واژه «فتنه» در لغت به معنای ابتلاء و آزمون و امتحان کردن و واقع شدن در رنج و فشار است.[۱] هنگامی که طلا و نقره را می‌ گدازند تا خالص آن را از ناخالص جدا نماید؛ می‌ گویند: «فتنتُ الفضّهَ والذّهبَ»؛[۲] ازاین رو در قرآن کریم در مورد داخل کردن گناهکاران در آتش می‌ فرماید:

«یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ»؛[۳]

فتنه از دیدگاه نهج البلاغه و قرآن کریم دو معنا دارد؛ گاهی به معنای امتحان الهی و آزمودن است چنان که قرآن کریم می‌ فرماید:

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»[۴]

«آیا مردم پنداشتند، همین که بگویند: «ایمان آوردیم» رها می‌ شوند در حالی که آنان آزمایش نمی‌ شوند؟!»

فتنه به معنای آزمایش و امتحان کار خداوند است که برای همه انسان ها در طول زندگی فردی و اجتماعی رخ می‌ دهد؛ فتنه به معنای آزمایش و امتحان الهی بدین معناست که انسان همواره در طول زندگی فردی و اجتماعی بر سر دو راهی حق و باطل، نور و ظلمت، عقل و هوای نفس، خدا و شیطان قرار دارد؛ و اوست که با اراده و میل خود یکی از این دو راه را انتخاب می‌ کند. به دیگر سخن انسان همیشه در حالت انتخاب و گزینش است؛ یا حق و درست را بر می‌ گزیند و یا باطل و نادرست را و این انتخاب و گزینش است که به انسان ارزش و هویت می‌ دهد.

فتنه به معنای آزمایش و امتحان الهی یکی از حکمت های زیبای خداوندی است که زمینه بروز و فعلیت استعدادها و توانمندی ها یا پیشرفت انسان را فراهم می‌ کند؛ و حس حق‌جویی و حق یابی و حرکت به سوی کمال یا پیشرفت را شکوفا می‌ سازد. همان گونه که در معنای لغوی فتنه بیان شد، انسان ها زیر فشار و رنج مشکلات و بلاها قرار می‌ گیرند تا گوهر وجودشان خالص و ناب گردد و از آلودگی های رفتاری و اخلاقی پیراسته گردند.

بنابراین تا وقتی رویدادهای زندگی قابل تقسیم به حق و باطل باشد؛ و تا دو عاملِ متضادّ «خود طبیعی» و «خود انسانی» قدرتی برای فعالیت و تکاپو در درون آدمی داشته باشند، برای زندگی انسان راهی جز مسیر فتنه ها وجود ندارد.[۵] ازاین‌رو امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمودند:

«کسی از شما نگوید: «خدایا من از فتنه و امتحان به تو پناه می‌ آورم»؛ زیرا هیچ‌کس را از فتنه خلاصی نباشد. اما اگر خواستید به خدا پناه آورید باید از فتنه ها و آزمون های گمراه کننده به او پناه جویید؛ که خداوند سبحان می‌ فرماید: «و بدانید که دارایی ها و فرزندان شما فتنه [وسیله آزمایش شما] هستند»[۶]

معنای این سخن آن است که خدای سبحان مردم را با دارایی ها و فرزندانشان می‌ آزماید تا روشن شود چه کسی از روزی خداوند ناخشنود و خشمگین است و چه کسی به سهم و روزی خود راضی و خشنود است. گرچه خدای سبحان مردم را بهتر از خودشان می‌ شناسد، اما این آزمون برای آن است که کارهایی که سزاوار پاداش و کیفر هستند ظاهر و آشکار گردد»[۷]

معنای دیگر «فتنه» که بسیار در نهج البلاغه به کار رفته؛ عبارت از آشوب و آشوبگری است. آشوب به مجموعه ای از فعالیت ها و هیجانات سردرگمی گفته می‌ شود که دارای ابعاد گوناگونی از حق و باطل است.[۸]

