّ إیمانی واحُزناء علی قلّه حزنی! و واأسفاه علی السنه و أهلها! و اشوقاه إلی إخوان مؤمنین یعاونوننی علی البکاء! واحزناء علی فقد أناس کانوا مصابیح العلم و أهل التقوی و کنوز الخیرات! آه علی وجود درهم حلال و أخ مؤنس، طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس، و تبّاً لمن شغله عیوبُ الناس عن عیبه، إلی کم تری القذاه فی عین أخیک و تنسی الجذع فی عینیک؟ إلی کم تمدح نفسک و شقاشقک و عباراتک و تذمّ العلماء و تتّبع عورات الناس؟ مع علمک بنهی الرسول صلّی الله علیه و آله : «لا تذکروا موتاکم إلّا بخیر، فإنّهم قد أفضوا إلی ما قدموا»، بل أعرف أنّک تقول لی لتنصر نفسک: إنّما الوقیعه فی هؤلاء الذین ما شمّوا رائحه الإسلام و لا عرفوا ما جاء به محمد صلّی الله علیه و آله و هو جهاد، بل و الله عرفوا خیراً کثیراً ممّا إذا عمل به فقد فاز، و جهلوا شیئاً کثیراً ممّا لا یعنیعم، و من حسن إسلام المرء ترکه ما لا یعنیه. یا رجل! بالله علیک کفّ عنّا، فإنّک محجاج علیهم اللسان لا تقرّ و لا تنام، إیّاکم و الغلوطات فی الدین، کره نبیک صلّی الله علیه و آله المسائل و عابها و نهی عن کثره السؤال و قال: «إنّ أخوف ما أخاف علی أمّتی کلّ منافق علیهم اللسان». و کثره الکلام بغیر زلل تقسی القلب إذا کان فی الحلال و الحرام، فکیف إذا کان فی عبارات الیونسیه و الفلاسفه و تلک الکفریّات التی تعمی القلوب؟ والله قدر صرنا ضحکهً فی الوجود، فإلی کم تنبش دقائق الکفریّات الفلسفیه؟ لنردّ علیها بعقولنا. یا رجل! قد بلعت سموم الفلاسفه و تصنیفاتهم مرّات، و کثره استعمال السموم یدمن علیه الجسم و تکمن والله فی البدن، واشوقاه الی مجلسٍ یذکر فیه الأبرار! فعند ذکر الصالحین تنزل الرحمه، بل عند ذکر الصالحین یذکرون بالازدراء و اللعنه، کان سیف الحجاج و لسان ابن حزم شقیقین فواخیتهما، بالله خلّونا من ذکر بدعه الخمیس و أکل الحبوب، و جدّوا فی ذکر بدع کنّا نعدّها من أساس الضلال، قد صارت هی محض السنه و أساس التوحید، و من لم یعرفها فهو کافر أو حمار، و من لم یکفر فهو أکفر من فرعون و تعدّ النصاری مثلنا، والله فی القلوب شکوک إن سلم لک أیمانک بالشهادتین فأنت سعید، یا خیبه من اتّبعک، فإنّه معرّض للزندقه و الانحلال، لاسیّما إذا کان قلیل العلم و الدین باطولیّاً شهوانیّاً، لکنّه ینفعک و یجاهد عندک بیده و لسانه و فی الباطن عدوّ لک بحاله و قلبه، فهل معظم أتباعک إلّا قعید مربوط خفیف العقل؟ أو عامی کذّاب بلید الذهن؟ أو غریب و اجم قوی المکر؟ أو ناشف صالح عدیم الفهم؟ فإن لم تصدّقنی ففتّشهم وزنهم بالعدل. یا مسلم! أقدم حمار شهوتک لمدح نفسک، إلی کم تصادقها و تعادی الأخیار؟ إلی کم تصادقها و تزدری الأبرار؟ إلی کم تعظّمها و تصغّر العباد؟ إلی متی تخاللها و تمقت الزهاد؟ إلی متی تمدح کلامک بکیفیّه لا تمدح و الله بها أحادیث الصحیحین؟ یا لیت أحادیث الصحیحین تسلم منک، بل فی کلّ وقت تغیر علیها بالتضعیف و الإهدار، أو بالتأویل و الإنکار، أما آن لک أن ترعوی؟ أما حان لک أن تتوب و تنیت؟ أما أنت فی عشر السبعین و قد قرب الرحیل، بلی والله ما أدّکر أنّک تذکر الموت، بل تزدری بمن یذکر الموت، فما أظنّک تقبل علی قولی و لا تصغی الی وعظی، بل لک همّه کبیره فی نقض هذه الورقه بمجلدات و تقطع لی أذناب الکلام، و لا تزال تنتصر حتّی أقول: البتّه سکتُّ، فإذا کان هذا حالک عندی و أنا الشفوق المحبّ الوادّ، فکیف  حالک عند أعداؤک؟ و أعداؤک والله فیهم صلحاء و عقلاء و فضلاء، کما أنّ أولیاءک فیهم فجره و کذبه و جله و بطله و عور و بقر، قد رضیت منک بأن تسبّنی علانیه و تنتفع بمقالتی سرّاً، فرحم الله إمرءاً أهدی ألیّ عیوبی، فأنّی کثیر العیوب غزیر الذنوب، الویل لی إن أنا لاأتوب وافضیحتی من علام الغیوب و دوائی عفو الله و مسامحته و توفیقه و هدایته و الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمد خاتم النبیین و علی آله و صحبه أجمعین». علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب: ج۵، ص ۱۳۵-۱۳۷، زیاره المشاهد المشرفه.ر.ک: سیر أعلام النبلاء: ج۱، ص۳۸٫ مقدمه شعیب الارنؤوط.

