تعریف عرفان


عرفان مثل بسیاری از اصطلاحات علوم انسانی قابل تعریف نیست، یعنی نمی توان آنرا دقیقاً تعریف کرد، مثل ترس، اضطراب، تهاجم فرهنگی، سرقت، زنا و… و همیشه بصورت تقریبی بیان می شود نه تحقیقی، و یکی از عللی که علوم انسانی از علوم تجربی مشکل ترند همین مسئله است. معنای طلا در همه جا یکی است ولی برای سرقت نمی توان تعریف جامعی بیان کرد. و بلکه عرفان یافتنی است و نه دانستنی. و چون یافتنی است، قابل تعریف نیست. و وقتی بیاید در کلاس درس خراب می شود. هر چه بگویید خوب است، ولی باز خراب شده است. یعنی عرفان وقتی است که سکوت باشد، خلوت باشد، نیمه شب باشد و کسی که آنرا می بابد، غیرت داشته باشد و به احدی نگوید. این می شود عرفان.
با توجه به این مطلب اگر بخواهیم تعریف مختصری از عرفان بگوییم می شود:

المنصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیماً لشروق نورالحق فی سرّه یخصّ باسم العارف
عارف کسی است که دائماً فکرش متوجه قدس جبروت۱ باشد و منتظر تابش نور خدا در سرش باشد.
من در میان جمع و دلم جای دیگر است.

 

تقسیم بندی عرفانها


عرفان مانند هر چیزی حلال و حرام دارد و نباید با اصل عرفان مخالف بود، عرفانهایی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام گرفته شد و درست و مورد تائید هستند، عرفانهایی نیز از مسیر غیر از اهل بیت گرفته شده است و عرفانهایی نیز از ضد مسیر اهل بیت گرفته شده است و ما با آن مخالفیم و باید جلویش را بگیریم، اما هرکدام را باید در حد خلافشان با آنها برخورد کرد نه بیشتر، یعنی افراط و تفریط نباید کرد، یک درویشهایی هستند که عیبشان این است که مسجد نمی روند، تقلید نمی کنند، خمس و زکات ندارند، ظاهر شرعی، آداب شرعی را رعایت نمی کنند تا این حد و تا همین حد باید با آنها باید مخالفت کرد. ولی یک درویش هایی هستند مثل پسیخانی و نقطویان که قطعاً و یقیناً از بت پرستان هندوستان نیز بدتر هستند. یعنی با یک چشم نباید همه آنها را نگاه کنیم، یک افرادی صد در صد کافر و مشرک و بت پرست و نجس هستند و یک افرادی هم در این حد است که مسجد نمی روند و تقلید نمی کنند و … که اینها خیلی با هم متفاوت است، از گناه آدم تا گناه ابلیس از زمین تا آسمان تفاوت است.۲

یک نوع عرفان، عرفانی است که صوفی ها و دراویش مدعی آن هستند: اصحاب صفه زمان پیامبر اکرم (ص)، زهاد ثمانیه و خواجه ربیع مشهد، تا ابوهاشم صوفی در زمان امام چهارم در کوفه و یا صفیان سوری در زمان امام پنجم و ششم، یعنی از زمان پیامبر نیز بوده است و ما با آن مخالفیم و کارهای خلاف شرع نیز در این فرقه ها نیز وجود دارد.

یک نوع عرفان، عرفان ادیان شرقی است مثلاً عرفان بودائی یا جینی، یا هندوئیزم، و حتی عرفانهایی الان در سیبری و قطب شمال است، این نیز نوعی عرفان است که مال ادیان شرقی هندوستان است که غالباً بت پرستند.۳

یک نوع عرفان، عرفانهایی است که در بعضی ادیان وجود دارد، مثلاً یهودیها یک نوع عرفان دارد، مسیحیها یک نوع عرفان دارد همان رهبانیت و .. مثلاً الان در اسپانیا خانقاهی است که هر ۵۰۰ سال یکبار درب آن باز می شود و کسانی که به این خانقاه می روند تا ۵۰۰ سال دیگر نمی توانند به بیرون از آن بیایند و زاد و ولدشان نیز داخل همان کلیسا است و از زمان حضرت عیسی تا الان تاکنون چهار بار درب آن بازشده است. که در اروپا اینطور مسائل خیلی است و این نیز رهبانیتی است که دین ما می گوید لا رهبانیه فی الاسلام.