به بیان دیگر در شرایطی که یک امر باطل و نادرستی خود را با جلوه هایی از حق و درستی بپوشاند به گونه ای که تشخیص حق از باطل برای توده های مردم کار سخت و دشواری باشد؛ این فضای تیره و تار که حق و باطل در هم آمیخته می‌ گردد را فتنه گویند. آمیختگی حق و باطل گاهی در شیوه استدلال و برهان؛ و آگاهی در رفتار و عملکرد منافقانه است. ازاین رو اموری که حق محض اند یا باطل محض، مجالی به آشوب‌گران نمی‌ دهد؛ زیرا هر باطلی تا زمانی که با حق و راستی پوشانده و جلوه داده نشود مورد پذیرش خردمندان قرار نمی‌ گیرد.

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) درباره آمیختگی جنبه های حق و باطل در فتنه چنین می‌ فرمایند:

«فلو أنّ الباطلَ خَلَص مِن مزاج الحقّ لَم یخفَ علی المُرتادین؛ و لو أنّ الحقّ خَلَصَ مِن لَبس الباطل إنقَطَعت عنه ألسُنُ المعاندین؛ و لکن یؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و مِن هذا ضغثٌ، فیمزجان! فهنالک یستولی الشیطانُ علی اَولیائه و ینجو «الّذین سبقت لهم مِنَ الله الحُسنی»؛[۹] «اگر باطل به طور صریح چهره می‌ نمود و با حق در آمیخته نمی‌ شد، حق جویان آن را می‌ شناختند. و اگر حق از پوشش باطل خالص می‌ گشت، زبان دشمنان از آن کوتاه می‌ شد. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می‌ گیرند و با هم می‌ آمیزند، و در این هنگام است که شیطان بر دوستانش مسلّط می‌ گردد و کسی که لطف خداوند پیش از این شامل حالشان شده، نجات می‌ یابند.»

امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه فتنه را به «شب تاریک»، «دریای متلاطلم»،[۱۰] «امواج خروشان»[۱۱] و «گردباد ویرانگر»[۱۲] تشبیه می‌ کنند که نشانگر جنبه های سردرگمی و سرگردانی و کوبندگی و تباهی گری فتنه هاست. ازاین رو یک رابطه نزدیک میان فتنه و «شبهه پراکنی» وجود دارد؛ امام(علیه السلام) در تعریف «شبهه» می‌ فرمایند:

«شبهه را ازاین رو شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. اما اولیای خدا چراغشان در فضای شبهه ناک یقین است»[۱۳]

حضرت امیر(علیه السلام) در زمان خویش با سه فتنه جنگ جمل، صفین و نهروان رو دررو بودند؛ ایشان در مورد فتنه بنی اُمیه به مردم هشدار دادند و فرمودند:

«آگاه باشید که نزد من بیمناک ترین فتنه ها برای شما فتنه بنی امیه است، زیرا که آن فتنه ای کور و تاریک است. همگان را در بر می‌ گیرد و مصیبتش خاصّ مؤمنان است…»[۱۴]

همچنین درباره فتنه جنگ نهروان و خوارج فرمودند:

«من چشم فتنه را کور کردم، و کسی جز من جرأت چنین کاری نداشت و این پس از آن بود که تاریکی فتنه همه جا را در بر گرفته بود و بیماری هاری آن شدّت یافته بود»[۱۵]

همان گونه که در تعریف فتنه بیان شد باطل برای آن که بتواند مجالی برای جولان دادن پیدا کند زیر پوشش و نمادهای حق پنهان می‌ شود؛ در این سه جنگ جمل و صفین و نهروان، فتنه گران گاهی با جلو انداختن همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و گاهی با بر نیزه کردن قرآن ها و شعار «لا حکم الّا لِلّه» و گاهی در پوشش تلاوت قرآن و تقدّس مآبی چهره باطل خود را پنهان کردند.

