محتوا و درون مایه سلفی گری معاصر

اصول و مبانی سلفی گری در طول قرن های گذشته ثابت مانده است، اما مفهوم و محتوای آن در اثر تحول شرایط و ویژگی های زمان و مکان تغییر یافته است، به طوری که نمی توان سلفی گری معاصر را دقیقاً همان سلفی گری سنتی یا کلاسیک دانست.

سلفی گری امروز، مفهومی بسیط و منسجم نیست؛ و تسامحاً بر طیف گسترده ای از جریان های تندرو سلفی گری گفته می شود که لزوماً همه ی آن ها از نظر مبانی کلامی، اعتقادی و سیاسی، و خاستگاه اجتماعی یکسان نیستند. گاهی هم هریک، گرایش های دیگری را تا سرحد کفر نفی می کنند.

این تنوع در سلفی گری معاصر چنان است که حتی در یک جریان سلفی گری خاص نیز ریز جریان هایی دیده می شود که اختلاف هایی بنیادین با یک دیگر دارند، برای نمونه:

  • شاخه اهل حدیث از مکتب سلفی گری «شاه ولی الله دهلوی» منشعب شد و سپس خود نیز دچار انشعاب داخلی گردید.
  • سلفی گری وهابی در دوره ی کنونی به شاخه های مختلفی تقسیم شده است که هریک ویژگی های خاص خود را دارد و نمی توان آن ها را در یک مفهوم واحد دسته بندی کرد؛ به گونه ای که شامل دسته های زیر می گردد:
  • گروه های بسیار تند رو و سنتی مانند اخوانی ها[۱] که صرفاً به باورهای «محمد بن عبدالوهاب» اعتقاد دارند.
  • طیف تندرو سلفی گری وهابی
  • طیف روشن فکر سلفی گری وهابی
  • جریان سکولار و لائیک سلفی گری وهابی

 

سلفی گری و مدرنیسم

سلفی گری مکتبی است که دل در گرو گذاشته دارد و می کوشد جامعه را به هزار و اندی سال پیش بازگرداند؛ و شعار اصلی آن، مرجعیت سلف در همه ی امور اجتماعی، دینی و سیاسی جامعه است. در مقابل، جهان امروز، عصر فن آوری و رشد علمی بشر استغ و مظاهر تمدن و نوآوری در همه ی جنبه های زندگی بشر به چشم می خورد.

   چنین وضعیتی، میان مبانی سلفی گری و جهان امروز تضادی اساسی پدید آورده است. از یک سو، سلفی گری به شدت گذشته گرایی را تشویق می کند و با مظاهر تجدد مخالف است، و از سوی دیگر مظاهر تمدن و فن آوری همه جا را فرا گرفته است. در نتیجه طیف هایی از سلفی گری با تأثیر پذیری از فضای مدرنیسم و فن آوری روز، کاملاً شرایط جدید را پذیرفته و از مواضع اعتقادی سنتی خود، عقب نشینی کرده اند. این گروه با الگو برداری از نظریه های توسعه و نوسازی، پای در مسیر غرب گذاشته اند؛ در حالی که گروه های افراطی در واکنش به شرایط امروز، هم چنان دیدگاه های سنتی خود را حفظ کرده و به رویارویی مستقیم و غیر مستقیم با شرایط عصر کنونی پرداخته اند.

برای نمونه، جایگاه زن و حد و مرز حضور او در جامعه، از جمله مسائلی است که مورد افراط و تفریط شدید این دو جبهه قرار گرفته است. از طرفی دولت عربستان، نگرش غربی به زن را پذیرفته است؛ و حفظ حجاب را فقط در حرمین شریفین واجب می داند و در سایر شهرها یا در برنامه های صدا و سیمای دولت عربستان، بی حجابی بسیار فراوان است.

از آن طرف، بر سر حقوق ابتدایی زنان مانند تحصیل مناقشه وجود دارد و حتی زنان در عربستان، اجازه ی رانندگی در شهر را ندارند. در واقع نوعی نگاهی افراطی به زن وجود دارد که متعلق به جریان افراطی سلفی است؛ و این جریان هیچ گونه حضور اجتماعی را برای زن نمی پذیرد و فعالیت او را صرفاً در خانه و آن هم به مثابه کنیزی برای مرد فرض می کند.

این ستیز افراط و تفریط، در حوزه سیاست، مسائل اجتماعی و مباحث علمی نیز وجود دارد، تا آنجا که در میان فتاوای عالمان سلفی، گاهی مواردی دیده می شود که هر انسانی را بهت زده می کند؛ فتواهایی درباره ی حرمت استفاده از ثمرات علم و فن آوری، مبارزه با نتایج علمی قطعی مانند کروی بودن زمین یا گردش آن به دور خورشید، که بسیاری از عالمان سلفی، حاضر به پذیرش آن نیستند.


[۱] اخوانی های عربستان غیر از «اخوان المسلمین» مصر است.

[۲] مفتی اعظم (سابق) عربستان، عبدالعزیزین عبدالله بن باز، فتوا داده است: “اعتقاد به دَوَران یا چرخش زمین باطل است و کسی که به این فرضیه باور داشته باشد، کافر است؛ برای این که این فرضیه با قرآن کریم (والجبال أوتادا) و قوله جل و علا «والی الاَرض کیف سطحت» منافات دارد.”

بن باز هم چنین گفته است: “هنگامی که جوان بودم و چشمان قدرتمندی داشتم، با چشمان خودم به خورشید نگاه می کردم و حرکت خورشید را می دیدم. پس اگر زمین در حال حرکت باشد، چه گونه ما آن را حس نمی کنیم و در آرامش هستیم؟ پس چه گونه کشتی های بزرگ در دریاها حرکت می کنند و چپ نمی شوند؟”

عبدالکریم بن صالح الحمید نیز در کتاب «هدایه الحیران فی مسأله الدَوَران»، (ص ۱۲-۳۲) با دفاع از این فتوا به نقض نظریه ی چرخش زمین پرداخته و نوشته است: “برخی علوم و فریضه ها فاسد و تباه گر و ملحدانه است؛ از جمله ی این اعتقادات، باور به کروی بودن و چرخش زمین است… و باور به دوران زمین، خطایی بسیار بزرگ تر از نظریه ی جهش و تکامل انسان از میمون است.” “کل دلیل من الکتاب والسنه علی دوران الأرض فهو تأویل باطل”. (ص ۳۳)

«ابن عثیمین» نیز در کتاب «مجموع فتوای و رسائل محمدبن صالح العثیمین» (ج ص، فتوای ۴۲، ص ۱۵۳)، به معلمان اخطار می دهد که از تدریس آن بخش از درس علوم و جغرافیا که از حرکت زمین سخن گفته می شود، خوداری کنند؛ چون این مطلب باعث مفسده و گمراهی دانش آموزان است.