غسل جمعه
شهید محمّد نصراللهی
«اواخر پاییز و اوایل زمستان بود، از غرب به سمت جنوب میرفتیم. من بودم، سلیمانی بود و محمّد. جمعه بود. توی ماشین صحبت میکردیم و محمّد رانندگی میکرد. تا این که به یک جادهی فرعی رسیدیم. محمّد پیچید توی جادهی فرعی و رفت کنار یک رودخانه نگه داشت. پرسیدیم: «چرا اینجا آمدی؟»
گفت: «در روایات هست که هر کس چهار هفته غسل جمعه انجام دهد، بدنش در قبر نمیپوسد. و سه هفته است که این کار را نجام دادهام. و باید این هفته هم پیش از ظهر غسلم را انجام دهم. شما که نمیخواهید بدن من در قبر بپوسد. میخواهید؟!»
بعد هم بدون توجه به خندهی ما لباسهایش را کند و در آن هوای سرد پرید توی قسمت پر آب رودخانه. به ما هم گفت: «بیایید و نگران سردی آب نباشید.»
رسم خوبان ۲۱- عبادت و پرستش، ص ۸۳٫ / لبخند ماندگار، ص ۵۷٫
پاسخ دهید