نکته مهمّی که در سخنان امیرمؤمنان علی(علیه السلام) مورد تأکید قرار گرفته؛ تبیین علل و عوامل پیدایش «فتنه» است؛ امام(علیه السلام) به طور کلی سه عامل و منشأ مهم را برای بروز فتنه در جامعه ذکر می‌ کنند؛ «پیروی از هوا و هوس»؛ «بدعت‌گذاری»؛ و «تفرقه‌افکنی و اختلاف».

«إنّما بَدءُ وقوع الفِتن أهواءٌ تُتّبَع و أحکامٌ تُبتَدَع؛ یخالَف فیها کتابُ الله و یتولّی علیها رجالٌ رجالاً، علی غیرِ دین الله»؛[۱۶] «آغاز و منشأ پیدایش فتنه ها پیروی از خواهش های نفس است و بدعت هایی که گذارده می‌ شود. در آن فتنه ها و بدعت ها با کتاب خدا مخالفت می‌ شود، و بر پایه آن بدعت ها گروهی از مردان، مردان دیگر را یاری و پیروی می‌ کنند.»

امام علی(علیه السلام) در مورد عامل تفرقه و نقش آن در بروز فتنه می‌ فرمایند:

«شیطان راه های خود را برایتان هموار می‌ کند، و می‌ خواهد گره های رشته ایمانتان را یکی یکی باز کند، و به جای وحدت و یکپارچگی شما را پراکنده سازد، و از پراکندگی فتنه بر پا کند. پس، از وسوسه ها و فسادهای او روی برتابید و خیرخواهی کسی که آن را نثار شما می‌ کند بپذیرید، و آویزه گوش خود سازید.»

در فتنه های صدر اسلام به ویژه فتنه سقیفه که پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاد این سه عاملِ «هواپرستی»، «بدعت‌گذاری» و «تفرقه‌افکنی»[۱۷] به خوبی مشاهده می‌ شود چنان که حضرت علی(علیه السلام) در خطبه شقشقیه به این عوامل پرداخته اند.

در خطبه ۱۵۶ ذکر شده که مردی برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان از «فتنه» برای ما سخن بگو. آیا درباره فتنه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز سؤال کرده‌ای؟

حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: وقتی خداوند این آیه را نازل فرمودند: «الم. أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»[۱۸] می‌ دانستم تا زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان ما هست فتنه بر ما فرود نمی‌ آید. گفتم: ای رسول خدا! این فتنه که خداوند تو را از آن باخبر ساخته چیست؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«یا علی؛ إنّ أمّتی سَیُفتَنونَ مِن بعدی» «ای علی! دیری نپاید که امّتم پس از من آزموده می‌ شوند.»

سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت شهادت علی(علیه السلام) را به ایشان دادند و درباره نمونه ها و مصادیقی از فتنه فرمودند:

«ای علی دیری نپاید که مسلمانان پس از من با اموالشان آزموده می‌ شوند. آنان با دینداری خود بر خدا منّت می‌ گذارند، و رحمتش را آرزو می‌ کنند، و از قهر و خشمش خود را ایمن می‌ شمارند، و با شبهه های دروغین و هواهای غفلت آفرین حرام او را حلال ساخته، شراب را به نام آب انگور، و رشوه را به اسم هدیه، و ربا را به عنوان معامله مباح می‌ شمارند»[۱۹]

نکته شایان ذکر که در سخنان امام علی(علیه السلام) بر آن تأکید شده آثار و پیامدهای منفی و ویران‌گر فتنه است؛ امام(علیه السلام) آثار و پیامدهای نامطلوبی که فتنه و آشوب از خود به جای می‌ گذارد را این‌گونه برمی شمرند:

