ابن هشام در کتاب السیره النبویّه از ابن اسحاق، نقل می‌کند:

سپس هنگامی که کار بر قریش گران آمد، به سبب بدبختی و شقاوتی که در دشمنی با رسول خدا (ص) و پیروانش بر آنان رو آورده بود، فرومایگان خود را بر ضدّ حضرت تحریک کردند و او را آزار و اذیّت و تکذیب نمودند و شاعر و ساحر و کاهن و دیوانه‌اش خواندند؛ در حالی که او، مفسّر و ظاهر کننده‌ی امر خدا بود و هیچ چیز را پنهان نمی‌کرد و عیوب دین آنان را که بر آنان سخت گران می‌آمد، بیان می‌کرد و از بت‌های آنان، کناره‌گیری و از آن‌ها، بیزاری می جست.

ابن هشام هم‌چنین به نقل از بعضی اهل علم، گفته است:

سخت‌ترین روزی که بر رسول خدا (ص) از جانب قریش گذشت، روزی بود که حضرت از منزل بیرون آمد و هر کس از مردم (اعم از برده و آزاد) او را دید، تکذیبش کرد و آزار و اذیتش نمود. رسول خدا (ص) در همین حال به منزل بازگشت و از شدّت اندوه، جامه بر خود پیچید. امّا خدای متعال این آیه را بر او نازل فرمود: (یا ایُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ)[۱]؛ ای جامه به خود پیچیده! به پاخیز و انذار کن.


 

رمیه (ص) بالسحر و الجنون

قال إبن هشام:

قال ابن اسحاق: ثمّ إنّ قریشاً اشتدّ أمرهم‏ للشّقاء الّذی أصابهم فی عداوه رسول اللَّه (ص) و من أسلم معه منهم، فأغروا برسول اللَّه (ص): سفهاءهم، فکذّبوه و آذوه و رموه بالشّعر و السّحر و الکهانه و الجنون، و رسول اللَّه (ص) مظهِرٌ لأمر اللَّه لا یستخفى به، مباد لهم بما یکرهون من عیب دینهم و اعتزال أوثانهم و فراقه إیّاهم على کفرهم.[۲]

و قال أیضاً:

حدّثنی بعض أهل العلم: إنّ أشدّ ما لقی رسول الله (ص) من قریش أنّه خرج یوماً فلم یلقه أحدٌ من النّاس إلّا کذّبه و آذاه، لا حرٌّ ولا عبد، فرجع رسول الله (ص) إلی منزله، فتدثّر من شدّه ما أصابه، فأنزل الله تعالی علیه: (یا ایُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ[۳]).[۴]


 


[۱] . المدّثر:۱٫

[۲] . السّیره النّبویّه ۱: ۳۰۸٫

[۳] . المدّثر: ۱٫

[۴] . السّیره النّبویّه: ۱: ۳۱۰٫