[۸]– صفدی شافعی می گوید: علما در ردّ افکار و اندیشه های ابن تیمیّه کتاب های زیادی نوشتند و این ردیّه ها به دست ابن تیمیّه می رسید و اعتنایی به آنان نمی کرد؛ اما وقتی کتاب «التحقیق فی مسأله التعلیق» به دست وی رسید، با تعریف و تمجید از نویسنده آن، گفت: هذا رد فقیه. الوافی بالوفیات: ج۲۱، ص۲۵۵، شرح حال سبکی، ش ۱۸۰٫

[۹]– حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۱، ص۸۳۰٫

[۱۰]– نام دیگر این کتاب «شَنُّ الغاره علی من أنکر السفر للزیاره» است. سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج ۱۰، ص ۳۰۸، شرح حال علی بن عبدالکافی سبکی، ش ۱۳۹۳٫ در اهمیت این کتاب نزد آنان همین بس که جزو کتاب های درسی حوزه های علمیه اهل سنت در آن دوره قرار گرفت. همان، ص۵، شرح حال صفدی، ش۱۳۵۲٫

[۱۱]– سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۱۰، ص۱۷۶، شرح حال علی بن عبدالکافی سبکی، ش۱۳۹۳٫

[۱۲]– حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۱، ص ۸۳۷ و اسماعیل پاشا بغدادی، هدیه العارفین أسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون: ج۱، ص ۷۲۱٫

[۱۳]– «أمّا بعد فإنّه لمّا أحدث ابن تیمیّه ما أحدث فی أصول العقائد و نقض من دعائم الإسلام الأرکان و المعاقد، بعد أن کان مستتراً بتبعیّه الکتاب و السنه، مظهراً أنّه داع إلی الحق، هادٍ إلی الجنه، فخرج عن الاتّباع إلی الابتداع و شذّ عن جماعه المسلمین بمخالفه الإجماع و قال بما یقتضی الجسمیه و الترکیب فی الذات المقدسه… و کلّ ذلک و إن کان کفراً شنیعاً، لکنّه تقلّ جملته بالنسبه إلی ما أحدث فی الفروع». جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج۴، ص ۵۴-۵۶٫ به نقل از سبکی در الدره المضیئه فی الرّد علی ابن تیمیه:ص۵٫

[۱۴]– «عبد أذلّه الله و أغواه و ألبسه رداء الخزی و بوّاه من قوه الافتراء و الکذب ما أعقبه الهوان و أوجب له الحرمان». جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج۴، ص ۶۴، به نقل از عزامی شافعی در فرقان القرآن بین صفات الخالق و صفات الأکوان: ص۱۳۲٫

[۱۵]– یافعی شافعی، مرأه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان: ج۴، ص ۲۰۹، حوادث ۷۲۸ هجری قمری.