۱ – سست شدن رشته دین، ۲ – لرزان شدن پایه های یقین، ۳ – لغزش دل های پایدار، ۴ – مشتبه شدن امور و در هم آمیختن درست و نادرست، ۵ – کشته شدن و به هدر رفتن خون ها، ۶ – پوشیده شدن سیمای واقعی حقیقت، ۷ – ایجاد رخنه در نشانه های دین، ۸ – گسستن پیوند های خویشاوندی، ۹ – فروکش کردن چشمه های حکمت، ۱۰ – جسارت پیدا کردن ستمگران و به سخن آمدن آنها، ۱۱ – شبهه پراکنی و آمیختن حق و باطل، ۱۲ – تشخیص ندادن حق از باطل، ۱۳ – فتنه از گذرگاه مخفی و ناپیدا روی می‌ آورد، ۱۴ – سختی و زشتی آن در پایان کار آشکار می‌ شود، ۱۵ –  آغازش همچون دوران جوانی با سرعت و نشاط است، ۱۶ – آثار فتنه همچون آثار برجای مانده در سنگ های سخت ماندگار است، ۱۷ – ستمکاران براساس پیمانی که با یکدیگر دارند، آن را از هم ارث می‌ برند.[۲۰]

این پیامدهای منفی فتنه از معجزات و شگفتی های سخن امیرمؤمنان است؛ انسان این نشانه ها و پیامدهای فتنه را در فتنه ها و آشوب هایی که در عصر کنونی اتفاق می‌ افتد، به خوبی مشاهده می‌ کند.

مطلب مهم دیگر که در آموزه های ژرف نهج البلاغه بیان شده؛ چگونگی برخورد با فتنه و راه های برون رفت از آن است. نکته نخست در شیوه برخورد با فتنه آن است که شروع فتنه و پیدایش نطفه آن به صورت آرام و پنهانی است و به طور خزنده و نامحسوس پیش می‌ رود و گسترش می‌ یابد. بنابراین لازم است که در همان آغاز شکل‌گیری فتنه، با عوامل آن قاطعانه برخورد کرد و پایداری و استقامت نمود. امام علی(علیه السلام) درباره برخورد پیش گیرانه از فتنه ها می‌ فرمایند:

«و تثبّتوا فی قَتام العِشوَه، واعوجاج الفتنه عند طلوع جنینها، و ظهور کمینها، وانتصابِ قُطبِها، و مدارِ رَحاها»؛[۲۱] «چون گرد و غبار شبهه ها برخاست، و ناهمواری راه فتنه ها نمایان شد، و آن وقت که طلیعه فتنه پدیدار گشت، و نهانش آشکار، و محورش برقرار شد، و آسیابش به گردش آمد، بر جای خود ثابت بمانید».

راه کار دوم در برخورد با فتنه ها آن است که انسان با فتنه گران همکار و همراه نشود و خود را بازیچه دست آنها قرار ندهد و نگذارد موج سواران از او سوء استفاده کنند. حضرت علی(علیه السلام) در این باره می‌ فرمایند:

«فلا تکونوا أنصاب الفتن، و أعلام البدَع، والزموا ما عُقِدَ علیه حبلُ الجماعه و بُنیت علیه أرکان الطاعه»؛[۲۲] «پس شما ای مؤمنان! پرچم های فتنه و نشانه های بدعت نباشید و آنچه را که پیوند امت اسلامی بدان استوار، و ارکان طاعت بر آن پایدار است، برخود لازم شمارید».

در سخن حکیمانه دیگری امام علی(علیه السلام) درباره همراهی نکردن با فتنه گران می‌ فرمایند:

«کُنْ فی الفتنه کابن اللّبون، لاظهرٌ فَیرکَب وَ لا ضرعٌ فَیحلب»؛[۲۳] «هنگام رویارویی با فتنه و آشوب [که طرفین نزاع در آن باطل گرایند] همچون بچه شتر باش، که نه پشتی دارد که بر آن سوار شوند، و نه پستانی که از آن شیر بدوشند».

