طبری باز از سوید بن غفله نقل کرده است که:

در زمان بیماری حضرت فاطمه (ع) که موجب شهادتش شد زنان مهاجر و انصار برای عیادت نزد ایشان، آمدند و گفتند: ای دختر رسول خدا (ص)! بیماری‌ات چگونه است؟‌ فاطمه (ع)،‌خدا را شکر کرده و بر پدرش درود فرستاد، آن‌گاه فرود:

به خدا سوگند! در حالی شب را به روز آوردم که از دنیایتان، ناخشنود و بر مردانتان خشمگینم. آن‌ها را پس از آزمودن، به دور افکندم سپس تمام سخنان آن حضرت را تا به آخر نقل می‌کند و می‌افزاید: آن زنان، سخنان حضرت را به شوهرانشان رساندند. گروهی از مهاجین و انصار، برای پوزش و عذرخواهی، نزد فاطمه (ع) آمد، گفتند: ای سرور زنان! اگر ابوالحسن، پیش از عهد و پیمان با ابوبکر و استوار شدن بیعت، ما را در جریان می‌گذاشت از او، عدول نمی‌کردیم و سراغ دیگری نمی‌رفتیم.

حضرت فرمود: دور شوید که پس از این اشتباه و کوتاهی، هیچ پوزش و توجیهی را از شما نخواهم پذیرفت.

قال الطّبریّ:

وَ قَالَ سُوَیْدُ بْنُ غَفَلَهَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَهُ (ع) الْمَرْضَهَ الَّتِی تُوُفِّیَتْ فِیهَا دَخَلَتْ عَلَیْهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ یَعُدْنَهَا، فَقُلْنَ لَهَا: کَیْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَا ابْنَهَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَحَمِدَتِ اللَّهَ، وَ صَلَّتْ عَلَى أَبِیهَا، ثُمَّ قَالَتْ:

 أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ: عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ، قَالِیَهً لِرِجَالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ ـ و روی کلامها (ع) إلی آخره ثمّ قال ـ فَأَعَادَتِ النِّسَاءُ قَوْلَهَا (ع) عَلَى رِجَالِهِنَّ فَجَاءَ إِلَیْهَا قَوْمٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ مُعْتَذِرِینَ، وَ قَالُوا: یَا سَیِّدَهَ النِّسَاءِ لَوْ کَانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَکَرَ لَنَا هَذَا الْأَمْرَ قَبْلَ أَنْ یُبْرَمَ الْعَهْدُ، وَ یُحْکَمَ الْعَقْدُ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَى غَیْرِهِ، فَقَالَتْ (ع) إِلَیْکُمْ عَنِّی فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِیرِکُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِیرِکُمْ.[۱]

 

 


[۱]ـ الاحتجاج: ۱۰۸، عنه البحار ۴۳: ۱۵۹ ح ۹٫