یک نوع عرفان، عرفانی است که معلول ترس از جنگ بوده است، زمانی که جنگهای آتن و اسپارت رخ داد یک عده از جنگ می ترسیدند و بهمین خاطر جلوه مقدسی به خود گرفتند.چیزی که در همین هشت سال دفاع مقدس خودمان نیز بود، آدمهایی بودند که از جنگ می ترسیدند ولی رویشان نمی شد بگویند و می گفتند ما جنگ را قبول ندارم. آدمهایی بودند که گاهی از صدام هم دفاع می کردند و به هر طریقی جبهه و رزمندگان و .. را تضعیف می کردند و از دشمن تعریف می کردند. که اینها از دو سه هزار سال قبل سابقه دارند و وقتی از جنگ می ترسیدند می گفتند: دارم دعا می کنم و یک چله دارم می ترسم بهم بخورد و جبهه نمی روم.

عرفانهایی نیز در این چند سال اخیر پیدا شده است: عرفان های اوشو، اکنکا، کریشنامورتی، شیطان پرستی، عرفانهای سرخپوستی و

 

علت جذاب بودن عرفان


علت این است که عرفان جاذبه های فراوانی دارد، مثلاً اگر شما بخواهید به کشور دوردستی که غیرمسلمان غلبه دارد سفر کنید، درسهای که در حوزه خوانده می شود(فقه و اصول)، را نمی توان بیان نمود ولی عرفان اسلامی را در هر جای دنیا، برای بی دین و دین دار جاذبه دارد چون هر کسی عطش معنوی دارد، چه مسلمان چه غیر مسلمان. کمونیست هم که باشد عطش معنوی دارد. خمرهای سرخ وقتی که در کامبوج قدرت در دستشان بود بیش از ۲ میلیون آدم را سربریدند، اما مردم بخاطر مسائل عرفانی مقاومت می کردند، با اینکه مسلمان نبودند، ولی هرکسی عطش معنوی دارد. در عین حال که فقه و اصول برای ما بسیار مهم است و ارزش دارد ولی به جنبه های معنوی خیلی باید توجه کنیم.
امام خمینی که فقیه به تمام معنا بود، یک عارف به تمام معنا نیز بود و تا آخر عمرش نیز عرفان را رها نکرد.
هندوستان ۱۵۰ میلیون مسلمان دارد، که بخاطر یک عارف (خواجه نظام الملک) ، ۱۵۰ میلیون نفر مسلمان شدند، یعنی عرفان اینقدر تاثیر گذار است،

فلذا ما هیچ وقت نباید با عرفان مخالفت کنیم بلکه باید آنرا پیرایش و پالایش کنیم و با این کارهای صوفی ها و دراویش و حرف های نادرست و مکاشفات دروغین مخالفت کنیم و جلویش را بگیریم، ولی اصل عرفان چیز خوبی است، فقط باید جلوی انحرافات را گرفت تا واردش نشویم.

عرفانهای نوظهور از اساس بر امر باطلی است ولی ادعاها، ادعاهای قشنگی است.

در آینده توضیح خواهیم داد که عرفانهای نوظهور چه حرفهای حقی را با باطل آمیخته می کند و مطرح می کنند.

 

 

منبع:پرسمان


پاورقی ها
۱-
جبروت پائین و بالا دارد که قدس جبروت یعنی بالای آن و نگاه و فکر عارف به قدس جبروت است.
۲-
در آینده نظرات فقها و مراجع را درباره آنها خواهیم گفت.
۳-
حتی فرقه ی نعمت اللهی ها، تصوفشان می رسد به معصوم علیشاه دکنی و در قرن نه از دکن حیدرآباد هندوستان به ایران آمد ابتدا به شیراز و بعد به اصفهان و بعد به گناباد منتقل شد.