در نقل کامل حدیث که مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار آورده اند یک فراز دیگری در ادامه سخن حضرت(علیه السلام) وجود دارد و آن عبارت است از:

«وَ لا وَ بَرٌ فَیسلبْ»؛ «و نه پشمی دارد که آن را بچینند».[۲۴]

«لبون»، به شتری گفته می‌ شود که به جهت زاییدن مکرر، همواره در پستانش شیر است، و «ابن لبون» به بچه شتری گفته می‌ شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است؛ نه توان جسمانی و قدرت چندانی دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیری دارد که بتوان از شیر آن استفاده کرد.

مقصود امام علی(علیه السلام) آن است که در فتنه ها و آشوب ها نباید ابزار دست فتنه گران شد؛ بلکه باید خود را از آتش فتنه دور نگه داشت و به هیچ یک از دو طرف که هر دو باطل هستند کمک نمود.

نمونه این شیوه کناره گیری در فتنه ها، در سیره امامان معصومین(علیهم السلام) دیده می‌ شود؛ در قضیه قیام ابومسلم خراسانی بر ضدّ بنی امیه، گرچه در ظاهر برای از بین بردن باطلی بود ولی در باطن برای جایگزین کردن حکومت بنی عباس بود که در ستم گری و فساد کمی از بنی امیه نداشتند. به همین دلیل هنگامی که ابومسلم به وسیله نامه ای پیشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(علیه السلام) داد، امام(علیه السلام) آن را نپذیرفت. زیرا می‌ دانست در پشت پرده این قیام چه افرادی کمین کرده اند و این یک فتنه ای است که دو گروه باطل باهم درگیر شده اند و نباید به هیچ کدام امتیازی داد.[۲۵]

از این نکته نباید غفلت نمود که این موضوع بیطرفانه و کناره گیری به معنای آن نیست که انسان در جایی که باید حق و حقیقت را یاری دهد و رهبران صالح و شایسته را تنها نگذارد، کناره گیری نماید؛ بلکه آنجایی که تکلیف اقتضا می‌ کند و جبهه حق در غربت و تنهایی است، بایستی به طور صریح و شفاف به دفاع از حق پرداخت.

مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در این باره می‌ فرمایند: «بعضی ها در فضای فتنه، این جمله «کن فی الفتنه کابن اللّبون لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب» را بد می‌ فهمند و خیال می‌ کنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که «بکش کنار»!. این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لاظهر فیرکب ولاضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود… خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که «یحلب»؛ همان ظهری است که «یرکب»! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشن‌گری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند».

راه کار دیگری که امیرمؤمنان در رویارویی با فتنه پیشنهاد می‌ کنند سوارشدن بر کشتی نجات است:

«أیها الناسُ، شُقّوا أمواج الفِتَنِ بسُفُن النَّجاه»؛[۲۶]‌ «این مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات بشکافید»

منظور از کشتی نجات همان رهبران پاک الهی و پیشوایان معصوم و اهل بیت(علیهم السلام) هستند که به کشتی نوح تشبیه شده اند و هر کس در آن کشتی وارد شود نجات یافته و هر کس از آن جدا گردد به هلاکت می‌ افتد.

از همین جا به ویژگی «بصیرت» که به طور شاخص در رهبران الهی و پیشوایان شایسته وجود دارد باید توجه نمود. انسان یا باید خود بصیرت و قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشد و یا بایستی در فضای غبارآلود و تیره فتنه ها دست در دست پیشوایان با بصیرت دهد که در پرتو خرد و تجربه و نور ایمان و معنویت می‌ توانند دست باطل را در لباس حق شناخته و آن را به مردم بشناسانند. امام علی(علیه السلام) درباره ویژگی «بصیرت» و ضرورت آن می‌ فرمایند:

«و لا یحمل هذا العَلَم اِلّا أهلُ الْبَصر و الصَّبر و العلمِ بمواضع الحقّ»؛[۲۷] «و این پرچم [مبارزه] را نمی‌ تواند بر دوش کشد مگر آن که اهل بصیرت و پایداری و صبر و آگاه به جایگاه حق باشد».

