نخست باید دانست؛ اعتقاد به وحدانیت خداوند دارای دو جنبه می  باشد:

الف – در اعتقادات؛  ب – در اعمال و افعال.

توحید در خالقیت، ربوبیت و الوهیت از مصادیق توحید اعتقادی می باشد. توحید در توکل از مصادیق توحید در افعال و اعمال می باشد، مثلاً در توحید در الوهیت فرد در مقام عقیده و نظر معتقد می باشد که جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی شایستگی مقام الوهیت را ندارد و تنها معبود حقیقی او می باشد، ولی توحید در توکل به این معناست که انسان تنها خداوند را نقطه اتکاء و اتکال خود بداند. آیات قرآن کریم می  فرماید: «عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»؛[۱]

و یا می فرماید:

«قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ»؛[۲]

باید دقت داشت توکل(بر وزن تفعل) با توکیل(بر وزن تفعیل) از حیث معنایی کاملاًکاملاً  متفاوت است. توکیل یعنی انسان عملی را تمام و کمال به دیگری بسپارد و خود هیچ دخالتی در آن کار نکند و همه امور را به دیگری واگذارد ولی مفهوم توکل به معنای سلب مسئولیت نیست. بلکه به معنای قبول تعهدات لازم همراه با اعتقاد به این که قادر مطلق خداوند متعال است لذا در سوره آل عمران خداوند متعال می  فرماید: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»؛[۳]

زمانی که عزم به کاری کردی توکلت به خداوند باشد یعنی تلاشت همواره همراه با اعتقاد قلبی بر قدرت لایزال الهی باشد، بنابراین توحید در توکل به معنای عدم تلاش نمی باشد و اصولاً از لوازمات عالم ماده استفاده کردن از امکانات جهت برآورده شدن نیازهایی مادی می باشد. البته لازم به ذکر است تمام انواع توحیدهای عملی برگشت به توحید اعتقادی پیدا می کند مثلاً توحید در توکل بازگشت به توحید در ربوبیت پیدا می کند با این فرق که در توحید در ربوبیت انسان کل هستی را وابسته به خداوند می داند اما در توحید در توکل،  انسان در هر فعلی که انجام می دهد معتقد است تنها قدرت الهی است که اگر به این فعل تعلق گیرد، انجام می شود.

روایات فراوانی در بحث توکل ذکر شده است که همه اشاره به این امر دارد که توکل یک صفت قلبی است که جلوه و اثرش در خارج بروز و ظهور می  کند «ان لا تخاف مع الله شیئاً» به غیر از خدا از کسی نهراسد.[۴]

و یا امیرالمؤمنین می فرماید: «ایمان دارای چهار رکن می باشد: رضا به قضای الهی، توکل به خداوند، واگذاری و تفویض امور به خداوند و تسلیم امر الهی شدن[۵]

با دقت در این روایت می توان بیان داشت تمام این چهار رکن برگشت به توحید در ربوبیت می کند، لذا زمانی که انسان دریافت که در وجودش محتاج به خداوند است و ممکن الوجود است و کل هستی به طور دائمی  وجودشان را از خداوند دریافت می نماید، در این حالت تمام امور خود را به خداوند واگذار می نماید و اگر کاری انجام دهد به این معناست که زمینه و شرایط بهره مندی از لطف خداوند را فراهم می کند.

به عبارتی می توان گفت؛ «توکل» یک صفت کمالی و ممدوح می باشد که مربوط به قلب است و بین شخص متوکل و غیرمتوکل، تفاوتی در ظاهر اعمال دیده نمی شود، شخص متوکل از تمام نعمات الهی استفاده می نماید، شخص غیرمتوکل نیز همین طور، شخص متوکل از تمام اسبابی که خداوند برای رسیدن به اهداف تنظیم فرموده است استفاده می کند، شخص غیرمتوکل نیز همین طور، تنها فرقی که بین این دو وجود دارد این است که شخص متوکل تمام این اسباب را از جانب خداوند متعال می

گر توکل می کنی در کار کن                 کشت کن پس تکیه بر جبار کن[۶]

پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمی روند، فرمود: چه می کنید؟ گفتند ما متوکلین هستیم، پیامبر فرمودند: «شما متوکل نیستید بلکه سربار جامعه هستید»[۷]

البته شخص متوکل علاوه بر امکانات مادی و ظاهری از عوامل معنوی نیز بهره می شود و از امدادهای ویژه خداوند نیز کمک می  گیرد.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:علیرضا حیدرزاده/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – مائده (۵)، آیه ۲۳٫

[۲] – زمر (۳۹)،‌ آیه ۱۳۸٫

[۳] – آل‌عمران (۳)، آیه ۱۵۹٫

[۴] – مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، باب‌التوکل، ص ۱۵۷٫

[۵] – همان، ج ۷۰، ص ۱۸

[۶] – مولوی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۴۷٫

[۷] – نوری، میرزاحسین، مستدرک‌الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۲۱۷٫