[۱۶]– «و اعلم أنّ الرفقه أعنی المزی و الذهبی و البرزالی و کثیراً من أتباعهم أضرّبهم أبوالعباس ابن تیمیّه إضراراً بیّناً و حَمَّلهم من عظائم الأمور أمراً لیس هیّناً و جرَّهم إلی ما کان التباعد عنه أولی بهم و أوقفهم فی دکادک من نار المرجوّ من الله أن یتجاوزها لهم و لأصحابهم». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۱۰، ص۴۰۰، شرح حال مزی، ش۱۴۱۷٫

[۱۷]– «یتکلم فی الفنون إلّا أنّ فی عقله شیئاً … فحضرتُه یوم الجمعه و هو یعظ الناس علی منبر الجامع و یذکرهم، فکان من جمله کلامه أن قال: «أنّ الله ینزل إلی سماء الدینا کنزولی هذا» و نزل درجه من درج المنبر». ابن بطوطه مالکی، نحفه النظار فی غرائب الأمصار معروف به رحله ابن بطوطه: ص۱۱۲-۱۱۳، مدینه دمشق و مسجدها الأموی.

[۱۸]– حصنی دمشقی شافعی، دفع الشبهه عن الرسول و الرساله: ص۱۳۱٫

[۱۹]– حسینی دمشقی، ذیل تذکره الحفاظ: ص۵۸، ۵۹، پاورقی۵، قال الإمام تقی الدین الحصنی فی دفع شبهه من شبه و تمرد: أنّ ابن کثیر و الشمس بن عبدالهادی و الصلاح الکتبی لا یؤخذ بأقوالهم فی ابن تیمیّه، لإفتنانهم بمجالسته و هم شباب.

[۲۰]– «مع أنّ کتبه مشحونه بالتشبیه و التجسیم و الإشاره إلی الازدراء بالنبّی صلّی الله علیه و آله و الشیخین و تکفیر عبدالله بن عباس رضی الله عنه و أنّه من الملحدین و جعل عبدالله بن عمر من المجرمین و أنّه ضال مبتدع». حصنی دمشقی شافعی، دفع الشبهه عن الرسول و الرساله: ص ۱۲۶، قول ابن تیمیّه بالتفرقه فی إحترام النّبیّ صلّی الله علیه و آله بین حیاته و موته و تکفیره الصحابه و التابعین و الائمه الأربعه.

[۲۱]– «هذا شی ء تقشعرّ منه الأبدان و لم نسمع أحداً فاه، بل و لا رمز ألیه فی زمن من الأزمان، و لا بلد من البلدان قبل زندیق حران ـ قاتله الله عزّ و جلّ و قد فعل ـ جعل الزندیق الجاهل الجامد قصّه عمر دعامه للتوصل بها إلی خبث طویته فی الإزدراء بسیّد الأوّلین و الآخرین و أکرم السابقین و اللاحقین و حط رتبته فی حیاته و أنّ جاهه و حرمته و رسالته و غیر ذلک زال بموته، و ذلک منه کفر بیقین و زندقه محققه». همان، ص۱۳۱٫

[۲۲]– «فاعلم أنّی نظرت فی کلام هذا الخبیث الذی فی قلبه مرض الزیغ، المتتبع ما تشابه من الکتاب و السنه إبتغاء الفتنه و تبعه علی ذلک خلق من العوام و غیرهم ممّن إراد الله عزّ و جلّ إهلاکه، فوجدت فیه ما لا أقدر علی النطق به و لا لی أنامل تطاوعنی علی رسمه و تسطیره، لما فیه من تکذیب ربّ العالمین فی تنزیهه لنفسه فی کتابه المبین و کذا الإزدراء بأصفیائه المنتخبین و خلفائهم الراشدین و اتباعهم الموفقین، فعدلت عن ذلک إلی ذکر ما ذکره الائمه المتّقون و ما اتفقوا علیه من تبعیده و إخراجه ببغضه من الدین». جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج۴، ص ۵۹-۶۰، آراء معاصریه و مقاربی عصره فی حقه. به نقل از حصنی در دفع شبهه من شبّه و تمرّد:ص ۲۱۶٫

[۲۳]– «فصرّح بتبدیعه، ثمّ صار یصرح فی مجلسه أنّ من أطلق علی ابن تیمیّه أنّه شیخ الاسلام فهو بهذا الإطلاق کافر». شوکانی وهابی، البدر الطالع بمحاسن مَن بعد القرن السابع: ج۲، ص۱۳۷، شرح حال محمد بن محمد العلاء البخاری العجمی الحنفی، ش ۵۱۵٫ و «و بالغ العلاء فی ردّه حتّی صرّح بکفر من أطلق علیه شیخ الاسلام». حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۱، ص۲۲۰، بحث ابن تیمیّه و ابن الزملکانی.