حضرت امیر(علیه السلام) در جای دیگر درباره ویژگی انسان با بصیرت می‌ فرمایند:

«فأنّما البصیر مَن سمع فتفکّر، و نَظَر فأبصر، و انتفع بالعِبر ثم سلک جدداً واضحاً یتجنّب فیه الصّرعهَ فی المهاوی و الضَّلالُ فی المغاوی، و لا یعین علی نفسه الغُواهَ بتعسُّفٍ فی حقٍّ او تحریفٍ فی نطقٍ، أو تخوّفٍ مِن صدقِ»؛[۲۸]‌ «بینا کسی است که بشنود و بیندیشد، بنگرد و ببیند، از عبرت ها پند گیرد، آن‌گاه در راه روشن گام بر دارد، و از این‌که در آن راه به تباهی فرو افتد، و در گمراهی فرو رود بپرهیزد، و با بیراهه روی در حق، یا تحریف در سخن و یا ترس از راستگویی، گمراهان را علیه خود یاری نرساند»

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – معجم مقاییس اللّغه، ابن فارس، ص ۷۷۱ ؛ المفردات، راغب اصفهانی، ص ۳۷۳ – ۳۷۴؛ منهاج البراعه، خویی، ج۴، ص ۲۴۰٫

[۲] – التحقیق فی کلمات القرآن، مصطفوی، ج ۹، ص ۲۳٫

[۳] – ذاریات، آیه ۵۱٫

[۴] – عنکبوت، آیه ۲٫

[۵] – شرح نهج‌البلاغه، محمد تقی جعفری، ج ۳، ص ۷۲٫

[۶] – انفال، آیه ۲۸٫

[۷] – کلمات قصار، شماره ۹۳٫

[۸] – ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، محمد تقی جعفری؛ ج ۳، ص ۷۲٫

[۹] – خطبه ۵۰، ص ۸۲٫

[۱۰] – خطبه ۱۰۱، ص ۱۷۸٫

[۱۱] – خطبه ۵، ص ۲۴٫

[۱۲] – خطبه ۹۳، ص ۱۶۲٫

[۱۳] – خطبه ۳۸، ص ۶۸٫

[۱۴] – همان.

[۱۵] – همان.

[۱۶] – خطبه ۵۰، ص ۸۲؛ مراجعه شود به «منهاج البراعه؛ اثر گرانقدر میرزا حبیب الله خویی، جلد ۴، ص ۲۴۰٫

[۱۷] – خطبه ۱۲۱٫

[۱۸] – عنکبوت، آیات ۱و ۲٫

[۱۹] – خطبه ۱۵۶، ص ۳۰۲٫

[۲۰] – خطبه ۲، ص ۱۴؛ و خطبه ۱۵۱، ص ۲۸۸؛ خطبه ۹۳، ص ۱۶۲؛ نامه ۶۵، ص ۶۷۴؛ خطبه ۳۸؛ خطبه ۱۶۴؛ ص ۳۲۶٫

[۲۱] – خطبه ۱۵۱٫

[۲۲] – همان، ص ۲۸۸٫

[۲۳] – کلمات قصار ۱، ص ۶۹۴٫

[۲۴] – پیام امام(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ج ۱۲، ص ۲۱٫

[۲۵] – همان، ص ۲۴٫

[۲۶] – خطبه ۵٫

[۲۷] – خطبه ۱۷۳، ص ۳۴۶٫

[۲۸] – خطبه ۱۵۳، ص ۲۹۲؛ امام(علیه السلام) در این موارد سخن از بصیرت نموده اند: کلمات قصار شماره ۱۴۷، ۲۷۵ نامه ۳۴، خطبه ۱۳۷، ۱۵۰، ۱۹۲، ۲۱۶٫