در این متن می خوانید:
      1. جایگاه بسیار بالای مادر

جایگاه بسیار بالای مادر

کسی خدمت پیغمبر اکرم رسید عرض کرد که یا رسول الله من گناهی مرتکب شدم که گمان ندارم دیگر بخشیده شوم، گناهی مرتکب شده‌ام بزرگی آن گناه به قدری است که گمان بخشیده شدن دیگر ندارم. بعد خود او گفت: یا رسول الله در زمان جاهلیّت که بچّه‌ها را زنده به گور می‌کردند من چند دختر خود را زنده به گور کردم. آخرین دختر خود را وقتی که متولّد شد خواستم بردارم برای زنده به گور کردن ببرم دیدم همسر من به التماس افتاد، شروع به گریه کرد، التماس کرد که این بچّه را نبرم. چقدر وحشی بودند، حیوان بچّه‌ی خود را زنده به گور می‌کند؟ امّا آن‌ها این کار را می‌کردند. می‌گوید: وقتی خواستم این بچّه را ببرم همسر من خیلی گریه کرد، التماس کرد که این بچّه را نبرم، تا بیرون در آمد ناله می‌زد، من ناراحت شدم، برای همسر خود دلسوزی کردم این بچّه را رها کردم. دو سه سال مخفیانه این بچّه را بزرگ کردیم، مخفیانه که کسی نفهمد دختری در خانه‌ی ما هست و دارد بزرگ می‌شود. ولی من همیشه ناراحت بودم که این لکّه‌ی ننگ را در خانه داریم بزرگ می‌کنیم، همیشه ناراحت بودم. تا این‌که یک مرتبه دیگر طاقت نیاوردم و همسر من که در خانه نبود این دختر بچّه را برداشتم به سمت بیابان برای زنده به گور کردن رفتم.

سه سال، چهار سال داشت برای زنده به گور کردن بردم. وقتی شروع به کندن چاله کردم این دختر بچّه تصوّر می‌کرد من می‌خواهم با او بازی کنم، می‌آمد به من کمک می‌کرد خاک را کنار می‌زد. وقتی چاله را کندم این دختر را در آن گذاشتم باز هنوز می‌خندید، تصوّر می‌کرد دارم با او بازی می‌کنم، شروع کردم روی او خاک پاشیدم. پیغمبر دارد این‌ها را می‌شنود، پیغمبر چه کشید، آن دل مهربان چه کشید، دارد این‌ها را می‌شنود. شروع کردم روی این دختر بچّه خاک ریختم، باز می‌خندید، امّا وقتی دید این خاک دارد روی او سنگینی می‌کند و راه نفس او کم کم دارد بند می‌آید به گریه افتاد، شروع به گریه و ناله کرد. من بی‌توجّه، بیرحمانه روی او خاک می‌ریختم، اصلاً توجّه به گریه‌های او نمی‌کردم. وقتی که خاک ریختم آخرین کلام او که دیگر دهان او پر از خاک شد و مدفون شد، آخرین کلام او این بود که «یا أَبَتاه»، بابا، به من پناه برد، ولی من توجّه نکردم او را مدفون کردم. یا رسول الله گناهی دیگر بالاتر از این وجود دارد؟ من بخشیده می‌شوم؟ چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

پیغمبر اکرم فرمود: مادر تو زنده است؟ گفت: خیر، از دنیا رفته است. فرمود: خاله‌ی تو زنده است؟ عرض کرد: بله. گفت: به خاله‌ی خود احترام بگذار شبیه مادر تو است جبران آن گناه تو می‌شود، به خاله‌ی خود که شبیه مادر تو است خوبی کن که جبران آن گناه شود. الله اکبر از این دین که بن بست ندارد، الله اکبر از این پیغمبر که چطور راه حل نشان می‌دهد و واقعاً این‌چنین است، الله اکبر از نقش مادر که کیست که احترام گذاشتن به شبیه مادر، خاله، می‌تواند جبران و کفّاره‌ی چنین گناهی باشد. خوشا به حال آن کسانی که پدر و مادر آن‌ها زنده هستند می‌توانند هنوز کاری انجام دهند.