یک. حکمت شفاعت

نخست باید دانست از ویژگى هاى انسان آن است که اگر نافرمانى کند، به طور طبیعى احساس جدایى مى کند؛ هر چند راه توبه باز است و به طور مستقیم مى تواند از خداوند آمرزش بخواهد. بسیارى از افراد از نافرمانى خود، شرمنده بوده و از توبه شکستن احساس ناامیدى مى کنند؛ لذا از آنجا که تمام افعال خداوند بر اساس حکمت و مصلحت استوار است، گشودن باب شفاعت به روى گنه کاران ـ با شرایط خاص ـ بر همین اساس است. بعضى از حکمت ها در زمینه شفاعت عبارت است از:

۱ـ۱ – روزنه امید

اعتقاد به شفاعت، پدید آورنده روزنه امید در دل گنه کاران است. به هر حال هر انسانى در طول زندگى خود، گرفتار گناهان و لغزش هایى مى شود. اعتقاد به شفاعت، سبب مى شود که فرد گنه کار امیدوار باشد که گناهان براى او سرنوشت قطعى و غیرقابل تغییر رقم نزده است و او مى تواند با جلب رضایت خداوند، از طریق اجتناب از گناه و عمل به دستورات او و هم سنخ شدن با اولیاى الهى، درِ رحمت و مغفرت الهى را تا روز قیامت به روى خود باز نگه دارد و از شفاعت آنان بهره مند گردد. اگر انسان گنه کار معتقد باشد که گناهان گذشته او یا لغزش هاى احتمالى، براى او سرنوشت قطعى نامطلوبى پدید مى آورد و به هیچ وسیله اى نمى توان آن را تغییر داد؛ ممکن است دچار یأس و ناامیدى شده و روز به روز بار گناه خود را سنگین تر کند و چنین بیندیشد: دیگر چه سود که نیمه باقى مانده عمرم را با رنج طاعت همراه سازم و از لذت گناهان چشم بپوشم.

شفاعت، درى از رحمت الهى است که به سوى انسان گشوده شده تا او را از خطر یأس و نا امیدى، نجات دهد و به آینده امیدوار سازد.

۱ـ۲ – تشویق به انجام وظایف

نوید به شفاعت و قرار دادن شروطى براى آن، سبب مى شود انسان تلاش و سعى خود را در جهت تحصیل آنها به کار بندد؛ زیرا شفاعت تنها شامل حال کسانى مى شود که در دنیا با انجام دادن وظایف و دستورات الهى، رشته پیوند خود را با خدا و اولیاى الهى، محکم کنند؛ یعنى، بر خلاف گمان عده اى ـ که اعتقاد به شفاعت را موجب جرأت افراد بر گناه و سر باز زدن از مسئولیت مى دانند ـ شفاعت عاملى انگیزاننده در جهت عمل به وظایف و ترک گناهان و ایجاد رابطه با خدا و اولیاى الهى است.

۱ـ۳ – شفاعت پاداش صالحان

در بیان یکى از حکمت هاى شفاعت آمده است: «شفاعت هدیه و جایزه اى است براى کسانى که عقیده و عمل آنان در دنیا، مورد رضایت خداوند بوده است».[۱] این سخن با توجه به شرایط شفاعت روشن تر مى شود؛ زیرا میان کسى که توشه اى جز مخالفت، عصیان و کفر نسبت به خداوند ندارد، فرق است با کسى که سعى و تلاش او در جهت جلب رضایت خدا و حرکت در مسیر او بوده، لکن گاهى هم دچار خطا و لغزش شده است. شفاعت هدیه و جایزه اى به چنین انسان هایى است تا به سبب عقیده و عمل نیک آنها، لغزش ها و گناهانشان بخشوده شود.

دو. حکمت وساطت اولیاى خدا

گزینش بندگان صالح به عنوان سبب و واسطه فیض، بر اساس حکمت و مصالحى است:

۲ـ۱ – بزرگداشت اولیاى الهى

برگزیدن اولیاى الهى به عنوان واسطه هاى فیض مغفرت، در حقیقت نوعى تکریم و تجلیل از کسانى است که تمام عمر خود را در مسیر عبودیت و بندگى حضرت حق و جلب رضاى او به کار بسته اند. به همین جهت هر کس در درگاه الهى مقرب تر باشد، از شفاعت بیشترى برخوردار خواهد بود.

همه مؤمنان، شهیدان، عالمان ربانى، اوصیا، ملائکه، امامان معصوم و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  شفاعت مى کنند؛ لکن میزان شفاعت شان یکسان نیست.

امام باقر (علیه السّلام)  در مورد شفاعت مؤمنان مى فرماید: «مؤمن به اندازه عمل خود شفاعت مى کند: براى دو نفر، یا خانواده اش و یا قومش».[۲] پس تکریم اولیاى الهى به میزان درجه عبودیت و بندگى آنان است؛ هر اندازه شفیعان از مرتبه بالاترى از قرب برخوردار باشند، میزان شفاعت و تکریم آنان بیشتر است.

۲ـ۲ – اثر سازنده در هدایت مردم

قرار دادن اسوه هاى هدایت ـ پیامبران، اوصیا، عالمان و شهیدان ـ به عنوان شفیعان روز رستاخیز، موجب مى شود که آنان هر چه بیشتر در کانون توجه و اقبال مردم قرار گیرند. مشروط کردن شفاعت به وجود رابطه معنوى و هم سنخى عقیدتى و عملى میان شفیعان و شفاعت شوندگان، موجب الگوگیرى از ایشان است و نقش تربیتى مهمى را در سعادت و رستگارى انسان ها دارد.

در روایات نیز بر محبت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم (علیهم السّلام)  و نقش آن در شفاعت، تأکید شده است؛ زیرا محبت و پیوند عاطفى، سبب شیفتگى و همگونگى با آنان در عقاید و راه و روش عملى است.

۲ـ۳ – تجلى رابطه دنیوى

همان گونه که اعمال در آخرت تجسّم مى یابد، روابط نیز مجسم خواهد شد. شفاعت اولیاى الهى، در حقیقت جلوه گرى رابطه معنوى و هم سنخى روحى شفیعان و شفاعت شوندگان است. اینان کسانى اند که در زندگى دنیوى، تحت جذبه هدایت گرى اولیاى الهى قرار گرفته و با آنان در مسیر اطاعت و بندگى خداوند، هم عقیده و همراه بوده و به درجه اى از همراهى و همرازى با آنان رسیده اند.

 

دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی


[۱] – بحار الانوار، ج ۸، ص ۴۰، ح ۲۲ و ۲۳٫

[۲] – میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۴۷۶، ح ۹۵۲۳٫