دکمه‌ی کولر را فشار دادم. هوای سرد و لطیف، با فشار وارد ماشین شد. جان تازه‌ای گرفتم، ولی زیرچشمی «آقا مهدی» را زیر نظر داشتم. چند دقیقه‌ای نگذشته بود که «آقا مهدی» انگشت سبّابه را لای قرآن گذاشت و سرش را به طرف من برگرداند و گفت: «الله بنده‌سی! می‌دانی، کولر را که روشن می‌کنی، مصرف بنزین ماشین زیاد می‌شود؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم که به شهدا بدهیم… خاموش کن! مگر بچّه‌ها در سنگر، زیر کولر نشسته‌اند که تو کولر باز می‌کنی؟»[۱]

تقوای مالی، شهید مهدی باکری، ص ۶۹٫


[۱]. خداحافظ سردار، ص ۱۱۵٫