[۲۴]– «و هی أبشع المسائل المنقوله عن ابن تیمیّه». ابن حجر عسقلانی شافعی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری: ج۳، ص ۷۹ -۸۰، کتاب فضل الصلوه، باب فضل الصلاه فی مسجد مکه و المدینه، شرح احادیث ۱۱۸۸، ۱۱۸۹ و ۱۱۹۰٫

[۲۵]– «طالعتُ الردّ المذکور، فوجدتُه کما قال السبکی فی الإستیفاء لکن وجدتُه کثیر التحامل إلی الغایه فی ردّ الأحادیث التی یوردها ابن المطهر و أن کان معظم ذلک من الموضوعات و الواهیات، لکنّه ردّ فی ردّه کثیراً من الأحادیث الجیاد التی لم یستحضر حاله التصنیف مظانّها، لأنّها کان لا تّساعه فی الحفظ یتّکلُ علی ما فی صدره و الإنسان عامد للنسیان و کم من مبالغه لتوهین کلام الرافضی ذاته أحیاناً إلی تنقیص علیّ علیه السلام». ابن حجر عسقلانی شافعی، لسان المیزان:ج۶، ص۴۱۴، شرح حال علامه حلی، ش۹۴۵۴٫

[۲۶]– ابن حجر عسقلانی شافعی، الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه: ج۱، ص۱۴۴-۱۶۰، شرح حال ابن تیمیّه، ش۴۰۹٫

[۲۷]– برخی سال ۹۱۱ ۹۷۳ هجری قمری را به عنوان تاریخ ولادت و وفات ابن حجر هیثمی ثبت کرده اند. غَزّی، الکواکب السائره بأعیان المائه العاشره: ج۳، ص ۱۰۱ و ۱۰۲، شرح حال ابن حجر هیثمی، ش ۱۳۵۱٫

[۲۸]– «من هو ابن تیمیّه حتّی ینظر ألیه؟ أو یعوّل فی شیء من أمور الدین علیه؟ و هل هو إلّا کما قال جماعه من الائمه الذین تعقّبوا کلماته الفاسده و حججه الکاسده، حتّی إظهروا عوار سقطاته و قبائح أوهامه و غلطاته…». جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج۴، ص۶۴٫ 

[۲۹]– «ابن تیمیّه عبدٌ خذله الله و أضلّه و أعماه و أصمّه و أذلّه، بذلک صرح الائمه الذین بیّنوا فساد أحواله و کذب أقواله و من أراد فعلیه بمطالعه کلام الإمام المجتهد المتفق علی أمامته و جلالته و بلوغه مرتبه الاجتهاد أبی الحسن السبکی و ولده التاج و الشیخ الإمام العز بن جماعه و أهل عصر هم و غیرهم من الشافعیه و المالکیه و الحنیفه و لم یقصر اعتراضه علی متأخری السلف الصوفیّه، بل اعترض علی مثل عمر بن الخطاب و علیّ بن أبی طالب». جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل: ج۴، ص ۶۳-۶۴، آراء معاصریه و مقاربی عصره فی حقه. به نقل از ابن حجر هیثمی شافعی در الفتاوی الحدیثه: ص۸۶٫

[۳۰]– برای آگاهی بیشتر از مخالفین و منتقدین ابن تیمیّه به کتابهای «دراسات فی منهاج السنّه» نوشته آیت الله سید علی حسینی میلانی، صفحه ۵۷۷-۶۱۰، «بحوث فی الملل و النحل» ج۴، ص ۴۸-۸۲، نوشته آیت الله شیخ جعفر سبحانی، و «وهابیت از دیدگاه اهل سنت»، صفحه ۱۹-۱۲۱، نوشته علی اصغر رضوانی مراجعه شود.